پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)
دلگرمی، پُشتگرمی، هم احساسی، همدلی!
چترباز!
طُفَِیل، آویزون! - ناجی، اعجاز کننده، مشکل گشا، کارساز، طلسم شکن
واژه مرکب: ترکیبی از گفت، آورد - دَراییدَن ( گفتگو ) درباره چیزی، مکالمه و محاوره در مورد چیزی، چالش برای چیزی! - به جای واژه انگلیسی: چَت ( فارسی: ...
گوشی: گوش ( اسم ) ، ی ( پسوند نسبت )
گوشی قابل حمل و جابجایی، گوشی سیار، گوشی پابه پا و همراه، گوشی یار!
به اشتباه لب تاب هم می گویند - رایانه قابل حمل و جابجایی، رایانه سیار، رایانه پابه پا و همراه، رایانه یار!
با دُردُر دواملایی است - در گویش خیابانی و تهرانی ( کوچه خیابانی ) - این واژه وقتی بکار می رود که بخواهند جایی ( منظور محلِّ مُخ زنی ) را پیاده یا ب ...
معادل فارسی: trip تریپ ( تیریپ ) ! - قُماش، نوع، قالب، گونه، جور، طرز، کیفیت - وضع، حالت، شکل، صورت
با تیریپ دواملایی است - واژه ای انگلیسی و معادلش: طِیف قُماش، نوع، قالب، گونه، جور، طرز، کیفیت - وضع، حالت، شکل، صورت
آشوب، قیام، فتنه ای که مردم را به جنبش درآورد، انقلاب!، چالش!
هزاهز!
ویراژ میده:سلطونه، پادشاهی میکنه، آقایی میکنه
ویراژ!
زیر آبی رفتن، موزمار!
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - سوت شو: گم و گور شو، گمشو، مفقود شو، ناپدید شو، بزن به چاک! - نیست شو، محو و نابود شو - دور شو، برو، بپر، ...
ویراژ!
جولان دادن، تاخت و تاز - پیچوندن، دور زدن، دودر!
سه سوت!
طرفت العین، یک آن
سیاوَش واژه ای مشتق و سیاوُوش واژه ساده است! - سیاوَش یا سیاوُوش: درسته که سیا مخفف سیاه است ولی"وَش" در اینجا پسوند نسبت است و به مانند "وُوش" معنا ...
ممنون از اینکه گفتین. سپاس! ایکی ثانیه هم می گویند
پارس برگرفته شده از پارت پارت: نام قوم ایرانی ساتراپ ( شهربان ) نشین های هخامنشی و از اقوام ایرانی سَکاها در خراسان . برای بهتر فهمیدن پارس و پارت آ ...
جیک و بوک ( جیک و پیک ) - این واژه از بازی سه قاپ اومده - یکیه!، متناسب، هماهنگ، سازگار، سنخیت، منطبق، به هم میان یا میخورن! - همه چیز، تمام و کمال ...
جیک تو جیک: صمیمی، خودمونی!، رابطه کاملاً دوستانه - وابسته، پابند، نیازمند
وخی ( در لهجه اصفهانی ) !
جلدی، سریع السیر - جیک ثانیه، سیم ثانیه
کاریزما!
وَش - پسوند ( همانندی، شباهت ) - مانند پسوند ( دیس ) در آبادیس! مثال: پریوش، هوروش، مهروش، سیاوش ( سیا مخفف سیاه ) ، مهوش، تنهاوش!
حق جوش خوردن معامله، حق بستن و عقد قرارداد، تعرفه و پَسادَست معامله! - حق واسطه گری، حق کار چاق کردن معامله ( دلالی معامله ) !
زیر سؤال بردن!، بازخواست، متهم کردن، بدنام و بی آبرو کردن - کاویدن درون خود ( واکاوی! ) ، آزمودن، سنجش، محک زدن، ارزیابی مثال: با این حرفا خودتون رو ...
رُوپا، سرپا، درجا، ایستا! - رجوع شود به stand up !
رُوپا، سرپا، درجا، ایستا! - یکی از اصول واژه گزینی این هست که بهترین واژه ی انتخابی باید بسیار شبیه واژه ی بیگانه باشد ( و بسیار از نظر معنی بهش بخ ...
پاپی شدن، آویزون!
تِلِپ - نام آوای رها کردن خود یا به زور به زمین نشستن آویزون!
پسوند ( همانندی، شباهت ) - مانند: پسوند ( وَش ) در تنهاوَش! مثال: تندیس، سردیس، گلدیس، طاقدیس، ناودیس، مهدیس، پاکدیس، آبادیس! - توجه:پردیس ( فردیس ) ...
تَهاتُر - رد و بدل پایاپای ( پا به پا ) ، معاوضه جنس به جنس، مبادله کالا به کالا، تراکنش دو طرفه! این تعاملات ( داد و ستدها، بده بِستون ها ) از زمان ...
مُقیم، شهروند!
ساختار دستوری: تنها ( صفت ) ، وَش ( پسوند همانندی، شباهت ) >>> اسم مشتق مانند: پسوند ( دیس ) در آبادیس!
پسوند نسبت، مالکیت، دارندگی و همراهی فارسی اَوِستایی است - مانند: پسوند ( وند ) در شهروند! مثال:دَستوانه، میسوانه، اُستُوانه، پُشتوانه، پَروانه، خَند ...
وَند - پسوند وابستگی ( نسبت ) ، مالکیت، دارندگی و همراهی اَوِستایی است - مانند: پسوند ( وانه ) در خندوانه! نمونه: آبوند ( آوند ) ، کولیوند، حسنوند، ف ...
شهروَند - ساختار دستوری: شهر ( اسم ) ، وند ( پسوند نسبت، مالکیت، دارندگی و همراهی ) >>> مشتق - ساکن، مُقیم - پسوند وَند مانند: پسوند ( وانه ) در خند ...
معادل فارسی: خندک، طنز مصور، طنز رسام - کاریکاتوریست: طنز نگار، طراح خندک طنز معادل زیبایی برای این واژه است چون دارای تلنگر، متلک، طعنه، شوخی و. . ...
معادل فرانسوی ویزیت هم هست!
معادل فرانسوی: کمیسیون!
معادل فرانسوی: کمیسیون!
فرانسوی - معادل فارسی: اتحادیه، انجمن، هیئت عالیِ پایش و نظارت، شورای عالی پایش و نظارت، کارگروه پایش و نظارتی! - حق الزحمه، دستمزد، پایمزذ، کارمزد!
کاریزما!
بازبینی، بررسی، واکاوی! - بازرسی ( وارسی ) ، نظارت، پاییدن ولی این معنی بیشتر در challenge استفاده می شود تا چالش
تنهاوش!