پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)
طیف!
چارچوب، محدوده، بازه، گستره!
طیف!
چارچوب، محدوده، بازه، گستره!
این واژه اصطلاحی است که از ادبیات نانوایی ( نانبایی ) وارد واژگانمان شده است - در قدیم چون خمیر مایه فوریِ ( آماده ) نان ( ساکارومیسز یا ساکارومایسس ...
اصطلاحی برای کسیِ که حرف گوش کن نیست و سرخودِ و حالا که سرش به سنگ خورده، ما برای تلنگر و تحقیر از آن استفاده می کنیم تا عمل خودخواهانه خود را به یاد ...
اصطلاحی برای کسیِ که حرف گوش کن نیست و سرخوده و حالا که سرش به سنگ خورده، ما برای تلنگر و تحقیر از آن استفاده می کنیم تا عمل خودخواهانه ی خود را به ...
کِنِف - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - بی آبرو، شرم زده - ضایع، تابلو! - تباه، نابود، نیست، هلاک - خراب، درب و داغون، قزمیت! - چزاندن، چ ...
قُپّی - واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - قُپ: الکی، دروغین، ساختگی، تقلبی، قلابی، بدل، فِیک ( fake ) ی: یای نسبت ( دارندگی ) و ...
قُپّی!
معرکه!
آسمان جُل!
آواره، در به در - بی خانمان، خانه به دوش، آلاخون والاخون!
جخت!
بدیهه!
فی البداهه، در لحظه، آنی، در دَم، سه سوت!
جنبه!
معادل اسلامی و ایرانی: مسجد و نمازخانه
بروبچ!
انگلیسی: minion مثل پویانمایی مینیون ها یا گوگولی ها
سِرینا - واژه ترکی و مشتق - اسم دخترانه - واژه ای فارسی با ریشه ی ترکی : ساری: واژه ترکی - زردی، طلایی - آفتابی، خورشیدی - خالص، پاک، سَرِه - گنج، ...
بیتا، بی همتا، بی نظیر و مانند، بی لنگه، یکتا، یگانه! - منحصر به فرد، تنهاوش!
تو مُخی! ( کرم ریختن! )
دلگرمی، پُشتگرمی، هم احساسی، همدلی!
چترباز!
طُفَِیل، آویزون! - ناجی، اعجاز کننده، مشکل گشا، کارساز، طلسم شکن
واژه مرکب: ترکیبی از گفت، آورد - دَراییدَن ( گفتگو ) درباره چیزی، مکالمه و محاوره در مورد چیزی، چالش برای چیزی! - به جای واژه انگلیسی: چَت ( فارسی: ...
گوشی: گوش ( اسم ) ، ی ( پسوند نسبت )
گوشی قابل حمل و جابجایی، گوشی سیار، گوشی پابه پا و همراه، گوشی یار!
به اشتباه لب تاب هم می گویند - رایانه قابل حمل و جابجایی، رایانه سیار، رایانه پابه پا و همراه، رایانه یار!
با دُردُر دواملایی است - در گویش خیابانی و تهرانی ( کوچه خیابانی ) - این واژه وقتی بکار می رود که بخواهند جایی ( منظور محلِّ مُخ زنی ) را پیاده یا ب ...
معادل فارسی: trip تریپ ( تیریپ ) ! - قُماش، نوع، قالب، گونه، جور، طرز، کیفیت - وضع، حالت، شکل، صورت
با تیریپ دواملایی است - واژه ای انگلیسی و معادلش: طِیف قُماش، نوع، قالب، گونه، جور، طرز، کیفیت - وضع، حالت، شکل، صورت
آشوب، قیام، فتنه ای که مردم را به جنبش درآورد، انقلاب!، چالش!
هزاهز!
ویراژ میده:سلطونه، پادشاهی میکنه، آقایی میکنه
ویراژ!
زیر آبی رفتن، موزمار!
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - سوت شو: گم و گور شو، گمشو، مفقود شو، ناپدید شو، بزن به چاک! - نیست شو، محو و نابود شو - دور شو، برو، بپر، ...
ویراژ!
جولان دادن، تاخت و تاز - پیچوندن، دور زدن، دودر!
سه سوت!
طرفت العین، یک آن
سیاوَش واژه ای مشتق و سیاوُوش واژه ساده است! - سیاوَش یا سیاوُوش: درسته که سیا مخفف سیاه است ولی"وَش" در اینجا پسوند نسبت است و به مانند "وُوش" معنا ...
ممنون از اینکه گفتین. سپاس! ایکی ثانیه هم می گویند
پارس برگرفته شده از پارت پارت: نام قوم ایرانی ساتراپ ( شهربان ) نشین های هخامنشی و از اقوام ایرانی سَکاها در خراسان . برای بهتر فهمیدن پارس و پارت آ ...
جیک و بوک ( جیک و پیک ) - این واژه از بازی سه قاپ اومده - یکیه!، متناسب، هماهنگ، سازگار، سنخیت، منطبق، به هم میان یا میخورن! - همه چیز، تمام و کمال ...
جیک تو جیک: صمیمی، خودمونی!، رابطه کاملاً دوستانه - وابسته، پابند، نیازمند
وخی ( در لهجه اصفهانی ) !
جلدی، سریع السیر - جیک ثانیه، سیم ثانیه