پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)

بازدید
٣,٣٤٣
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تبانی، توطئه، دسیسه، همدستی، ساخت و پاخت!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در امری اصرار ورزیدن، سِمِج بودن، سِماجت! - دنبال کردن، تعقیب کردن، پیگیر! - ایرادگرفتن، توجه کردن، بند کردن، گیر دادن، قفلی زدن!

پیشنهاد
٥

تحمّل رنج بسیار کشیدن، کنایه از خسته و فرسوده و درمانده شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه ای فرانسوی، انگلیسی - ملایم، معتدل، میانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦٣

واژه ای یونانی ( Περσέπολις ) - پرس: پارس پولیس: سرزمین تختِ جمشید ( پارسه ) ، شهر ایران

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

رفتاری مُلایم یا انگلیسیش می شود:رفتاری ولرم!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مهمانسرا، شبستان، خوابگاه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

دواملایی است: پا در رکاب - کنایه از کسی که برای رفتن آماده است، حرکت کرده.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بُن بست، کوچه ای که آخرش بسته است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خود آمد، بیدار شد، مُتِنَبّه شد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

عوض کرد، تغییر داد - مدیریت و رهبری کنید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

بازجای - به مانند: بازگو، بازپرس، بازدید و. . . برگرد، بایست، فرارنکن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

نُخبه، منتخب، سرآمد، برتر، با استعداد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

بَرات - بُن برگ، برگ برنده!، حواله، سند - لباس کهنه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بِشُوی - پرهیز کن، جلوگیری کن، دوری کن، ول کن، بی خیال شو، وارهان! - بِشور، تمیز و پاک کن. مثال: بِشُوی اوراق اگر همدرس مایی/که علم عشق در دفتر نبا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اُتول - اتومُبیل ( ماشین ) ، فارسی آن می شود: سواری، خودرو - دستگاه، سامانه، ابزار نمونه: اتول باز >>> ماشین باز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیشب، شب گذشته - شانه، کِتف، کَت و کول - آبپاشِ گرمابه ( حمام )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

یَرغو - واژه ترکی دادگاه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

آچ - در گویش ترکی: بازکردن، گُسترش دادن، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

واژه مرکّب - واژه ترکی داد:به فارسی: عدل، دهش، انصاف و. . . - به ترکی: شیرین، شهدار - طعم، مزه آش:ترکی است - بازکُن، گسترش بده، روشن کن و. . . یعن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خَِیلتاشان - جمع خیلتاش - گروه نوکران و چاکران، دار و دسته ها از دو کلمه: خیل:گروه اسبان و سواران، سپاه، لشکر، فوج، قشون - پیرو، مرید - قبیله، طای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

تِیه - بَرَهُوت! بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

نام گُلی که بیشتر در صحرا می روید و دارای رنگ های گوناگون و بسیار خوشبو است. خوراکی هم هست! و در ایران و خاورمیانه پیدا می شود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

جَنیبَت - اسب یدک کش که گاری و. . . را حمل می کند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف کردن حساب ها. ولی تسویه: مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) ، آراستن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) - سَوا کردن حساب ها. ولی تصفیه: صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

افسانه جنگاوران، جنگجویان افسانه ای - هنر جنگاوری، شِگِرد درگیری و جنگجویی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پَستو - انباری! - تو: واژه پهلوی ( توه ) - پرده، کناره، پوشش، لایه - اندرون، اتاق، سراچه، چاردیواری یعنی: اتاق پشتی، پشت اندرونی، انباری! انگلیسی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارسی آن می شود: انباری، پَستو. که مترادف انگلیسی آن سوله است و با پارکینگ فرق می کند زیرا پارکینگ محل گذاشتن ونگهداری چیزهایی است که مال خودمان است ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

پارچه ای که اهلِ فضل و دانش به سَر می بستند. مثل: نخست، سِپَنتمان زرتشت آن را رواج داد! سپس در فردوسی، سعدی، مولوی، حاج آقایان و. . . نمایان شد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مُتِشَرِّعان - عالمان دین، دینداران، اهلِ صورت، حاج آقایان! که با متصوفه فرق می کند که به معنی: صوفیان، عارفان - پیروانِ راه شناخت و معرفت و حق

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

حالتی بین خواب و بیداری که هنگام فکر یا تأمل کردن بر چیزی برای صوفی اتفاق می افتد تا حقایق بر وی آشکار گردد یا مُکاشِفه حاصل شود!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

طرّه - کناره ی هر چیزی، حاشیه، گوشه - زلف، گیسو، دسته موی پیشانی - نقش و نگار لباس - کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند برای محافظت در برا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

سَردابه - واژه مرکٓب اَوِستایی - سرد و آبه: ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سَرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، معبد، صومعه، دَِیر معنی: اتاقِ خنکی زیر س ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

فارسی آن می شود: مَنَصه، کُرسی، تخت، مِنبَر - جایگاه، صحن، جلوه گاه، حِجله

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

فارسی آن می شود: واکاوی!، واپژوهیدن، مجدداً تفحص و جست و جو کردن، حَلّاجی، موشکافی ( دقیق ) بررسی کردن، کند و کاو، کاوش - تجزیه و تحلیل کردن

پیشنهاد
١٦

چهار زانو نشسته، حالتی مؤدبانه از نشستن که ساقِ پای چپ زیر زانوی راست و ساق پای راست زیر زانوی چپ قرار می گیرد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

کنکاش ( کنگاش، کنکاج ) - واژه ای ترکی است به معنی: مشورت، رایزنی، مشاوره، گفت و گو، هم فکری، همه پرسی، نظرخواهی ( نظر سنجی ) ، پُرسِمان! و با کند ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

هارت و هورت ( پورت ) - داد و فریاد تصنعی و توخالی همراه با تظاهر و لاف زنی - چاخان کردن، توپ خالی زدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٦

لُکّه دویدن - حالتی بین راه رفتن و دویدن - باهیجان دویدن - قِسمی یا نوعی راه رفتن اسب و شتر و. . . ، نوعی از رفتار اسب و شتر - یورتمه، چهار نَعل ( چ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

اُسگُل - اُسکُل، اُشکول در عربی: عُثکول: خوشه خشکیده خرما بسیار شبیه اُشگول! نام یک پرنده که نخسین بار امین حیایی به شکل طنز در رُخشاره ( فیلم ) مهما ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فقط در صورتی که مربوط به فحش و ناسزا باشد معنی های زیر را می دهد: زشت، رَکیک وبد و. . . مثال:فحش چاروادار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سَرسوکی - سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی - سرگذر، سرراه - نبش و بَرِ خیابان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ارتجالاً، کسی که حاضر جواب است، حاضرجوابی! که فرق می کند با بدیهی: هویدا، آشکار، روشن، واضح و مُبَرهَن، تابلو! و هم نویسه یکدیگرند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) به آن: جیرینگی گویند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پَچول، پَپِه، چُلمَن، زیقی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١٢

توجه: هر کدوم از معنی های چالش بستگی داره در کجا و چگونه بکار برده شود و متناسب با جاش معنیش رو در نظر می گیریم! ممنونم. طاقچه بالا گذاشتن! - رقابت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

pantomime - واژه فرانسوی، انگلیسی پانتو: پیشوند است و به معنی همه میم: نمایشِ تقلیدی بدون حرف و صدا در پهلوی: کُپی بازی ( کُپی: گونه ای میمون - پان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

باهوشی، کنجکاوی - کند و کاو