پیشنهادهای میثم نبی پور (٧٥٧)
the elements: آکسفرد: The weather, especially strong winds, heavy rain, and other kinds of bad weather کیمبریج: the weather, usually bad weather به ...
sally out/forth راه افتادن، حرکت کردن، رهسپار شدن هم معنی/synonym: set out
sally out/forth راه افتادن، حرکت کردن، رهسپار شدن هم معنی/synonym: set out
اسم ( Noun ) : بر اساس دیکشنری آسکفرد: A sudden clever idea به معنی ایده ناگهانیِ هوشمندانه/خلاقانه، جرقه ی فکری، فکر بکر اسم ( Noun ) :بر اساس دیکش ...
تست الکل
- ( ایده، نگرش، اندیشه، رفتار و یا فعالیت ) متداول، متعارف - گرایش اصلی در مُد، نسبت به ایده ها و اندیشه ها و یا در هنر - بر اساس دیکشنری هزاره: گ ...
sobriety test تست الکل
عبارتی که به جای as luck would have it به کار می رود و هردو به معنی: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی ...
- خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به متن و یا موقعیت هم در معنی منفی و هم در معنی مثبت به کار می رود. ) - از بد ماجرا، اتفاقا
an assertive lawyer/attorney ( وکیل ) کار بلد، خبره، پافشار، فعال، بی باک، جسور
that is to say that is i. e in other words به عبارت دیگر
thereby in doing so consequently به موجب آن در نتیجه بدین طریق به این ترتیب
fall prey to ( also be or become prey to ) مغلوب شدن، از پای درآمدن تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن
- از دست دادن شان و منزلت اجتماعی - دیکشنری هزاره: کوچک شدن، تحقیر شدن، خوار و خفیف شدن
( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) پیشینه ی تحقیق که به صورت Review of the Literature Literature Review Background و یا Theoretical Framework به ...
American English: make a fuss of somebody/something ( British English: make a fuss over somebody/something ) آریان پور: ( عامیانه ) سنگ کسی یا چیزی ...
- پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همراه با تلفات بسیار
lose track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را گم کردن، با کسی/چیزی در تماس ماند، رابطه خودرا با کسی/چیزی از دست دادن keep track of sb/sth دیکشن ...
keep track of sb/sth دیکشنری هزاره: رد کسی/چیزی را نگه داشتن، با کسی/چیزی در تماس ماندن، رابطه خود را با کسی/چیزی حفظ کردن lose track of sb/sth دیکش ...
دیکشنری هزاره: ( محاوره ) از زیر مسئولیت در ر فتن، کاسه کوزه ها را سر دیگری شکستن، مسئولیت ها را به گردن دیگری انداختن،
کارمند بانک ( قبلا در بانک ها هر شخص مسئول کار خاصی بود اما اکنون به صورت قبل نیست چون هر باجه به ترتیب شماره و یا نوبت کار مراجعه کنندگان را انجام ...
یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد رفتن دود هوا شدن به ( سر ) انجام نرسیدن به نتیجه نرسیدن یا نتیجه ندادن
- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن
- به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنری هزاره: ( بحران و . . . ) به اوج خود رسیدن، به بدترین شکل ممکن در آوردن - دیکشنری آریان پور: بحرانی شدن
تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه که در مسابقات و رقابت ها ( معمولا ورزشی ) شرکت می کند
Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ التحصیل یا دانش آموخته در یک مدرسه، دانشکده، یا دانشگاه دانش آموز یا دانشجویی ( مرد یا زن ) که تحصیلات خود را به پای ...
- حساب کار را دست کسی دادن - روی کسی را کم کردن - دیکشنری آریانپور: سر جای خود نشاندن، ( غرور یا جاه طلبی کسی را ) کم کردن - دیکشنری هزاره: باد کس ...
- قرار گرفتن، جای گرفتن - داشتن نگرش، عادت، عقیده، ایده و . . . که به صورت قوی در ذهن یا درون یک فرد وجود دارد و به سادگی قابل تغییر نیست
- نتیجه مطلوب داشتن - نتیجه دادن - به موفقیت رسیدن - موثر بودن - مثمر ثمر واقع شدن
برگ تقلب
همچنین crackdown که به صورت عبارت crackdown ( crack down ) on/against استفاده می شود و بر اساس دیکشنری آریان پوربه معنی: - شدت عمل، سختگیری بیشتر ...
- لوازم و وسایل مورد نیاز برای یک حرفه یا شغل - اسباب تجارت
- تلاش برای رای آوردن - کاندید شدن در انتخابات
- آزارطلب، مازوکیست - فردی که از فعالیت های دردناک و آزار دهنده لذت می برد - فردی که از آزار دیدن توسط فرد دیگری لذت می برد
حزب پارلمانی parliamentary party
از این حیث که از این جهت که از این نظر که بدین طریق که بدین معنی که
- کتاب اصول و مبانی - کلیات جامع
بیش از هر زمانی بیشترین حد تاکنون در حد بی سابقه ای
( مقام مسئول، رییس جمهور، دولت و . . . ) وقت، حاضر، فعلی مثلا: رییس جمهور وقت، نخست وزیر فعلی
- کسی را ( بطورقطعی ) به باور رساندن - کسی را متقاعد کردن - نظر کسی را برگرداندن
با شایستگی در حد خیلی خوب یا عالی
- قدرت مطلق یا اختیار کامل داشتن - قوی ترین فرد در یک گروه بودن - تصمیم گیرنده ی نهایی بودن
با داد و فریاد چیزی را گفتن با صدای بلند گفتن جار زدن The boys were not shy about trumpeting their successes ترجمه اینجانب: پسرها خجالت نمی کشیدند ک ...
- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن
- خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . . کردن - به حالت خاصی ( مخصوصا حالت عاطفی ) رفتن
نداشتن هیچ حق انتخابی انتخاب اجباری
1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب کند. 2. عمل یا حرکتی غیر عادی و یا از قبل برنامه ریزی شده که برای جلب توجه مردم به یک فرد خاص یا کالا یا شرکت و ...
سایر معانی: سوپروایزر ناظر
( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر اساس تعریف دیکشنری لانگمن: someone in the army who is trained to give medical treatment بر اساس تعریف دیکشنری آکسف ...
feel ( ing ) no pain بر اساس فرهنگ زبان Collins یک واژه ی خودمانی و بر اساس واژه نامه آنلاین Dictionary. com یک اصطلاح غیررسمی/خودمانی به معنی "مست ...