پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٢٢٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هم معنی: sole parent UK also lone parent "New Zealand: the usual name for "single parent In simple terms, sole parent meaning is a parent – either ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تک سرپرست single parent خانواده تک سرپرست به خانواده ای می گویند که زن یا مرد بدون همسر و به تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می کند. دلایل به وجو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مورد زنبور عسل: دسته، گروه

پیشنهاد
٠

مراجعه شود به: get your priorities right

پیشنهاد
٠

همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...

پیشنهاد
٠

همچنین get your priorities straight - American English ( مسائل/مشکلات را ) درست اولویت بندی کردن اولویت و یا توجه خود را روی مهم ترین مسائل گذاشتن ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظر کسی عوض شدن/تغییر کردن نگاه کسی ( به چیزی یا شخصی ) تغییر کردن a reversal in position or attitude a profound change of outlook, opinion, etc cha ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

informal همتا همتای یک شخص در یک سازمان دیگر Synonym: counterpart someone who has a similar job to yours in another organization or department a per ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر سِمت موقت سازمانی جابه جایی موقت سِمت و وظایف دو کارمند/فرد شاغل در یک سازمان، شرکت، اداره ( که معمولا در دو بخش مجزا کار می کنند ) Job swap. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پوست شناسی the scientific study of skin diseases the scientific study of the skin and its diseases the branch of medicine concerned with the skin an ...

پیشنهاد
١

( also carve out ) شغل/کار مناسب برای خودم دست و پا کنم کسب و کار با ثباتی برای خودم ایجاد کنم به شغل و جایگاهی که میخواهم برسم ( also carve out ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سراغ شغل آزاد رفتن خویش فرما شدن مستقل/آزاد کار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعدیل نیرو کردن the act of dismissing employees If workers are laid off, they are told by their employers to leave their job, usually because there ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل های پیشنهادی اینجانب: شغل و حقوق تقسیمی شغل و حقوق اشتراکی an arrangement in which two people share the hours of work and the pay of one job

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اواسط دهه 30 سالگی around the age of 35 - 36 as opposed to one's early thirties ( aged roughly 31–34 ) and one's late thirties ( aged roughly around ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اواسط 20 سالگی ( از 23 سال و 4 ماه تا 26 سال و 8 ماه ) The mid - twenties last from 23 years and 4 months to 26 years and 8 months توجه: از 20 تا 3 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you so ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you som ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آقای مجید دوست عزیز که نوشتید "زنبور گاوی" wasp "زنبور زرد" هست زنبور گاوی میشه hornet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبدیل به . . . شدن بیرون آمدن از تخم سر از تخم درآوردن to break open so that a young bird, fish, insect, etc. can come out if a young bird, insect e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

North American English: expectation of life در مورد انسان: امید به زندگی در مورد اشیا: طول عمر the number of years that a person is likely to live; ...

پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a place Briti ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همچنین see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a plac ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از پس انداز خرج کردن to draw ( upon ) draw on savings spend from savings to use some of an amount of money that you have I had to dip into my sav ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین dip into your pocket dig into your pocket دست توی جیب کردن ( به معنی خرج کردن، پول پرداخت کردن ) to pay for something with your own money ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همچنین work up an appetite/a thirst/a sweat باز شدن/تحریک شدن اشتها ( پس از فعالیت سخت و یا شدید بدنی/ورزشی ) گرسنه شدن ( پس از فعالیت بدنی/ورزشی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

keep something ↔ up در مورد یادگیری یک زبان: به صورت مستمر تمرین کردن و ادامه دادن to continue to practise a skill so that you do not lose it to cont ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I find it hard سختمه برام سخته to feel that something's difficult, esp. while trying to do it I’m finding it hard to find time to practise the Frenc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر با time استفاده شود به معنی "خالی کردن وقت" می باشد. to make something available to be used To become available or no longer devoted to a part ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن از فضای جایی/محیطی/منظره ای/. . . لذت بردن to enjoy a place by watching it or becoming involved in it to enj ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

informal همچنین in a bee line ( beeline ) یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct course to go ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

informal همچنین make a beeline for somebody/something یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct c ...

پیشنهاد
٠

to reach its all time high of به بالاترین حد خود رسیدن

پیشنهاد
٠

به بالاترن حد رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رده/گروه/محدوده سنی the number of people of different ages, who, for example, buy a particular product or are involved in a particular activity the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صفحه اصلی صفحه آغازین صفحه نخست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن informal to punish someone or criticize them severely

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن to punish someone or criticize them severely

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه حلی را ارائه دادن به یک راه حل رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Officially known as the International Commission on Financing Global Education Opportunity, the Education Commission is a group of world leaders, pol ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

US: take office پذیرفتن و یا به عهده گرفتن یک سِمت یا شغل رسمی/دولتی، به روی کار آمدن to start an official job begin to work in a position مثال: The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتقد صریح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زبانشناسی: مجرای تولید گفتار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تارآوا در زبانشناسی مدرن به جای به کار بردن از "تار های صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درضمن: تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds اکنون در زبانشناسی مدرن به جای استفاده از "تارهای صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درهرصورت هر ...