پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)
خاص، منحصر به فرد!
فَکَسَّنی ( فَکَستَنی ) ! - واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، به درد نخور، ...
یاغی!
یاغی!
سَرکشی، عُصیان، وَحشی، چَموشی، توسَنی ( صفت اسب ) !
تَنهاوَش - تنهایی، انفرادی، تکی، مجرد - به تنهایی، دست تنها - بجز، فقط - بی، فاقدِ، بدونِ. . .
مهمونیِ خودمونی!
پیزوری ( پیزُری! ) - زپرتی!، دَرِپیت! پیزور به علف های زرد و خشکیده ای گویند که برای پر کردن پالان الاغ ها به کار می رفته و همچنین پوشال های نازکی بو ...
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) زیق ( زیگ ) : به کودک خردسال گویند یا کسی که توانایی و خِرَد کمی دارد - زه پیراهن، شلوار، کاپشن و. . . که م ...
نام آوا ترکی آن می شود: دامبول و دومبول ( دامبول دومبول یا دَمبَل و دیمبَل یا دامبیلی! ) ؛که در فارسی هم استفاده می شود. مثال: گارداش دامبول و دومب ...
توجه:پردیس ( فردیس ) :بهشت، مینو - که ردپا و مفهوم ( پر، فر ) در آن دیده نمی شود، پس "ساده" است. ممنونم
معرکه!
مخصوص، ویژه، خاص، استثنایی - شاهکار، محشر، معرکه!
این واژه نخستین بار در قرن ۲۰ توسط ماکس وِبِر مطرح شدو طبق عادت تصور بر این بود که واژه انگلیسی هست. مثل چالش که تصور شده بود انگلیسی است. زبان فار ...
برابر پارسیِ واژه ی: آنالیز ( analyze: فرانسوی ) !
اِستادَن - در لهجه اصفهانی - گرفتن، اخذ کردن، بدست آوردن - خریدن - زیاد کردن، افزایش دادن مثال: دادا نون اِستادی >>> داداش نان گرفتی
جَخت - در لهجه اصفهانی - همین حالا، الان، اکنون - تیز و بز، عجله ای، سریع، شتابان، جقل، آنی، فوری، سه سوت!، جیرینگی! مثال: جَخت می آیی >>> حالا می آ ...
وَخی - در لهجه اصفهانی - حرکت کن، بلندشو، تکون بده، برخیز، پوییدن - زودباش، عجله کن، دست بِجُنبون! مثال: دادا وَخی بریم >>> داداش پاشو بریم
یُخده ( یُخته ) - در لهجه اصفهانی - کمی، اندکی، برخی، بعضی، تعدادی، مقداری، بخشی، حداقلی، کمینه، مینیمم ( minimum ) مثال: دادا یُخده از اون آب بیری ...
سر کیسه کردن!
در لهجه اصفهانی >>> چوری در گویش ترکی >>> چیک گیلی
رجوع شود به چُور - در لهجه اصفهانی - جوجه، فینگیلی، جقل ( جیگیل ) ، فسقلی، فنچ!
در لهجه اصفهانی >>> چوری در گویش ترکی >>> چیک گیلی
وروجک!
وروجک!
موزمار ( مارموز ) !
وِزِّه، آتیشپاره، ورپریده! ریشه واژه از گریختن می آید که در اوستا به اینگونه هست: ویرِچ، ویرِک ( wirēxt ) وی ( هی ) : بِسوی، بِسمت، بِطرف رَئک: د ...
شعری در قرن سوم منسوب به ( ابواسحاق کسایی مروزی ) هم وجود دارد: سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی/که ریز ریز بخواهدت ریختن کاریز معنی: اگه بتونی یک آدم ...
در ادبیات یونانی که در آن زمان متعلق به ایرانیان بود واژه "خاریسما" یونانی نیز وجود دارد که برگرفته شده از "کاریزما" فارسی است.
کاریزما ریشه فارسی دارد و Charisma برگرفته شده از فارسی است! در سانسکریت به آن کاریشما نیز می گویند! معنی دیگر: مستجاب الدّعوه ( برآورده کننده خواسته ...
ترکیبی از دو واژه: کاریز ( قنات ) و ما ( آب ) - واژه مرکّب و فارسی - اسم دخترانه گیرا، مانا، جذاب، فریبنده، کِرِشمه دار، با جذبه، دلنشین، با اقتدار، ...
داستان آن به خوبی در شعر مولوی ( مولانا ) نمایان است: مولوی می فرماید: دل به آدم های نابکار مَبَند ( نبند ) ؛زیرا، آن ها مانند خانه هایی دو در هستند ...
دواملایی است با تَلَنگُل - تَلَنگ:بشکن، ضربه و صدا با شست اَنگُل: انگشت از خواب بیدار کردن، هشیار کردن، هشدار دادن، زینهار ( زنهار ) جستن - گوش به ...
این واژه از آرایه تکرار بهره برده و در جایی بکار میرود که کسی زیاد راحته یا خیلی داره حال می کنه و اوضاع خیلی به وِفق مُرادشه و برای تلنگر زدن به آن ...
واژه روسی که در فارسی به شکل گوگولی مگولی استفاده می شود که با گوگوری مگوری ( مرکب اتباعی ) دواملایی است - در انگلیسی: gigil ( به فارسی: گیگیل ) د ...
معادل چالش مانکن: چالش محکم!
قلاسنگ، قلماسنگ، تیرکمان!
قلاسنگ، فلاخن، قلماسنگ!
قلاسنگ، فلاخن، ابزاری است که با آن سنگ اندازند یا پرتاب کنند، تیرکمان!
در ماه مبارک رمضان کنایه از کسانی که اولین بار است روزه می گیرند، روزه اولی!
واژه مرکب - تازه سفر کرده، بکر نورد - تازه کار، نوپا، نوشکفته، نوجوان، نوباوه! - نوظهور، پدیده!
موزمار!
موزمار!
موزمار!
تاقال، موزمار!
گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) ، جِقِل، وروجَک!
موزمار!
موزمار!
تاقال، موزمار!
چاچول گری، زیر و رو کشیدن، ریو ( ریب ) ، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک، حقّه، موزمار! - اشتباه، تردید، شک، دودلی