پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٠١٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

prey animals are those which are hunted by predator animals حیوان شکار شونده حیوان طعمه حیوانی که شکار می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

. the wager is set شرط بسته شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

همان "مخلفات" خودمان مثل سبزی سالاد و . . . کیمبریج: in a restaurant, an extra dish of food, for example vegetables or salad, that is served with t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکرک زدن و همچنین: Crystallization of sugar

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بامیه ( شیرینی ماه رمضان ) Tulumba بر اساس دانش نامه آنلاین ویکی پدیا: Bamiyeh or Tulumba is an Iranian deep - fried dessert

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر اساس دانش نامه آنلاین ویکی پدیا: Zulbia or Jalebi, also known as Jilapi, Zulbia, Mushabak and Zalabia is a Middle Eastern sweet snack

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

regarding, concerning, with reference to, referring to, with regard to, with respect to, respecting, relating to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قابلیت نگهداری مدت زمان نگهداری وبستر: the period of time during which a material may be stored and remain suitable for use آکسفرد: The length of t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نوبت، مرحله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Take ( something ) Into Consideration give thought to take into account

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیر رس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

میان رس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

late - ripening

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

middle - ripening دیر رس: late - ripening

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته بندی فله ای It is large scale packaging that is used to store or transport raw ingredients or finished goods in the manufacturing process

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

همون "دکه ی ساندویچی" خودمون هست، مثلا فلافل یا سمبوسه فروشی ( که به صورت یک مغازه کوچک، دکه و یا حتی روی گاری، ساندویچ آماده یا نیمه آماده رو می فرو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

الکی حرف زدن، چرت و پرت گفتن، اغراق کردن و یا لاف زدن توجه: این عبارت دارای حسن تعبیر می باشد و و اصلاحی خودمانی و یا غیر رسمی نیست و می توان آن را د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدیر تور مدیر گردشگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

با سیلی/انبوهی از کمک، درخواست، تماس و غیره رو به رو و یا مواجه شدن مثال: We have been inundated with requests for help ترجمه اینجانب: ما با انبوهی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیر تدارکات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبق شرایط/خواست یک فرد according to the conditions that someone wants

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

idiom, informal آرایان پور: کارها را خراب کردن، نقشه را برهم زدن کیمبریج: to completely spoil someone’s plans لانگمن: to cause trouble, especially by ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Tread carefully/warily/cautiously/gently/lightly etc /past tense trod /trɑːd/ or US also treaded, past participle trodden /'trɑːdn آریان پور: اقدام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سازمان یا نیروی ویژه فعالیت های مشترک نظامی the primary organization for joint operations a "joint" ( multi - service ) ad hoc military formation

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

موضوع یا اتفاقی که اهمیت خاصی دارد وبستر: something of special importance

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جعبه کمک های اولیه first aid kit/first - aid kit medicine/drug cabinet med kit

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نقشه یا برنامه خود را افشا کردن/آشکار کردن/فاش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشت زنده میکروب در آزمایشگاه ترجمه متن انگلیسی پایین توسط اینجانب: این عبارت معمولا به جای کلمه "پروبیوتیک" استفاده می شود. مثال برای کشت زنده میکر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گروه/دسته/افراد/اجتماع دارای هدف و ارزش ها/اعتقادهای مشترک a group or community, especially when perceived as the locus of a particular set of aims ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گروهی از مامورها، جاسوس ها یا تروریست ها که به صورت مخفی در میان گروه خاصی از مردم ( یا در میان یک اجتماع خاص ) زندگی می کنند و منتظر دستورات یا یک ف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آریان پور: ( ناگهان و به سرعت ) حرکت کردن بیرون زدن/پریدن آکسفورد: run or travel somewhere in a great hurry مثال: I must dash, I'm late Well, I must ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

گروه نجات و یا نیروی پشتیبانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سفینه ی مرکزی/مادر آکسفورد: a large spacecraft or ship from which smaller craft are launched or maintained کیمبریج: a large ship or spacecraft from ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دیکشنری هزاره: ( اضطراب، درد و . . . ) عذاب آور، آزار دهنده، جانکاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بسیار غمگین/نگران/ناراحت very/extremely unhappy of a person: wretchedly unhappy or uncomfortable

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هنگامی که کاپیتان در هنگام صحبت با مسافران در هواپیما این جلمه را بیان می کند: welcome you on board به معنی "ورود شما را خوش آمد می گویم" می باشد و د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

oblique line/stroke or oblique slanting line به معنی: a sloping line or slash خط مورب/مایل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شقیقه کیمبریج: areas of hair grown down the sides of a man's face in front of the ears لانگمن: hair grown down the sides of a man’s face in front o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

( بیماری ) پیشرفته، کاملا پیشرفت کرده، در مرحله کامل پیشرفت پیشرفت کامل ( بیماری ) completely/fully developed* having all the qualities of somethin ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زمانی، مربوط به زمان وبستر: of or relating to time

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

باعث عبور کسی شدن ( مثلا از مرز ) یا کمک به عبور کردن کسی کردن دیکشنری کالینز: to cross or cause or help to cross

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر به سر کسی گذاشتن لانگمن: to deceive someone or cause trouble for them

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نارنجک دستی hand grenade

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جفت ارز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشان تجاری: سوپرمارکت های کوچکی که غذا، نوشیدنی، مجله، محصولات بهداشتی و غیره می فروشند و از صبح زود تا اواخر شب باز هستند. این فروشگاه ها در آمریکا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نظامی: آماده باش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناگهان و به شدت به تکه های کوچک تبدیل شدن و در هوا پخش یا به هوا پرتاب شدن to break into pieces violently to shatter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

موج انفجار دیکشنری اکسفرد: A destructive wave of highly compressed air spreading outward from an explosion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

a leap of ( the ) imagination ( also an imaginative leap ) از نظر اینجانب: پردازش عمیق فکری، جهش فکر/فکری، خیزش فکر تعریف دیکشنری لانگمن: a menta ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Quirk of fate/fortune: روی آوردن بخت، یار بودن بخت something that is strange and unexpected something strange that happens by chance