پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)

بازدید
٧,١٢٣
تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُرت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - هنگامی که چارپایان ( مانند: قوچ و گوزن ) برای برتری، باهم شاخ به شاخ به مبارزه می پردازند! معنی: انت ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

تَنبوشه - واژه فارسی اوستایی و پارسی میانه ( پارسیک ) نخستین تنبوشه ها ( آبراهه، لوله کشی ) را می توان در تمدن ( فرهنگ ) شهرنشینی "هخامنشیان" پیدا ک ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

تابلو، زپرتی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

چَنیم - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - چَن ( چان ) : کوتاه شده چانه - کلام، حرف، بیان، سخن، گفته، فرموده یم: ضمیر متصل فاعلی ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

به گوشه ی چشم اشاره کردن، نگاه و اشاره کردن به سوی چیزی، چشمک زدن برای رساندن چیزی یا اشاره به چیزی، چِشمَک!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

طارمی - ضربه گیر، سِپَر!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

خَفَن!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣٩

خَفَن - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - خَف: کوتاه شده خفه _َ_ ن: ضمیر سوم شخص جمع، پسوند دارندگی! مانند: مردن، خوردن، بِخرن، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) و ترکی - زا: بن فعل ( مصدر ) زاییدن! قارت: ناجور، بدشکل، بی قواره، کج و چوله! - نامیزان، ناهماهنگ، نابرابر ی ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خَز - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - جواد ( جوات ) ، بی کلاس و بی ریخت، نادَخ!، مسخره، ضایع، زاقارت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

تابلو!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - واضح و مبرهن، هویدا، آشکار - ضایع، گاف، سوتی، سه شد!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

مثلِ بروبچ!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١١

بَروبَچ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - بَر: در زبان لَکی ( کُردی ) به معنی دسته، گروه، خیل بَچ: مخفف بچه هَمگِنان، بچه ها، رُفَقا، دوست ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بَبو، چاقال!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

نادَخ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - دَخ به معنی:خوب، جور، هماهنگ، متناسب، هنجار و. . . ناجور، ناهماهنگ، نامتناسب، ناهنجارو. . . - بدق ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش بازاری وتهرانی ( کوچه بازاری ) - کلمات نیش دار، بد و بیراه گفتن، تیکه و متلک انداختن، زخم زبون زدن! - فحش چاروادار!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آویزون!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - کنه، سریش ( سیریش ) !، طُفَیل!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

نَخ دادن - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - آمار دادن، شماره دادن، آنتن! - پا دادن، جلب توجه کردن - راه و روش دادن، خط دادن!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سه سوت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - بلافاصله، فوری، آنی، سه سوته، در یک چشم به هم زدن! - کامل، تمام و کمال، جامع، قُلُپی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فوری، سریع، آنی، در دَم، در سه شماره، در یک چشم به هم زدن، جیرینگی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧

پایش!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٦

در زمان قدیم وقتی دو نفر جنگ می کردند ( مثل:رستم و اشکبوس در شاهنامه فردوسی ) یا وقتی دو عاشق بر سر معشوق خود رقابت می کردند ( مثل: مناظره خسرو و فر ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

ارزیابی، سنجش، محاسبه - برآورد، تخمین

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

پایِش اسم از مصدر پاییدن به علاوه ی ضمیر شخصی یا پیوسته ( ش ) این واژه از این کنایه می آید: یارو ( مأمور ) دوباره پایش وا شد به این مغازه>>>>یعنی مأ ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

اینجور واژه ها ریشه ای هستند و در اصل خارجی اند، درسته میشه واژه های خارجی را جدا کرد و در فارسی معنی کرد. ولی این روش درست نیست که بخاطر اینکه آن ر ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اَلِف هزار ( عدد ) - چهره، تصویر، نقش. مثالی از حافظ: نیست بر لوح دلم جز اَلِفِ قامت دوست/چه کنم حرف دگر یاد نداد اُستادم>>>>> معنی: جز تصویر یارم ( ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٩٦

این واژه فارسی است - چال و ضمیر شخص ( ش ) - وقتی دو طرف باهم در موضوعی به منطقی نمی رسند می گویند این رو یا این حرفا رو چالش کُن - مشاجره، مناظره! ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به جای واژه ی انگلیسی راند ( round ) هم به کار می رود!

