پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)

بازدید
٣,٣٣٢
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دَقَرنُوش - واژه ترکی - دَقَر: پُر شدن از طعام، زیاده خور، مُفت خور! یعنی: کسی که گوش به حرف کسی نمی دهد و زیاد غذا و نوشیدنی می خورد آقازاده ای که ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه ترکی - بزرگ زاده ای که با رانت ( فرانسوی ) و زدوبند به مقامی رسیده باشد - آقازاده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هاتان ماتان ( ترکی ) !

پیشنهاد
٧

دست ها موجود است - ترکی آن می شود: اَلَر وار! موجود:زنده، هست، حَی - حاضر، پاینده، برقرار، جاوید این واژه ریشه قدیمی دارد که پیشینیان ما برای سپاسگزا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧١

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

هیر و ویر، قاراشمیش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کیشمیشی، قمر در عقرب، شلوغ پلوغ، گیر و دار، هیر و ویر، هاگیر واگیر، هَچَل هفت!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

تابلو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

بادید، مشهور، انگشت نما!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

شاخص، برجسته، ممتاز - رِند، زیرک، هوشیار، باهوش، نابغه، هوشمند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

لُکّه دویدن! - حالتی بین راه رفتن و دویدن، هروله! - باهیجان دویدن - قِسمی یا نوعی راه رفتن اسب و شتر و. . . ، نوعی از رفتار اسب و شتر - یورتمه، چهار ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

دوردور! - با دُردُر دواملایی است - در گویش خیابانی و تهرانی ( کوچه خیابانی ) - این واژه وقتی بکار می رود که بخواهندجایی ( منظور محلِّ مُخ زنی ) را پ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

ساختار دستوری: یاش: واژه ترکی ا: پسوند اسم ساز و شاخص فارسی سین: پسوند ترکی نسبت ( لیاقت )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

سَرِت سَلامَت - دستِت درد نکنه، دستِت درست، دست مریزاد، ایول داری، کارِت درسته، حرف نداری، گُل کاشتی، کارِستون کردی، دست خوش، دمت گرم - شاباش ( شاد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

معنی: حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، آن! body language ! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت و حالت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦١

معنی: زبانِ بدن، حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، آن! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت و حالت های ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

معنی: زبانِ بدن، حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، body language ! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه مشتق و فارسی - این واژه ( شأن ) نیست! - اسم پسرانه - ترکیبی از: شان: شانه - خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) - سرزمین، میهن، وطن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

واژه مشتق فارسی با ریشه ترکی - اسم پسرانه یاش: خیس، نمناک، تر و تازه، با طراوت، شاداب، خوش و خرّم، سرسبز، دلپذیر، باصفا، نزه - سرزنده، سردماغ، سرحال ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

دست خوش - ( ( یادآوری از چند املایی ها: آن را با "دستخوش": مورد، بازیچه، دچار، دست مایه و . . . یکی ندانید! ) ) معنی: دستِت درد نکنه، دست مریزاد، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دَستِت دُرُست - درست: سالم، زنده، تندرست - راست، صحیح - تمام وکمال، کامل معنی: دستِت درد نکنه، دست مریزاد، ایول داری، کارِت درسته، حرف نداری، گُل کا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

دستِت درد نکنه، دستِت درست، ایول داری، کارِت درسته، حرف نداری، گُل کاشتی، کارِستون کردی، دست خوش، دمت گرم - شاباش ( شادباش ) ، درود، آفرین، باریکلا، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

واژه ترکی - اسم پسرانه ساختار دستوری: یاش: واژه ترکی و ا: پسوند اسم ساز و شاخص فارسی پس واژه فارسی با ریشه ترکی یاشا:سرزنده، سردماغ، شاداب، بانشاط، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٥

یاشیاسان - واژه مشتق ترکی - ترکیبی از: یاشا:سرزنده، سردماغ، شاداب، بانشاط، سرحال، دلخوش، سرخوش، مشعوف، شادمان، خوشحال، خرسند، خشنود، بَشاش - خجسته، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

