پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٢١٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. یعنی می توانید در صورت لزوم با من ( فرد مخاطب ) تماس بگیرید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Nickname دقت کنید که این کلمه سرهم هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I have to run باید بروم، باید عجله کنم. I must go now

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

give sb the heave به معنی: پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از انجام وظیفه برکنار شدن/کردن to remove or lessen a burden on someone or oneself

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همچنین go on the offensive اقدام به حمله ( برنامه ریزی شده ) کردن فرهنگ هزاره: شروع به حمله کردن، دست به حمله زدن، حالت تهاجمی گرفتن، ( مجازی ) دست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرم مخفف قدیمی it is می باشد "an old contraction of "it is

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

bring problems مشکلات را با خود یا چیزی آوردن، مشکل داشتن، دچار مشکل بودن همچنین: Having a lot of baggage means to have experienced negative things ...

پیشنهاد
٣

Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حال خوب کن مثال: Let's go see a feel - good movie ترجمه ی اینجانب: بیا بریم یه فیلم حال خوب کن ببینیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه منتقل می کنند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

breakdown truck معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در ایران به این نوع موتور "پاکشتی" هم گفته می شود. موتور پاکشتی 50 سی سی یا اسکوتر 50 سی سی عمدتا ساخت کشور ژاپن می باشند و شرکت هایی نظیر هوندا، ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

pull into وارد شدن of a car, train, etc. : to arrive at a particular place مثال: The train pulled into the station right on time ترجمه ی اینجانب: قط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

a 2 - hour drive through scenic country ترجمه ی اینجانب: یک رانندگی 2 ساعته از میان دشت و صحرای خوش منظره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

طبقه ی آخر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

North American: the ground floor of a building طبقه ی همکف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در این اطراف، نزدیک، در نزدیکی، نبش چهارراه، سر نبش، سر چهارراه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

to go somewhere quickly or for a short time یه توک پا به جایی سر زدن I’ve got to nip home and change my clothes ترجمه ی اینجانب: باید یه توک پا برم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Please pick up some bread at the supermarket ترجمه ی اینجانب: لطفاً از سوپرمارکت مقداری نان بگیر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

I got caught in the morning rush hour ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم. heavy rush hour traffic ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دست دادن و به توافق رسیدن، دست دادن و معامله را بستن shake hands with somebody to show that you have made an agreement, a deal, etc I can't believe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همچنین meet halfway به معنی: to compromise, especially when negotiating a price حد وسط را گرفتن، بر سر حد وسط به توافق رسیدن گاهی پس از اعلام قیمت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

همچنین wriggle room آزادی عمل، قدرت/امکان مانور freedom to change your mind or to try a different method or room to maneuver مثال: There's some wigg ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت to accept a lower price to agree to ask for or pay a lower price They are not willing to come down in price ترجمه ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخفیف جو Bargain hunters queued outside the store for hours ترجمه اینجانب: تخفیف جویان ساعت ها در خارج از فروشگاه صف می کشیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عرضه شدن Good watches don't come at bargain prices ترجمه ی اینجانب: ساعت های خوب با تخفیف عرضه نمی شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

It's a bargain ( یک ) معامله با قیمت خوب/مناسب/مفت real bargain خرید ارزان، مفت یا با قیمت خوب That second - hand table was a real bargain ترجمه ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بایستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

چی گفتی؟ دوباره بگو ( یید ) ، دوباره می گی؟ Come again? I didn't hear what you said ترجمه اینجانب: چی گفتی؟ متوجه حرفت نشدم. دوباره تکرار می کنی؟ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

not catch something در صحبت و مالمه به معنی "نفهمیدن"، "متوجه نشدن": to not hear or understand what someone says I’m afraid I didn’t catch your name ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طرز دیگری بیان کردن طور دیگری گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

"Also known as "a full course meals" or "a standard course meal منوی استاندارد یا کامل شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گاهی به معنی "هم" به این مثال توجه کنید: Is there any fish on the menu? ترجمه ی اینجانب: آیا ماهی هم در منو هست؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

?Could we have the menu, please ترجمه ی اینجانب: لطف می کنید منو رو بیاورید؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

محصولات لبنی food derived from or containing milk and its derivatives milk, butter, cheese etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

داستان/اخبار مورد توجه مردم/عموم داستان/اخبار دارای جنبه ی انسانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر اساس فرهنگ هزاره: خیلی لطف کردید! خیلی محبت کردید! محبت شما را می رساند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی نهایت ممنونم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آیا . . . را ملاقات کرده ای؟ آیا با . . . آشنا شده ای؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پزشک عمومی ( در یک محلعه یا منطقه ) بیشتر general practitioner گفته می شود و هر دو یکی هستند. Local doctors are also known as general practitioner ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

local doctor هم گفته می شود Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their community and ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همچنین: There's no rest for the weary از نظر اینجانب به معنی "خستگی معنی ندارد"، "خستگی تمامی ندارد" Even people who are tired must still work You ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از چیزی خسته شدن to become tired or sick of something In short, it means to become tired of something برای مثال: After two hours of studying, the st ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

توافق، مصالحه plea bargain also plea agreement or plea deal دیکشنری آبادیس: ( حقوق ) توافق طرفین دعوی ( پیش از محاکمه ) ، مصالحه، ( حقوق - طرفین ...