پیشنهاد
٧

پاپی شدن، آویزون!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَنگر، حِفاظ - رجوع شود به گارد ( فرانسوی )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤١

مجید، آچار فرانسه!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

عِیوَض - نام پسرانه معنی دیگر آن: امروزه واژه ای ترکی شده است ولی اوستایی آن: " آیواز ( ēwāz ) ، اَئیوی وَز ( aiwivaz ) " است! - . کسانی بودند ( گا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دورِهَمی - این مراسم اولین بار در سرخپوستان و زرتشتیان انجام شد که باهم دور آتیش جمع می شدند و می رقصیدند و جشن می گرفتند، مراسمی سنتی، مراسم چهارشن ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

آنالیز ( فرانسوی ) - برابر پارسی آن می شود: واکاوی!، واپژوهیدن، مجدداً تفحص و جست و جو کردن، حَلّاجی، موشکافی ( دقیق ) بررسی کردن، کند و کاو، کاوش - ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگشتر مانندی از جنس استخوان بود. کاربردش: در وقت کمانداری، زهِ کمان را با آن می گرفتند یا انگشترِ زه کمان! و هم آوا است با شصت: عدد 60

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

منسوب به توس، اهلِ شهر هرات. مثل: خواجه نصیر الدین توسی و هم آوا است با طوسی: نوعی رنگ - رنگ سیاه روشن یا دودی روشن یا خاکستری روشن!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

رُبات ( robot ) معادل فارسی: هوشمان هوش: خِرَد، عقل، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک و. . . مان: پسوند اسم ساز فارسی آدم آهنی - علم طراحی و ساخت و ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

برابری، مساوات، معادل - طبقه، ردیف، سطح، مرتبه مثل: معادل و هم طراز تراز: وسیله بنایی - زینت، آرایش - در فارسی امروزه معادل طراز است!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

وسیله بنایی - زینت، آرایش - در فارسی امروزه معادل طراز است! طراز: برابری، مساوات، معادل - طبقه، ردیف، سطح، مرتبه مثل: معادل و هم طراز

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

طارِمی تارمی - دیواری از چوب یا آهن که جلوی باغ یا ایوان بسازند، نرده ی چوبی یا آهنی که اطراف محوطه یا باغی نصب کنند، حصار، دست انداز!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

آویز های طلا یا نقره ای زینتی! ولی فرق دارد با تاس: بی مو، کچل - ظرفی که در آن مایعات ریزند ( بیشتر در حمام استفاده می کنند ) - پیاله، جام، کاسه ی م ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١

die و dice برگرفته شده از تخته نرد تاس پارسی است! بی مو، کچل - ظرفی که در آن مایعات ریزند ( بیشتر در حمام استفاده می کنند ) - پیاله، جام، کاسه ی مسی ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

باد و باران بسیار سخت و شدید که موجب خسارت شود، تُندباد، گِردباد! ولی فرق دارد با توفان: از مصدر توفیدن - صدا، فریاد - شور و غوغا، هیاهو - آشوب، فتنه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از مصدر توفیدن - صدا، فریاد - شور و غوغا، هیاهو - آشوب، فتنه، انقلاب! ولی فرق دارد با طوفان: باد و باران بسیار سخت و شدید که موجب خسارت شود، تُندباد، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

بَرمالیدَن - نَوَر دیدن، طی کردن، سِپَردن - بالا کردن آستین یا پاچه تنبون - گرخیتن، فرار، هزیمت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

گُوا: مخفف گُواه، شاهد و. . . شین:دهانه ای در ماه، عیب، زشتی، اذیت، آزار و. . . شاهد دهانه ماه، معشوق دل آزار، محبوب ناقُلا!