genteel

/dʒenˈtiːl//dʒenˈtiːl/

معنی: تربیت شده، نجیب، اصیل، آقا منش
معانی دیگر: بزرگوار، فهمیده و مودب، خوش لباس و رفتار، متظاهر به فهم و ادب، پرتعارف، اشراف ماب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: genteelly (adv.), genteelness (n.)
(1) تعریف: displaying traits such as refinement and politeness that are traditionally associated with wealth and education.
مترادف: civil, courteous, cultivated, elegant, fine, gracious, polished, polite, refined, respectable, urbane, well-bred
متضاد: uncouth, ungenteel, vulgar
مشابه: aristocratic, chivalrous, comme il faut, couth, debonair, decorous, gentle, noble, patrician, smooth, suave, thoroughbred

- Genteel behavior is expected from all the young ladies at our school.
[ترجمه گوگل] رفتار نجیبانه از همه خانم های جوان مدرسه ما انتظار می رود
[ترجمه ترگمان] از همه خانم های جوان مدرسه ما انتظار چنین رفتاری را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: exaggeratedly or affectedly polite and refined.
مترادف: affected, mannered, proper
مشابه: highfalutin, pompous, pretentious, unnatural

- Her newly acquired genteel manner irritated those who had known her the longest.
[ترجمه گوگل] رفتار نجیبانه او که به تازگی به دست آورده بود، کسانی را که او را طولانی‌ترین مدت می‌شناختند، آزار می‌داد
[ترجمه ترگمان] رفتار مودبانه و مودبانه او کسانی را که بیشتر از همه می دانستند ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The mansion had an atmosphere of genteel elegance and decay.
[ترجمه گوگل]عمارت فضایی از ظرافت و پوسیدگی ملایم داشت
[ترجمه ترگمان]در این خانه، ساختمان، فضای زیادی از شکوه و پوسیدگی و پوسیدگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She always talks in such a genteel voice when she's on the phone.
[ترجمه گوگل]او همیشه وقتی پشت تلفن است با چنین صدای ملایمی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی پای تلفن حرف می زند، همیشه با چنین صدای دلنشینی حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She broke into a genteel run.
[ترجمه گوگل]او وارد یک دویدن آرام شد
[ترجمه ترگمان]او شروع به دویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is too genteel for words.
[ترجمه گوگل]او برای کلمات بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]برای حرف زدن خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a place to which genteel families came in search of health and quiet.
[ترجمه گوگل]جایی بود که خانواده های نجیب به دنبال سلامتی و آرامش به آنجا می آمدند
[ترجمه ترگمان]آنجا محلی بود که خانواده های نجیب در جستجوی سلامت و سکوت به آنجا می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The game seemed to be a more genteel version of American football.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این بازی نسخه ای آرام تر از فوتبال آمریکایی باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این بازی یک نسخه بهتر از فوتبال آمریکایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lived in genteel poverty .
[ترجمه گوگل]او در فقر ملایم زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]در فقر آبرومندی زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her genteel accent irritated me.
[ترجمه گوگل]لهجه لطیف او مرا عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان]لهجه genteel مرا عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His genteel manner of pouring coffee for his guests is perfectly in place.
[ترجمه گوگل]شیوه ی لطیف او در ریختن قهوه برای مهمانانش کاملاً در جای خود است
[ترجمه ترگمان]رفتار مودبانه او برای مهمانان برای مهمانان کام لا صحیح و سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are not for genteel walkers.
[ترجمه گوگل]آنها برای واکرهای مهربان نیستند
[ترجمه ترگمان]اونا برای واکر نجیب نیستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was all genteel at first.
[ترجمه گوگل]در ابتدا همه چیز ملایم بود
[ترجمه ترگمان]اول از همه بهتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tahseen Basheer exemplifies the genteel and considerate Cairo of the past.
[ترجمه گوگل]تحسین بشیر نمونه قاهره نجیب و با ملاحظه گذشته است
[ترجمه ترگمان]بشیر بشیر از گذشته نجیب و باملاحظه در قاهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If she was so genteel, she wouldn't have come here for the pittance she's paid.
[ترجمه گوگل]اگر او اینقدر مهربان بود، برای پول ناچیزی که می‌پردازد به اینجا نمی‌آمد
[ترجمه ترگمان]اگر او خیلی نجیب بود، حاضر نبود به خاطر دست مزد ناچیز به اینجا بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you are genteel enough, that sort of imprecision is possible.
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی نجیب باشید، این نوع عدم دقت امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]اگر شما به اندازه کافی نجیب باشید، این نوع عدم دقت ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تربیت شده (صفت)
accomplished, cultured, genteel, made

نجیب (صفت)
nice, genteel, gentle, meek, noble, decent, bland, sobersided

اصیل (صفت)
original, pure, genteel, wellborn, noble, blue-blooded, pure-bred, thoroughbred, ingenuous, highbred, highborn, unfeigned

آقا منش (صفت)
genteel, gentlemanly

انگلیسی به انگلیسی

• polite, well-mannered; gentlemanly, ladylike; elegant, refined; belonging to or characteristic of upper-class society; affected, pretentious
a genteel person or place is quiet, respectable, and refined.

پیشنهاد کاربران

اصالت دار
با کلاس
جنتلمن اما از اونایی که خیلی اغراق شده و مصنوعی انجام می دند و در واقع اصلا جنتلمن هم نیستند .
اینایی که کلا ذاتاً یه آدم دیگه ان، و بعد میان به ادب، فرهنگ و کلاسِ اجتماعی بالا تظاهر میکنن که دیگه از حد میگذره
Her genteel accent irritated me
آقا منش اصیل نجیب اشراف ماب محترمانه

بپرس