تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

reform: به معنای فرم یا دیس چیزی را تغییر دادن، باز فرم دادن. برابر فارسی: بازدیسی از تندیس، سردیس برای دیدن واژه ی دیس به form بروید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( فعل اکنون ) در لری ویر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پَرتُم = a priori اَفدُم = a posteriori از دهخدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

USA : United state of america هر واژه فرصتیست برای دیدن یک مفهوم/کانسپت از دیدگاه های گوناکون. گرچه رایج است که USA را ایالات متحده ی آمریکا گویند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اندیشَنده: کسی که با اندیشه زیاد سرُکار دارد. کسی که می اندیشَد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بروجردی: خِسیرَ xesira

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

چَفتپَذیر، چفتشوا : flexible از فعل چفتن، چَفتیدن به معنی خَمیدن، خمیدن قامت یا پشت نمونه شعری: چو شد سال آن پادشا بر دو هفت بنالید و آن سرو نازان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

نوواژه ی برای جایگزینیِ brand به معنای نشانه ای که بر روی گلّه ها، برده ها یا مجرمان می زدند تا مالکیت یا نسبت آن ها را مشخص کنند؛ امروزه نیز به معنا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

برابر فارسی: مَتا از اوستایی به معنی پیش رفتگی، آنور چیزی meta پیشوند یونانی است به معنی بعد از، پشت متاگیتیک: metaphysic مَتا - کهکشان: metagalaxy

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دژفهم: چیزی را به درستی نفهمیدن. دیگر برابرها: بدفهم، کجفهم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مَتاگیتیکی: مربوط به مَتاگیتیک یا دارای ویژگی مَتاگیتیک به واژه متافیزیک بروید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مَتاگیتیک: آنچه که ماورای گیتی ( جهان ) باشد، آنچه که پس از گیتی درنظر گرفته می شود. از استاد ادیب سلطلانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیشواکنش : overreaction تعریف : بیش از حد واکنش دادن نمونه: همیشه پیش از بالا رفتن دلار در بورس بیشواکنشی رخ میدهد. کمواکنش، فروواکنش : under - rea ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پَرژَن: critique پَرژَنیدن: criticize پَرژَنِش :criticization پَرژَنی، پرژنال، پرژنیک: critical واژه ی غربال، گربال با critique هم ریشه اند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دوگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن که واژه های همانند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

dialogue: گفتگو میان دو یا چند کس برابر فارسی: دُگویی این واژه از یونانی dia - logos درست شده dia : دو logos: سُخَنیدن، حرف زدن، گفتن ( گوییدن ) و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیم ( dim ) به معنی چهره، رخسار، صورت، از واژگان پهلوی آذری و تاتی، تالشی، گیلکی. ریشه دیم از "دَیمَن" daēman در اوستایی است همچنین در پهلوی میانه " ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برابر های فارسی درآخت: subject که فعل آن درآختن است برآخت: object که فعل آن برآختن است آخته از فعل آهیختن یا آختن یعنی چیزی را از درون چیزی دیگر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

روله: فرزند کوچک ولی همچنین برای اشاره به فرزند عزیز نیز به کار می رود. این واژه با آمیختن رود و پسوند اوله ساخته شده که کوچک ساز است به مانند گلول ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سَوایِش: عمل جدا کردن سَواییدن: فعل جدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شَوا: شدنی نمونه: آزمون شَوا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بودم برادرم ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی توانا یا توانایی چیزی را داشتن زمانی که در جایگاه پسوند بیاید می توان آن را به شکل زیر ترجمه کنیم. برای نمونه: trackable دنبال پذیر، دنبال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

level up: تراز ( سطح ) چیزی را بالاتر آوردن به فارسی میتوان داشت: مِهتراز، بِهتراز نمونه: مِهترازیدن ماشین برایم پنج میلیون هزینه داشت. level down: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال اِموجی: شکلک، وینوات استیکر در برنامه های پیام رسان: نمادهای ایستا ( ثابت ) یا پویایی اَستند که برای بیان احساسات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اِموجی: شکلک، وینوات اِستیکر: چَسبونَک، چسبنده، چَسبال معنی و کارکردِ اِموجی: ​واژه ی است ژاپنی به معنی تصویر نویسه، اموجی در اصل نویسه ای ( حرف ) ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تَراتاب: به چونا یا کیفیت یک ماده که امکان اجازه عبور نور را می دهد. تراتاب پیشنهاد دکتر ملایری است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

