تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سپاسگزار Im much obliged to you

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

این کلمه اگر با s جمع بیاد به معنی لباس گشاد نظامی میباشد و همچنین یه سری وظایف که به عنوان تنبیه و جریمه به اونا مثل تمیز کردن و… تحمیل میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

این اصطلاح به این معنیه که بیای راجع به قضیه ای خیلی بااعتماد بنفس فقط صحبت کنی، اما قضیه وقتی بیاد توی عمل کردن عوض بشه، معمولا هم با اصطلاح walk th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای توصیف شخصیت واقعی افراد بکار میره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نشان دادن، نمایاندن =represent شامل بودن، در برداشتن چیزی=include or contain something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به چهره شناختن چون چند بار فقط دیدیش و همین و بس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فقط این واسه کسیه که به سفر میره و ما تا فرودگاه یا ترمینال اونو همراهی میکنیم اون مدل بدرقه جلوی در خونه رو میگن see out I ll see you out

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گازدار، carbonated beverages: نوشیدنی گازدار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذب شدن از طرف چیزی و در نهایت جزوی از اون شدن • The people I gravitate to are dreamers

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جو میشد==>barley این قید درواقع bare بوده به معنی عریان، stripped

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

عمل پاکسازی کردن یه سازمان، کمپانی از مخالفان آن سازمان معانی این کلمه تقریبا به طور مجازا به هم نزدیکن خالص کردن و پاک کردن از چیزی بد پاکسازی محتوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

این صفت معمولا قبل یه سری کلمات مثل couse, problem, message, priciple و… میاد و به این معنیه که اون پیام، علت، مشکل، یا حالاهرچی، از همه چی مهم تره و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اساس و پایه ی چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به دنبال چیزی اتفاق افتادن Follow

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

پوکی استخوان: brittle bone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به چیزی علاقه داشتن به عنوان سرگرمی She doesn't go in for team sports

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دقت کردید وقتی راه میرید و بخشهای بالاتر از زانوی شلوار با هرقدم که بهم میمالن یه صدای خاصی رو تولید میکنن، انگلیسی واسه اونم فعل داره Her silk dress ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چیزی رو بعد از انکار کردن با بی میلی پذیرفتن Accept , acknowledge , confess , admit , He was forced to concede ( that ) there might be difficulties

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح yawning gap/gulf/chasm between sth رو داریم با این که برای بیان تفاوت قابل توجه بین دو چیز، یا دو گروه استفاده میشه a yawning gap divides th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مچ نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

این مدلیم میشه گفت: درسته که فلان چیز اتفاق افتاد، ولی… Admittedly she put a lot of effort, but it was all wasted جمله های دیگه ام اگه برید ببینید جم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

=likewise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای بدست آوردن یا انجام کاری سخت تلاش کردن She knock herself out trying to pass that difficult test

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشیدن He asked me to draw up a map to the party so that he wouldn't get lost.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

It serves sb right for doing sth

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عصبانی کردن آزردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در نامه ها و ایمیل ها استفاده میشه برای اشاره کردن به بحثی یا چیزی که توی نامه قبلی دربارش صحبت کرده بودیم. جمله رو با این حرف اضافه شروع میکنید، به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن حرف اضافه: همچنین، = in addition to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اسم در خروجی راه فرار از مشکل و گرفتاری صفت: way - out عجیب و غیرعادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چݥشم پوشی کردن از درنظرگرفتن یه جنبه ای از موضوع تو فارسی میگیم:جدا از فلان چیز، بعد موضوع جدیده رو اعلام میکنیم مثالو ببینید: Leaving aside the ques ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

برای عوض کردن موضوع بحث بکار میره که میتونید در اول جمله استفاده کنید turning to the question of foreign policy…

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

درواقع این یه فریزال وربه، که حرف اضافه ش جامونده Revert to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

=breed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

این اصطلاح بصورت talk at cross - purposes بکار میره در بحثی چیزی که دونفر هرکدوم دارن حرف خودشون رو میزنن بدون اینکه نظر مقابل رو درنظر بگیرن I think ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بحثی که بر سرزبانها میوفته و مردم مدام راجبش حرف میزنن، مثل افزایش قیمت خودرو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای شروع کردن هرکاری بکار میره، نه فقط بحث و گفتگو، بستگی به منظور گوینده داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Wrap - up=round - up زبده ی اخبار و در حالت فعل هم پوشیدن و هم پوشاندن Wrap up/wrap somebody up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پسوند ee - برای کسی که چیزیو دریافت میکنه یا عملی روی اون انجام میشه پسوند متضاد اونم که میشه er - Payer و payee

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گران قیمت ( برای خونه و ماشین افراد مهم ) A life of executive luxury

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

ضریب intelligence quotient : ضریب هوشی یا همون آی کیو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از پیش تصمیم گرفتن برای چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - تسویه حساب کردن و اخراج کردن ۲ - حق السکوت دادن ۳ - تسویه حساب بدهکاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جذب ( غذا، نیروی کار، دانشجو، هوا، سوخت… )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اینایی که کلا ذاتاً یه آدم دیگه ان، و بعد میان به ادب، فرهنگ و کلاسِ اجتماعی بالا تظاهر میکنن که دیگه از حد میگذره Her genteel accent irritated me

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نفوذ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضعیف و بیمار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

همسریابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رو به رشد و افزایش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاربردی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

از اینجور عقاید تو ایران هم زیاده، نمونه ی بارزش راجع به پوشش خانم هاست، هرکی فلان بپوشه فلانه و… یجام "هیچکس" توی یکی از کارای اخیرش میگه که: اونایی ...