پیشنهادهای میثم نبی پور (٧٥٧)
پشت سر گذاشتن یک اتفاق مهم در زندگی
به شرط موفقیت آمیز بودن نتایج
در انتهای در پایان the end or final part of something the end of a meeting, a speech, a performance, etc the last part of something
ساخت/تولید و یا فروش غیرقانونی made or sold illegally
فرشته ی شانش و اقبال به کسی روی کردن/آوردن شانش و اقبال در خانه کسی را زدن روی کردن اقبال به کسی
موجی از حجمی از
ماشین ضدگلوله
زورمند، قوی، نیرومند
خرده اطلاعات اندک اطلاعات اطلاعات اندک ( اما به درد بخور و جالب ) خبر جزیی
سطل زباله/آشغال
از روی خوش شانسی
گفتگوی تلویزیونی با چهره های مشهور و معروف
خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry
خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry
شخص: غیر قابل تحمل غیر منطقی
حل کردن یک پرونده یا یک راز یا معما پی بردن به چیزی to solve a criminal case to solve a mystery or figure something out
توجه: extinction صحیح می باشد
قابل قبول نبودن to be not acceptable
فارسی را پاس بداریم: دوم اینکه دومین مورد ( اینکه ) در مورد دوم
کوفتی، لعنتی توجه:اصطلاح عامیانه، محاوره ای، ناخوشایند - در استفاده از این واژه دقت نمایید مثال: Get your bleeding hands off my car ترجمه اینجانب: د ...
می خواستم . . . قصد داشتم . . .
اجازه صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع مجال صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع فرصت صحبت کردن دادن به کسی در یک م ...
فارسی را پاس بداریم: سوم اینکه سومین مورد ( اینکه ) در مورد سوم
مطبوعات/روزنامه دست اول یا تازه چاپ شده hot off the press brand new newspaper newly printed or published
در تیتر روزنامه یا اخبار: اعلان جنگ
حرکتی از روی استیصال اقدامی از روی ناامیدی تعریف کیمبریج: the feeling that you have when you are in such a bad situation that you are willing to tak ...
خانوم شیدا و آقای Ali t، واژه صحیح obliterate می باشد
رسم و رسوم
بیکرانی فضا
وصیت نامه
به نتیجه نرسیدن به هیچ جایی نرسیدن موفقیت آمیز نبودن نقش بر آب شدن All our efforts have come to naught ترجمه اینجانب: تمام تلاش هایمان نقش بر آب شد ...
تا سرحد چیزی The team performed to the limit of its capabilities ترجمه اینجانب: گروه سر حد توانش را به اجرا گذاشت ( تا سرحد توانش بازی کرد )
برخلاف against or despite the wishes, rules, or laws of ( someone or something ) The group is acting in defiance of a government order ترجمه اینجان ...
محاکمه نظامی شدن ( در دادگاه نظامی محاکمه شدن ) If a member of the armed forces is court martialled, he or she is tried in a military court
بیدار بودن ( زود هنگام ) To be awake
سیاره/دنیای مادری ( معمولا در داستان ها و یا فیلم های علمی - تخیلی ) homeworld ( plural homeworlds ) ( science fiction ) The world on which a person ...
( به صورت خودمانی ) یه جورایی مثال: In a way it was one of our biggest mistakes ترجمه اینجانب: یه جورایی از بزرگترین اشتباهاتمون بود
توجه: به جای واژه snow pea، در انگلیسی بریتانیایی از واژه mangetout استفاده می شود.
در انگلیسی بریتانیایی: لوبیا سبز معادل آمریکایی این واژه: snow pea a long flat green vegetable whose outer part is eaten as well as the seeds the sw ...
در انگلیسی بریتانیایی: نخود، نخود فرنگی، نخود سبز در انگلیسی آمریکایی: pea گفته می شود
a US name for seaplane a seaplane supported on the water by one or more floats هواپیمای آب نشین
idiom peculiar ( to somebody/something ) مختص فردی یا کسی یا چیزی هم معنی: unique to, characteristic of, typical of, representative of معانی: of, re ...
شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...
شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...
خلاصه مطلب قبل: waistcoat ( BrE ) :جلیقه vest ( AmE ) undershirt ( AmE ) :زیرپیراهنی رکابی vest ( BrE )
هم به معنی" جلیقه" و هم به معنی "زیرپیراهنی رکابی" نکته: معادل انگلیسی بریتانیاییِ این واژه، waistcoat و به معنی "جلیقه" می باشد و خود این واژه در ان ...
اگر برای آقایان مد نظر باشد: undershorts/underpants به معنی شورت ( مردانه ) که همچنین و short به معنی شلوارک ( مردانه ) نکته: undershorts ( North ...
همچنین به صورت someone will be right with you/right there/right up استفاده می شودکه به معنی الان/سریع/ فورا یکی میاد ( برای انجام کاری ) used for ...
لحظه مساعد/مناسب زمان مناسب
احساس راحتی و آرامش کردن ( در یک موقعیت یا مکان ) When you are at home in a place or situation, you are comfortable and relaxed there If you feel a ...