پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)

بازدید
٧,١١٥
تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

خوان: سفره، گسترش - آسمان و زمین، بالا و پایین - قرائت، مطالعه، خوانش - آواز، سرود - خواستن، دعوت، احضار - ظرفِ چوبی بزرگ غذا - مائده، خوردنی، خورا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

خان: عنوان رجال و بزرگان، رییس ( رئیس ) - بیت، خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) - مرحله، مرتبه، دست، گانه، نوبت، دور، داو! - سطح، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

واژه ای انگلیسی ( Slide ) - معادل فارسی: نَماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: نماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه ای فرانسوی - گاف، سوتی! - برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز مثال: داداش" آتو" دادی >>>گاف، سوتی "آتو" دارم ازش >>>برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

پخپخو!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کَنسِل - واژه ای انگلیسی و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - نیستم اونو، به شمار نیامدن، حساب ن ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کَنسِل - واژه ای انگلیسی ( cancel ) و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - نیستم اونو، به شمار نیا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ای فرانسوی - معادل فارسی: مجموع، جُملِگی، هاپول!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - واژه مشتق: هاپول و پسوند نسبت ( ی ) - چیزی را بطور کامل غارت کردن و به یَغما بردن، کُلِ چیزی را چاپیدن و چَپاو ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣١

واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - کامل، تمام و کمال - یکجا، هَمَش، کُلِش، هر چی که داری!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
-٤٩

طیف!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٧

واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

این واژه فارسی و ساده است - juvenile وام گرفته شده از واژه ی فارسی است! در قدیم به کسی می گفتند که دنبال پژوهش و جستجوگر بود. ساختار قدیم: جو ( بن ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

این اصطلاح، از ورزش های پرشی که نیاز به دور برداشتن است آمده است! مثل: پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه و. . . یا پرش برای هدفی: در فوتبال، والیبال، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

این واژه فارسی است و murmur برگرفته شده از فارسی است! در قدیم وقتی مورچه هایی وارد سطح بدن یک شخصی می شدن، اون مورچه ها؛ باعث می شدن که بدن فرد بلرزد ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥٨

ماجرا، رویداد، قضیه، موضوع - واقعه، حادثه، گزاره مثال: امروز میخوام یه چالشی رو با شما در میان بذارم. مثل: چالشجو ( challenger ) : علاوه بر مبارزه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٥

اَروشا، اَروشه - اسم دخترانه فارسی اوستایی و مشتق - آروش:حبیب، هودار، طرفدار - زیبا، ناز، خوشگل، عزیز - درخشان، ر وشن، بدخشان، لَعل، نگین، مروارید، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١

واژه فرانسوی - معادل فارسی آن می شود: پاچِله، چَبچَله!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نهان سازی، سرپوش گذاری، ماست مالی، لاپوشانی! - قایم، مخفی، غیب، محو، ناپدید مثال: قسمتی از این نمایش سانسور شده است>>> قسمتی از این نمایش ماست مالی ( ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

مَل - یک نوع پسوند ترکی است - پسوند ترکی اسم ساز که شامل: کوچکی، دلسوزی و دوست داشتنی، شباهت است مثل: پسوند فارسی: ک، چه و. . . مثل: پِسمَل یا دُخم ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه ترکی - لقب کسی که صاحب منصب و مقام بزرگی است، ولی هنوز دست چپ و راستش رو هم بَلَد نیست و هنوز شلوارشو هم نمیتونه بکشه بالا چه برسه به این که یک ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

دقرنوش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

دقرنوش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٠

دقرنوش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقرنوش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دَقَرنُوش - واژه ترکی - دَقَر: پُر شدن از طعام، زیاده خور، مُفت خور! یعنی: کسی که گوش به حرف کسی نمی دهد و زیاد غذا و نوشیدنی می خورد آقازاده ای که ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه ترکی - بزرگ زاده ای که با رانت ( فرانسوی ) و زدوبند به مقامی رسیده باشد - آقازاده!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هاتان ماتان ( ترکی ) !

پیشنهاد
٧

دست ها موجود است - ترکی آن می شود: اَلَر وار! موجود:زنده، هست، حَی - حاضر، پاینده، برقرار، جاوید این واژه ریشه قدیمی دارد که پیشینیان ما برای سپاسگزا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧١

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیر و ویر، قاراشمیش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کیشمیشی، قمر در عقرب، شلوغ پلوغ، گیر و دار، هیر و ویر، هاگیر واگیر، هَچَل هفت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

تابلو!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

بادید، مشهور، انگشت نما!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

شاخص، برجسته، ممتاز - رِند، زیرک، هوشیار، باهوش، نابغه، هوشمند

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

لُکّه دویدن! - حالتی بین راه رفتن و دویدن، هروله! - باهیجان دویدن - قِسمی یا نوعی راه رفتن اسب و شتر و. . . ، نوعی از رفتار اسب و شتر - یورتمه، چهار ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

دوردور! - با دُردُر دواملایی است - در گویش خیابانی و تهرانی ( کوچه خیابانی ) - این واژه وقتی بکار می رود که بخواهندجایی ( منظور محلِّ مُخ زنی ) را پ ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

ساختار دستوری: یاش: واژه ترکی ا: پسوند اسم ساز و شاخص فارسی سین: پسوند ترکی نسبت ( لیاقت )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

سَرِت سَلامَت - دستِت درد نکنه، دستِت درست، دست مریزاد، ایول داری، کارِت درسته، حرف نداری، گُل کاشتی، کارِستون کردی، دست خوش، دمت گرم - شاباش ( شاد ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤١

معنی: حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، آن! body language ! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت و حالت ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦١

معنی: زبانِ بدن، حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، آن! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت و حالت های ب ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

معنی: زبانِ بدن، حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، body language ! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه مشتق و فارسی - این واژه ( شأن ) نیست! - اسم پسرانه - ترکیبی از: شان: شانه - خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) - سرزمین، میهن، وطن ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

واژه مشتق فارسی با ریشه ترکی - اسم پسرانه یاش: خیس، نمناک، تر و تازه، با طراوت، شاداب، خوش و خرّم، سرسبز، دلپذیر، باصفا، نزه - سرزنده، سردماغ، سرحال ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

دست خوش - ( ( یادآوری از چند املایی ها: آن را با "دستخوش": مورد، بازیچه، دچار، دست مایه و . . . یکی ندانید! ) ) معنی: دستِت درد نکنه، دست مریزاد، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دَستِت دُرُست - درست: سالم، زنده، تندرست - راست، صحیح - تمام وکمال، کامل معنی: دستِت درد نکنه، دست مریزاد، ایول داری، کارِت درسته، حرف نداری، گُل کا ...