این واژه نفرینی ( راندنی ) است که پدر و مادر بچه های بدخواب و شر و شلوغ و سرتق، برای خواباندن بچه های موزمار خود می گفتند. کاربرد: هنگامی بکار می ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

واژه ای فرانسوی، یونانی - ترکیبی از: تله: دور، فاصله دار پاتی: راه، مسیر - می رسد، وقوع می گیرد معنی: دو هم اندیشی، همپا انگاری - با هم اندیشی، همذات ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

از این واژه دو گونه برداشت می شود: 1. مانی ( اندیشمند، دانا - بینشمند، روشن بین، بیدار دل! ) پیامبری ایرانی بوده و از زرتشت و بودا پیروی می کرده است ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

از این واژه دو گونه برداشت می شود: 1. مانی ( اندیشمند، دانا - بینشمند، روشن بین، بیدار دل! ) پیامبری ایرانی بوده و از زرتشت و بودا پیروی می کرده است ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

فرق زبان، گویش و لهجه: هر کشوری واسه خودش یک زبان رسمی دارد، هر زبان دارای گویش های منطقه ای متفاوت و هر گویش متناسب با نوع شهر دارای لهجه های خاصی ه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

شَبتَک - دواملایی است با شپتک - نوعی بازی که یک پا را روی هوا نگهدارند و دست به سینه قرار گیرند و با جَست و خیز کردن و ضربه زدن به سینه، پُشت و پهلو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٦٢

داو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

داو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٧٧

داو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

در لهجه اصفهانی - جوریدن! جُستن، تجسس، پژوهیدن، جست و جو کردن، تفحص کردن، تفتیش کردن، کندوکاو کردن - طلب کردن، پرسیدن - یافتن، پیدا کردن مثال: دادا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

روشن شد، معلوم شد، آشکار شد، نمایان گشت، پدیدار گشت، واضح است، هویدا هست، تابلو شد! ولی فرق دارد با صورت بستن:تصوّر یا فکر کردن، نمودن - ممکن شدن، م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دَست بَرنه ( دَست بَر نَهادن ) - کنایه از: کمک کن، همراهی ده، یاری بده - عنایتی کن، بزرگواری کن، مرحمت و بخشایشی ده، مهرورزی و مهربانی نشان بده، لط ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

سختی، مرارت، مشقّت، ممارست، ریاضت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کنایه از: فروتن، متواضع، خاضع، افتاده، خاکسار، سربه زیر - مطیع، فرمانبردار، گوش به حرف، حلقه به گوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه مرکّب - ترکیبی از دو کلمه: گُنگ: لال، بی زبان - نامفهوم، نامعلوم، مبهم، پیچیده لاج: کمی، مقداری، اندکی، پاره ای و. . . معنی: شخصی که هنگام سخن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

آلو - پسوند ترکی نسبت ( لیاقت ) - مثل: ژیگولّو، تپلّو، خپلّو، کپلّو، کوچولّو، شاملو - چاقالو، گامبالو، پشمالو، خرمالو، خوابالو و. . . >>> مشتق ولی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

نام یکی ( واسپوهَران، واسپوران ) از هفت خاندان برتر ( سرآمد ) اشکانی ( پارتی ) که در سَجِستان ( سیستان ) فرمانروایی می کردند! اسم پسرانه - سورِن: تا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٥

اسم پسرانه - ساختار دستوری: صفت با پسوند اسم ساز >>> اسم فَرنام ( لقب ) پهلوان اشکانی ( پارتی ) سَجِستان ( سیستان ) - نام بُوَنده ( کامل ) : رُستم س ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ترکیبی از دو کلمه: آب و جی: واژه ترکی - پاک و زلال، گوارا - روان، جاری - درخشان و طلایی و. . . یعنی: آب شفاف و زلالی که در مزرعه وکشتزار و. . . جاری ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرتق!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

تی تیش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

طیف!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

طیف!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

معادل فارسی برای: تیپ ( type ) ، رِنج ( range )