پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)
با موزمار دواملایی است - اسم نوعی مار - گرچه در واقع این واژه نام یک میمون کوچک و دم بلند هست: مارموسِت ( مارموزِت ) ! . ماز یا موز ( چین و شکن، پی ...
با مارموز دواملایی است - اسم نوعی مار - گرچه در واقع این واژه نام یک میمون کوچک و دم بلند هست: مارموسِت ( مارموزِت ) ! . ماز یا موز ( چین و شکن، پی ...
معرکه!
قَرق - آواز ماکیان، آواز مرغ گاهی که روی تخم خفته باشد. نام آوا مرغ: قُد قُد! مثل اثر سیاوش کسرایی: از قَرق تا خروسخوان >>> یعنی از قُد قُد تا قوق ...
جِزقِلی، فینگیلی، فِسقِلی!
فنچ، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !
واژه روسی که در فارسی به شکل گوگولی مگولی استفاده می شود که با گوگوری مگوری ( مرکب اتباعی ) دواملایی است - در انگلیسی: gigil ( به فارسی: گیگیل ) در ...
جقل، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !
جقل، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !
ترکیبی از دو واژه: خوش و مَل - مَل:یک نوع پسوند ترکی است - پسوند ترکی اسم ساز که شامل: کوچکی، دلسوزی و دوست داشتنی، شباهت است مثل: پسوند فارسی: ک، ...
اِحراز - جمع حِرز - فراهم کردن، جمع کردن، بدست آوردن، دستیابی - اثبات، ثابت کردن، پایوَر، پایستن - پی بردن، فهمیدن، تشخیص دادن، شناختن ( شناسایی ) ...
سخن یواشکی
لیچار ( ریچار ) !
قَزَن قُورتَکی ( قضا قورتکی ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - قَزَن: در خیاطی: یک مجموع قلاب و گیره ( نر و ماده ) معمولا فلزی است که در ...
آراستن!
آبدیده!
این واژه از شیمی به ادبیات راه پیدا کرده: در سری الکتروشیمیایی وقتی بخواهند پوششی به فلزی بدهند تا زنگ نزند با لایه ای فلزی بالاتر ( کاهنده، اکسایش ت ...
جینگیل - جقل!
یِکّاره - یهویی، ناگهان، یکایک!، الکی، قزن قورتکی! - زپرتی، فکستنی!
طُغث ( تُخس ) - سرتق!
سِرتِق - لجاج، لجباز، خیره سر، مُصِر - پُر رُو، یکدنده، کلّه شَق! - آویزون، پاپی شدن! - سرکش گر، ستیزه جو، جنگجو، چالش جو! - طُغث، وِزِّه، آتیشپاره ...
جِقِل - با جیگیل ( جینگیل، دواملایی ) است - کوچولو، فینگیل، فنچ! - عزیز، جیگر، خوشمَل! - شر و شلوغ، وِزِّه!، آتیشپاره!، وَرپریده! - تیز و بز، سریع
هَمپا - همراه، در کنار، یاور، پشتیبان، پا به پا، همگام که فرق می کند با پابه رکاب!
واژه ای فرانسوی ( Process ) - معادل فارسی آن: فرایند، فراگرد!
فَراگَرد - فرا ( پیشوند ) ، گرد ( مصدر گشتن یا گردیدن ) - واژه ای مشتق - روند، رویداد، سیاق، اسلوب، نَسَق، روش، شیوه، مِنوال، نَمَط، رِوال، طریقه، ...
جنبشِ مردمی!
جَنجال!، سردرگمی، دودلی، آشفتگی، آشوب، فتنه، هزاهز، انقلاب! مثال: این سؤال چالش برانگیز است!
آیسِل - واژه ای ترکی و دخترانه - مشتق و ترکیبی از دو کلمه ترکی: آی: ماه، قمر - زیبا، قشنگ، خوشگل - معشوق، محبوب - بانمک، تو دل برو، بامزه، شیرین - شا ...
بُحران، تَنِش - درافتادن، دَرگیری، کَلَنجار، دردسر، دلمشغولی، دغدغه! مثال: امروزه با چالش ( بحران، تنش ) آب روبرو هستیم! - چالشت ( دغدغت! ) چیه؟
کوتاه شده ی: آهسته! کُند، آروم، آهسته، یَواش - کم، اندک، قلیل مثال: بارون آسه آسه می باره>>>> بارون نَم نَم می باره!
آسه!
منحصر به فرد، تک، آس، معرکه! - جولان دادن، تاخت وتاز، ویراژ میده ( ویراژ! )
یکتا، یگانه، بی همتا، آس!، تک، منحصر به فرد!، یکه تاز!
زِپِرتی!، فَکَسَنی ( فَکَستَنی ) !
زِپِرتی!
زِپِرتی!
واژه ای انگلیسی، فرانسوی - نُنُر، تی تیش، فُکُلی، مُزَلَف، سوسول، گوگوری مَگوری، زِپِرتی!
فِزِرتی ( گونه فارسی زِپِرتی! ) بی زور، ناتوان، نُنُر، سُوسُول، ژیگول، فُکُلی، تی تیش! - چُلمَن، چُلُفتی، شاسگول! - قزمیت، درب و داغون، خراب، مُفَن ...
مُزَلَف، سوسول، ژیگول، فُکُلی، زِپِرتی!
فَکَستَنی ( فَکَسَنی ) ! - واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، خراب، مُفَنگی، ...
زِپِرتی ( گونه فارسی: فِزِرتی ) واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی زور، ناتوان، نُنُر، سُوسُول، ژیگول، ...
با دقت و حیرت انگیز نگاه کردن، زُل زدن، هاج و واج، شگفت زده شدن، سنکوپ! رجوع شود به خیره!
سَنکُوپ، سَنکُپ - سنگ کوب هم می گویند ( دواملایی است ) - واژه ای فارسی - تر کیبی از سنگ و کُپ ( دهان ) syncope برگرفته شده از فارسی است! معنی: می ...
اِهِن و تُلُپ: کَبکَبه و دَبدَبه، باد و بُروت، اُلدُرَم بُلدُرَم ( ترکی ) ، اُرت!
اُرت - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - چاخان، بِلُف، لاف زنی، خالی بندی، توپ خالی زدن، هارت و هورت ( پورت ) ، قُمپُز!، اِهِن و تُلُپ! مثل: ...
هَماوَرد خواهی، ناورد، مبارزه، نبرد - سِتیزیدن، دست و پنجه نرم کردن!
با اصل و نصب، ریشه دار - امام زاده، بزرگ زاده، محتشم
وِزِّه!
تاق: نام پرنده یا کبوتری که کِرم دوست دارد و بسیار وَرجه وُرجه می کند ( جنب و جوش فراوانی دارد ) ال: پسوند ابزار ( افزار ) ، پسوند قدرت، نیرو دهنده ...
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - وِزِّه - پاپی شدن، آویزون! - شر و شلوغ، شیطون، بلا، مصیبت - آتیشپاره، ورپریده، رِند!