تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اسم در خروجی راه فرار از مشکل و گرفتاری صفت: way - out عجیب و غیرعادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن حرف اضافه: همچنین، = in addition to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در نامه ها و ایمیل ها استفاده میشه برای اشاره کردن به بحثی یا چیزی که توی نامه قبلی دربارش صحبت کرده بودیم. جمله رو با این حرف اضافه شروع میکنید، به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عصبانی کردن آزردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

It serves sb right for doing sth

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشیدن He asked me to draw up a map to the party so that he wouldn't get lost.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای بدست آوردن یا انجام کاری سخت تلاش کردن She knock herself out trying to pass that difficult test

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

=likewise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

این مدلیم میشه گفت: درسته که فلان چیز اتفاق افتاد، ولی… Admittedly she put a lot of effort, but it was all wasted جمله های دیگه ام اگه برید ببینید جم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مچ نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح yawning gap/gulf/chasm between sth رو داریم با این که برای بیان تفاوت قابل توجه بین دو چیز، یا دو گروه استفاده میشه a yawning gap divides th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چیزی رو بعد از انکار کردن با بی میلی پذیرفتن Accept , acknowledge , confess , admit , He was forced to concede ( that ) there might be difficulties

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دقت کردید وقتی راه میرید و بخشهای بالاتر از زانوی شلوار با هرقدم که بهم میمالن یه صدای خاصی رو تولید میکنن، انگلیسی واسه اونم فعل داره Her silk dress ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به چیزی علاقه داشتن به عنوان سرگرمی She doesn't go in for team sports

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

پوکی استخوان: brittle bone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به دنبال چیزی اتفاق افتادن Follow

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اساس و پایه ی چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

این صفت معمولا قبل یه سری کلمات مثل couse, problem, message, priciple و… میاد و به این معنیه که اون پیام، علت، مشکل، یا حالاهرچی، از همه چی مهم تره و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

عمل پاکسازی کردن یه سازمان، کمپانی از مخالفان آن سازمان معانی این کلمه تقریبا به طور مجازا به هم نزدیکن خالص کردن و پاک کردن از چیزی بد پاکسازی محتوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جو میشد==>barley این قید درواقع bare بوده به معنی عریان، stripped

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذب شدن از طرف چیزی و در نهایت جزوی از اون شدن • The people I gravitate to are dreamers

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گازدار، carbonated beverages: نوشیدنی گازدار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فقط این واسه کسیه که به سفر میره و ما تا فرودگاه یا ترمینال اونو همراهی میکنیم اون مدل بدرقه جلوی در خونه رو میگن see out I ll see you out

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به چهره شناختن چون چند بار فقط دیدیش و همین و بس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نشان دادن، نمایاندن =represent شامل بودن، در برداشتن چیزی=include or contain something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای توصیف شخصیت واقعی افراد بکار میره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

این اصطلاح به این معنیه که بیای راجع به قضیه ای خیلی بااعتماد بنفس فقط صحبت کنی، اما قضیه وقتی بیاد توی عمل کردن عوض بشه، معمولا هم با اصطلاح walk th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

این کلمه اگر با s جمع بیاد به معنی لباس گشاد نظامی میباشد و همچنین یه سری وظایف که به عنوان تنبیه و جریمه به اونا مثل تمیز کردن و… تحمیل میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سپاسگزار Im much obliged to you

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمیتونم کاریش بکنم ( جلوشو بگیرم ) این عبارت درواقع برای ساختار cant help doing sth شما درحالتی میتونی از این استفاده کنی که یه چیزیو قبل از این جم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧١

فریزال go on دو جور معنی میتونه براساس اینفینیتیو بودن یا جرند بودن فعل بعدش داشته باشه اگر فعل بعد اون ing - دار بیاد به معنی ادامه دادن خواهد بود ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه زمان مبهم در آینده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

At a later stage به عنوان یجور قید مبهم برای زمانی در آینده بکارمیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

از این قید برای اعمالی که در گذشته اتفاق افتادن استفاده میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پذیرنده

پیشنهاد
٠

اینکه باوجود شرایط نامساعد تا جایی که میتونی زورتو بزنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

۱ - عملی کردن و بدست اوردن رویا/آرزو/هدف… ۲ - انجام دادن وظیفه/قول… ۳ - راضی و خشنود کردن ۴ - بسته بندی و ارسال سفارش برای مشتری #دیکشنری_اکسفورد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - پاکسازی 2 - ترخیص 3 - اجازه رسمی 4 - فاصله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینکه هرکاری که عشقت بکشه انجام بدی درحالیـکه یه سری بات مخالف باشن Don’t let the children always get their own way

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ماهی گرفتن با قلاب: I hooked a 20 - pound salmon last week بستن و گره زدن: Just hook the bucket onto the rope and lower it down

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - نوری که اونقدر روشنایی و درخشنده باشه که اگه شما یه لحظه بهش نگاه کنی برای مدت کوتاهی نتونی دیگه جاییو ببینی ( صفت نور خورشید ) ۲ - بسیار جذاب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در رابطه با قوانین و محدودیت ها به معنی نادیده گرفتن اونا This once, I’ll stretch the rules and let you leave work early

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

معانی متهم و مسئول هم صحیح هستن اما در صورتی که با حروف اضافه بیان To be charged with sth: متهم شدن به چیزی To be in charge of sth: مسئول جایی بودن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

صدای چک چک و برخورد آب به سطح چیزی صدای برخورد چیزی به سطح چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اینکه شما فلان جنسو میری میخری ولی راضی نیستی ازش، جنسو برمیگردونی فروشگاه و پولتو پس میگیری، ( فعل و اسم ) #دیکشنری_لانگمن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٣

قابل اعتماد=reliable

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

آرایه ی واج آرایی یا نغمه حروف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گفته ها و نوشته هایی که ازشون برای متقاعد کردن و ترغیب کردن دیگران ازشون استفاده میشه a speech full of rhetorical phrases

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشتباه احمقانه ای که دیگران را به خنده میندازه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاف به یه اشتباه خجالت آور تو یه موقعیت و شرایط اجتماعی و عمومی گفته میشه