form واژه ایست لاتین - فرانسوی به معنی قالب[کالب] یا به روشی که یک چیز پدیدار است. برابر فارسی: دیس نمونه ی "دیس" از نظامی گنجوی از بهترین شاعران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چیزی که دارای ویژگی خود کار بودن باشد. پیشنهاد من: خودکاریک ایک یا ic پسوندیست ایرانی برای دارای ویژگی کردن فعل که در انگلیسی همین کاربرد را دارد. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چیزی را ایستاندن یا ثابت کردن یا تعمیر کردن بَرجا: fix برجادَن: fixing برجایِش، برجایدن: fixation برجایده ( برجا شده ) : fixed به تعریف ساده چیزی ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاغذتا، کاغذپیچ به هنرِ �تا� کردن یا درست کردن شکلی ( دیسه ی ) با کاغذ را اُریگامی گویند که واژیست ژاپنی به معنی تا کردن کاغذ. هنگامی که خردسال بو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لری بروجردی لُف lof به معنی: شبیه، دوقلو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

fragile: صفتی است به معنی دارای ویژگی به آسانی شکستن. پیشنهاد من: زودشکن یا زودشکنیک. پادواژه fragile واژه sturdy است به معنی دیرشکن. دوستان دقت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فعل گذشته dream Dreamt برابر dreamed نمونه: I dreamt about my mother فارسی: مادرمُ در خواب دیدِام ، درباره مادرم خواب دیده ام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درباره ریشه این واژه: این واژه از پوروا آلمانی murthran گرفته شده و در سانسکریت mar� و جالبه در پهلوی ( فارسی میانه ) murtan که امروزه در فارسی مردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در زبان های برنامه سازی و ریاضی دروند: infix پسوند: postfix پیشوند: prefix

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاریک نمونه: عکسبرداریک: photographic زمین نگاریک : geographic توضیح: گرافیکُس graphikos واژیست یونایی که در انگلیسی وارد شده و پسوند �ایک: را د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترانما : transparent تراتاب : translucent پیشنهاد دکتر حیدرملایری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریف کردن در لری بروجردی: میوه را تکه تکه یا ردیف ردیف کردن می گویند شاید این واژه در زبان ها و گویش های ایرانی دیگر هم این کاربرد را داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمانه: فاصله طولانی و بلند زمانی از تاریخ نمونه: زمانه مسیحیت از زادمان حضرت عیسی آغاز شد. با سقوط کمونیسم ( هَمدارگرایی ) زمانه ی نوینی آمد. ما د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وب سایت: جایی که وب قراره گفته، نشانی یا آدرس در وب تصویب فرهنگستان : وبگاه ساخته سره گرایان: تارنما از وبسایت دکتر حیدری ملایری: وَپ سیت پیشنهاد خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بازیافتگر - بازچرخِگر چیزی یا کسی که عملیات بازیافت را می انجامد. نمونه: دستگاه بازیافتگر دیگر پلاستیک ها را خوب جدا نمی کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوسازی، تازِسازی توضیح بیشتر: refresh از دو بخش re =باز و fresh=تازه درست شده به معنی بازتازه که به نگرمن نوسازی یا تازِسازی گویاترُ مناسب تر است. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

verification: فراروند [=فرآیند =process] برجاییدن ( برقرار کردن ) راستی چیزی، یا درستیِ چیزی را به دست آوردن یا نشان دادن برابر فارسی: راست آزمایی، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آواپخش من آواپخش را می پسندم زیبا، کوتاه و رسا است. چرا پادپخش خوب نیست، پاد پیشوند باستانی فارسی است به معنی ضد است برابر anti در انگلیسی، این پیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمانسنج یا زمانشمار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شناسه برابر Identification است id یا ID کوته نوشت Identification - Identity است که به عنوان شناسه گر یک چیز یا کَسی به کار می رود که در دانش رایانه ...