پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٦١)

بازدید
٢,٢٢٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

local doctor هم گفته می شود Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their community and ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همچنین: There's no rest for the weary از نظر اینجانب به معنی "خستگی معنی ندارد"، "خستگی تمامی ندارد" Even people who are tired must still work You ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از چیزی خسته شدن to become tired or sick of something In short, it means to become tired of something برای مثال: After two hours of studying, the st ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

توافق، مصالحه plea bargain also plea agreement or plea deal دیکشنری آبادیس: ( حقوق ) توافق طرفین دعوی ( پیش از محاکمه ) ، مصالحه، ( حقوق - طرفین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بر اساس فرهنگ هزاره: ( قانون ) فاقد قدرت اجرایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر اساس فرهنگ هزاره: زندگی شلوغ، زندگی پر سر و صدا، زندگی خبرساز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

زودرنج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Break Left or Right Means "turn" left or right Applies to aircraft in flight, usually on the drop run, and when given as a command to the pilot, im ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تازه تاسیس نوظهور نوپا

پیشنهاد
٠

دقیق تر نگاه کن نقشه ظاهر خواهد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

صحیح و سالم

پیشنهاد
٠

آدم ترسو باید از شرافتش دست بکشد.

پیشنهاد
٠

اما تغییر به این معنی نیست که ما از اصول اخلاقی خودمان دست بکشیم

پیشنهاد
٠

یادت هست که گفتی هیچوقت دوستانت را ترک نخواهی کرد؟

پیشنهاد
٠

میخواهی پادشاهت را در زمان احتیاجش ترک کنی؟

پیشنهاد
١

هیچوقت ترکت نمی کنم

پیشنهاد
٠

نمی توانم بروم. نمی توانم از این رفقا دست بکشم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توانی کشتی را ترک کنی.

پیشنهاد
١

قصدم ناراحت کردنت نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی اثر کردن with an absorbing agent that denatures the poison ترجمه ی اینجانب: . . . با یک عامل جاذب که سم را بی اثر می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم پوشی کردن In your abundant compassion, blot out my offense ترجمه اینجانب: با مهربانی فراوانت از گناه من چشم پوشی کن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوالی: اینطور نیست؟یا به معنی "نه؟" That's your verdict, is it? ترجمه اینجانب: این قضاوت تو هست، اینطور نیست؟ این قضاوت تو هست، نه؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جشنواره برداشت محصول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر اساس فرهنگ هزاره: دیوانه ی زنجیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

محتویات Can I combine these ingredients in the same exact quantity آیا می توانم این محتویات را به همان میزان دقیق ترکیب کنم؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جماعت مردم spent half his life on the run avoiding folks like you. . . . . . نیمی از زندگی اش از دست شما جماعت ( پلیس جماعت ) فرار کرده. ترجمه خود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

I'm here in a strictly journalistic capacity ترجمه ی اینجانب: من منحصرا در مقام روزنامه نگاری در اینجا حضور دارم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با حداکثر ظرفیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بر اساس فرهنگ هزاره: اعتبار قابلیت اعتماد قابلیت اعتماد

پیشنهاد
٣

exceed ( someone’s ) expectations فراتر از پیش بینی ها/انتظارت و . . . عمل کردن/ظاهر شدن to be much bigger or better than expected

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

slender reed idiomatic: A person, fact, or resource on which one can rely only to a limited extent چیزی به حساب نیامدن. مثال: Oh no, you're a slen ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دامنه ی لغات دامنه ی واژگان در زبانشناسی: lexicon

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

درویشی در حال سماع یک درویش در حال رقص سماع با حالتی محبت آمیز: شخص پر انرژی و خیلی سرحال A term of endearment for an energetic, bouncy person

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مشابه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

And rumors persist that Monarch may be hiding ترجمه اینجانب: و شایعه شده بود که ممکن است حاکم پنهان شده باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشتی فضایی سفینه ی فضایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گاهی ممکن است معنی "خوشم اومد" یا "حال کردم" را بدهد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

این هم از این

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق جدیدی نیفتاده؟ خبر تازه ای نیست؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدرک مستدل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بر اساس فرهنگ هزاره: هیچ مدرکی، کوچکترین دلیلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها به دوش کشیدن فقط به دوش خودت تنها خودت به دوش بکش مثال: But my burden is of the bear - it - alone variety ترجمه اینجانب: اما مسئولیت من از نوع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چیزی شده؟ طوری شده؟ ?Is something wrong ?what happened ?Is something the matter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

denounce to بر اساس دیکشنری هزاره: معرفی کردن، لو دادن مثال: If you denounce me to the police ترجمه اینجانب: اگر مرا به پلیس معرف کنی/لو بدهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عارضه نارسایی heart defect = عارضه/نارسایی قلبی مثال: Because our first child, Caleb, had a heart defect ترجمه اینجانب: چون فرزند اول ما کالب عارض ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

از بحث دور شدن یا پرت شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گاهی به معنی "تشکیل دادن" به مثال زیر توجه کنید: We're gonna have to assemble a rescue team ترجمه اینجانب: ما باید یک گروه نجات تشکیل بدهیم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در حال پس روی The vast majority of glaciers in the world are retreating ترجمه اینجانب: اکثر قریب به اتفاق یخچال های طبیعی در جهان در حال پس روی هست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

off campus: outside or away from a campus I expect you off campus by tomorrow ترجمه های اینجانب: انتظار دارم که تا فردا از خوابگاه/دانشگاه بروی. ان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

غافل شدن