پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٦١)

بازدید
٢,٢٢٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در مورد زندانیان: باز پروری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

می خواهم تمایل دارم I would appreciate I'd appreciate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( بخصوص آهنگ ) همان "زیرخاکی" خودمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی به معنی بلند A great wailing was heard ترجمه ی اینجانب: ناله ی بلندی شنیده شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. یعنی می توانید در صورت لزوم با من ( فرد مخاطب ) تماس بگیرید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Nickname دقت کنید که این کلمه سرهم هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I have to run باید بروم، باید عجله کنم. I must go now

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

give sb the heave به معنی: پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایان دادن به یک رابطه ی عاشقانه، خودمانی: کات کردن، جدا شدن to end a romantic relationship with someone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

از انجام وظیفه برکنار شدن/کردن to remove or lessen a burden on someone or oneself

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همچنین go on the offensive اقدام به حمله ( برنامه ریزی شده ) کردن فرهنگ هزاره: شروع به حمله کردن، دست به حمله زدن، حالت تهاجمی گرفتن، ( مجازی ) دست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرم مخفف قدیمی it is می باشد "an old contraction of "it is

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

bring problems مشکلات را با خود یا چیزی آوردن، مشکل داشتن، دچار مشکل بودن همچنین: Having a lot of baggage means to have experienced negative things ...

پیشنهاد
٣

Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Chocolate - covered raisins شکلات مغز کشمشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حال خوب کن مثال: Let's go see a feel - good movie ترجمه ی اینجانب: بیا بریم یه فیلم حال خوب کن ببینیم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه منتقل می کنند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

breakdown truck معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در ایران به این نوع موتور "پاکشتی" هم گفته می شود. موتور پاکشتی 50 سی سی یا اسکوتر 50 سی سی عمدتا ساخت کشور ژاپن می باشند و شرکت هایی نظیر هوندا، ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

pull into وارد شدن of a car, train, etc. : to arrive at a particular place مثال: The train pulled into the station right on time ترجمه ی اینجانب: قط ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

a 2 - hour drive through scenic country ترجمه ی اینجانب: یک رانندگی 2 ساعته از میان دشت و صحرای خوش منظره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

طبقه ی آخر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

North American: the ground floor of a building طبقه ی همکف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در این اطراف، نزدیک، در نزدیکی، نبش چهارراه، سر نبش، سر چهارراه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

to go somewhere quickly or for a short time یه توک پا به جایی سر زدن I’ve got to nip home and change my clothes ترجمه ی اینجانب: باید یه توک پا برم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Please pick up some bread at the supermarket ترجمه ی اینجانب: لطفاً از سوپرمارکت مقداری نان بگیر.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

I got caught in the morning rush hour ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم. heavy rush hour traffic ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست دادن و به توافق رسیدن، دست دادن و معامله را بستن shake hands with somebody to show that you have made an agreement, a deal, etc I can't believe ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

همچنین meet halfway به معنی: to compromise, especially when negotiating a price حد وسط را گرفتن، بر سر حد وسط به توافق رسیدن گاهی پس از اعلام قیمت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

همچنین wriggle room آزادی عمل، قدرت/امکان مانور freedom to change your mind or to try a different method or room to maneuver مثال: There's some wigg ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت to accept a lower price to agree to ask for or pay a lower price They are not willing to come down in price ترجمه ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخفیف جو Bargain hunters queued outside the store for hours ترجمه اینجانب: تخفیف جویان ساعت ها در خارج از فروشگاه صف می کشیدند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عرضه شدن Good watches don't come at bargain prices ترجمه ی اینجانب: ساعت های خوب با تخفیف عرضه نمی شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

It's a bargain ( یک ) معامله با قیمت خوب/مناسب/مفت real bargain خرید ارزان، مفت یا با قیمت خوب That second - hand table was a real bargain ترجمه ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بایستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

چی گفتی؟ دوباره بگو ( یید ) ، دوباره می گی؟ Come again? I didn't hear what you said ترجمه اینجانب: چی گفتی؟ متوجه حرفت نشدم. دوباره تکرار می کنی؟ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

not catch something در صحبت و مالمه به معنی "نفهمیدن"، "متوجه نشدن": to not hear or understand what someone says I’m afraid I didn’t catch your name ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طرز دیگری بیان کردن طور دیگری گفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

"Also known as "a full course meals" or "a standard course meal منوی استاندارد یا کامل شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

گاهی به معنی "هم" به این مثال توجه کنید: Is there any fish on the menu? ترجمه ی اینجانب: آیا ماهی هم در منو هست؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

?Could we have the menu, please ترجمه ی اینجانب: لطف می کنید منو رو بیاورید؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

محصولات لبنی food derived from or containing milk and its derivatives milk, butter, cheese etc

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

داستان/اخبار مورد توجه مردم/عموم داستان/اخبار دارای جنبه ی انسانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بر اساس فرهنگ هزاره: خیلی لطف کردید! خیلی محبت کردید! محبت شما را می رساند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی نهایت ممنونم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آیا . . . را ملاقات کرده ای؟ آیا با . . . آشنا شده ای؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پزشک عمومی ( در یک محلعه یا منطقه ) بیشتر general practitioner گفته می شود و هر دو یکی هستند. Local doctors are also known as general practitioner ...