تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شخصیت اصلی یک داستان که با مشکلات و کشمکش ها روبه روست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سویه جدید ویروس کرونا که اواخر نوامبر 2021 در آفریقا کشف شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مقاومت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چرت و مسخره، احمقانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اندیشمندحوزه دینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در موقعیت و شرایط بد بودن، بدشانس بودن، خر کسی از کرگی دم نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

=wank

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

سه تا کلمه ی خیلی ناجور هستن که ممکنه باهم قاتی بشن Adopt: اتخاذ کردن، به فرزندی پذیرفتن Adapt: سازگار کردن، وفق دادن Adept: ماهر، مهارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جراحی بدون ورود ابزار به بدن ( بدون عمل جراحی باز ) Noninvasive درواقع جناب نیازی متضاد رو اعلام کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

درجایگاه صفت وقتی بکار برده میشه، به معنای اون بخش از کاراییه جزئی و ظاهری که صرفا برای اینکه روش مهر انجام شدن بخوره انجام شده، مثلا تو مثال زیر The ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فرصت دوباره ی زندگی عمر دوباره an operation to give her a new lease of life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Lease of life/ lease on life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جانشین کردن، از چیزی بجای چیز دیگری استفاده کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Limit=restrict=constrain=restrain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انجام شده برای اولین بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Over throw

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را از کار زشتش اگاه کردن یا گوشزد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در رابطه با نور، نور خیلی زیاد و کور کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

کسی که شدیدا مخالف تغییرات اجتماعی و سیاسی باشه =extremely conservative

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مشتی از چیزی: a handful of stones A handful of sth: تعداد کمی از مردم یا چیزی A handful of people Be a handful: برای بچهای شیطون که نمیشه کنترلشون ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

=continuously =permanently

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعل این کلمه یعنی Din sth into sb : به معنای آموختن چیزی به کسی با مرتبا تکرار کردن اون مثال: Respect for our elders was dinned into us at school #د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

آرام کردن، تسکین دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درصورتی صفت ترجمه میشه که قسمت سوم فعل بیاد: Devoted

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مُد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

نشانه هم میتونه معنی بده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کم خرج کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Thrust sth upon/on sb به زور چیزی را به کسی تحمیل کردن He had marriage thrust upon him

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

رفتار، برخورد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

از اینجور عقاید تو ایران هم زیاده، نمونه ی بارزش راجع به پوشش خانم هاست، هرکی فلان بپوشه فلانه و… یجام "هیچکس" توی یکی از کارای اخیرش میگه که: اونایی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاربردی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رو به رشد و افزایش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

همسریابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضعیف و بیمار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نفوذ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اینایی که کلا ذاتاً یه آدم دیگه ان، و بعد میان به ادب، فرهنگ و کلاسِ اجتماعی بالا تظاهر میکنن که دیگه از حد میگذره Her genteel accent irritated me

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جذب ( غذا، نیروی کار، دانشجو، هوا، سوخت… )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - تسویه حساب کردن و اخراج کردن ۲ - حق السکوت دادن ۳ - تسویه حساب بدهکاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از پیش تصمیم گرفتن برای چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

ضریب intelligence quotient : ضریب هوشی یا همون آی کیو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گران قیمت ( برای خونه و ماشین افراد مهم ) A life of executive luxury

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پسوند ee - برای کسی که چیزیو دریافت میکنه یا عملی روی اون انجام میشه پسوند متضاد اونم که میشه er - Payer و payee

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Wrap - up=round - up زبده ی اخبار و در حالت فعل هم پوشیدن و هم پوشاندن Wrap up/wrap somebody up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای شروع کردن هرکاری بکار میره، نه فقط بحث و گفتگو، بستگی به منظور گوینده داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بحثی که بر سرزبانها میوفته و مردم مدام راجبش حرف میزنن، مثل افزایش قیمت خودرو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

این اصطلاح بصورت talk at cross - purposes بکار میره در بحثی چیزی که دونفر هرکدوم دارن حرف خودشون رو میزنن بدون اینکه نظر مقابل رو درنظر بگیرن I think ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

=breed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

درواقع این یه فریزال وربه، که حرف اضافه ش جامونده Revert to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

برای عوض کردن موضوع بحث بکار میره که میتونید در اول جمله استفاده کنید turning to the question of foreign policy…

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چݥشم پوشی کردن از درنظرگرفتن یه جنبه ای از موضوع تو فارسی میگیم:جدا از فلان چیز، بعد موضوع جدیده رو اعلام میکنیم مثالو ببینید: Leaving aside the ques ...