پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
صورت گرفتن/پذیرفتن، رخ دادن
پدیدار شدن، پیدا شدن، شکل گرفتن
نام قدیم باشگاه �استقلال تهران�
گمشو بابا، بپیچ بابا، خفه شو
به سرعت دست به کار شدن، به تندی در صدد انجام کاری برآمدن
صریحانه، رک و پوست کنده
همیشه، مدام
بی خیال، بی اعتنا، بی علاقه
ولی باز هم، اما باز هم
قابل قبول، قابلِ باور، شُدنی، منطقی
ادعا کردن، مدعی شدن
صراحتا، صادقانه، آشکارا
و مواردی از این دست، و مواردِ اینچنینی
به خانوم سحر پرسیدین که برای خسته نباشید چی بگیم. من خیلی گشتم دنبال همچین چیزی، هرچی بیشتر گشتم کمتر پیدا کردم. بالاتر درباره خسته نباشید توضیح دادم ...
عُمدتا، اساسا
بارها، مکررا، پی در پی، دم به دم، یکسره، همواره
القا کردن
کسی را بابتِ کاری سرزنش کردن، تقصیری را گردنِ کسی انداختن
یارو، بابا ( نه به معنای پدر، مثلا میگویند یه بابایی بود که بستنی میفروخت ) ، طرف، ( اکثر اوقات برای اشاره به مذکر به کار می رود )
تحلیل، بررسی، تجزیه
برای چیزی/کسی/کاری ساخته شدن
تا قبل از چیزی اتفاق افتادن، پیش از چیزی رخ دادن، منجر به اتفاقی شدن
سازماندهی کردن
حاد تر شدن، شدید تر شدن، بیشتر شدن
درهمین راستا، به همین دلیل، در نیتجه
ادامه دادن، دست نکشیدن، طاقت آوردن
جملات انگیزشی
تحریف شده
پرسیدنِ مجموعه ای از سوالات، از مجموعه ای از افراد با هدفی خاص
ظهورگرایی ( باوری است در فلسفه که در ارتباط با خودآگاهی و ماهیت ذهن است و می تواند با دیدگاه تقلیل گرایی در تضاد باشد )
متعصّب، دوآتیشه
ملزم
اگر هم
به این ترتیب
مبنی بر
تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن
به گزارشِ
به خاطرِ، بابتِ
گفتن، اظهار داشتن
درتمامِ، در کُلِ
علی رغم
برخلاف انتظار، یکمرتبه
با هیجان، با تب و تاب، با اشتیاق
ازبین بردن، خراب کردن، بی اثر کردن، بی نتیجه گذاشتن
در این وضعیت
با کلاس، درجه یک
بسیار مصمم بودن، قصد داشتن، تصمیم داشتن، درنظر داشتن
الزاما معنای کاکاسیاه نمی دهد، از واژه ی Negro که به زبان اسپانیایی است و به برده ها اطلاق می شد، برگرفته شده است. بعضا حتی به افرادِ سفید پوست و یا ...
دست به یکی کردن
به شدت، واقعا