پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)
کَلَپچ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) کوتاه شده: کله پاچه
اُشگُول - نام یک سنجابک که چشمانی درشت دارد و در زمستان به خواب زمستانی فرو می رود! ( ( برپایه پژوهش های دانشمندان: سنجاب ها حیوان های فراموشکاری هس ...
اُشگُول، چُلُفتی، زِپِرتی!
واژه ای سیاسی است، که در جریان مذاکرات هسته ای ایران و 5 به علاوه ی1 ساخته شد! این واژه وام گرفته شده از فرجام است >>> هر دوی آن ها ( ساده ) هستند. ...
پُرسِمان - واژه فارسی مشتق - دو جور می توان از نظر دستوری معنا و برداشت کرد: پُرسِمان: در زمان کهن ( اوستایی ) به جای عیادت، احوال پرسی، دیدار و باز ...
معنی: 1. پیشکِسوَت، کهنه کار، اسطوره ( استوره ) ! - با تجربه، کافی، کاردان، حرفه ای، ماهِر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، دنیا دیده، ...
اسم پسرانه - نام پزشک نامدار دوره هخامنشی که مردم را درمان می کرد! این واژه، نخست " آپا" بوده: واژه پارسی باستان - به مانند: آپادانا! سَر، بالا، بل ...
امروزه کسره ای که میان واژه است، پسوند ( تکواژ ) نیست و فقط افزایش آوایی است! پس پسوند ( ه ) میان واژه خندِوانه وجود ندارد و من به اشتباه آن را نوشتم ...
این واژه ( مشتق ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق داشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود داشته باشد. >>>>> مشتق پویش: انجمن ...
این واژه ( مشتق ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق داشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود داشته باشد. >>>>> مشتق پایِش: اوست ...
این واژه ( ساده ) است: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق نداشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای وجود نداشته باشد یا معنی واژه ی تجزیه ...
بیشتر وقت ها این دو را باهم قاتی پاتی ( قاطی پاطی ) می کنیم: بَستَر: جامه ی خواب، وسایل و ابزار خواب ( مانند:تُشَک، مُتَکا، بالِش، رختخواب و. . . ) ...
درسته از پایدار و ایستا ترکیب شده ولی مشتق است: بن فعل یا مصدر پایستن، پسوند اسم ساز ( ار ) معنی: بادوام، استوار، پابرجا - ثابت، باقی، دائم
اسم "مشتق" است - تراوا: مشتق>>> مصدر تراویدن ( بُن مضارع ) ، ا ( پسوند ) - گیرا، رد و اثر گذاشته، نفوذپذیر! بسیار شبیه ( ترآوا ) است!
"تر" صفتِ اسم:تر و تازه، جدید، نو، نوین، به روز، روزآمد، امروزی ( انگلیسی و فرانسویش:آبدِیت، مُدرن، مُد ) "آوا" اسم: ندا، نوا، لحن، صدا، صوت، آواز، ...
قالتاق، کلاه بردار، شارلاتان ( فرانسوی ) ، کلاش!
لانتور!
بار کردن!
ورپریده!
تی تیش!
چُسان فُسان، بچه ننه، نُنُر، پاستوریزه ( فرانسوی ) !
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - ژنِ خوب، یقه سفید، بچه بالا، وصله، خَرِش میره!
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - اهلش، آماده، حاضر، پاکار، همراه
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - عیش و نوش، حال وصفا، انفجار هیجان و غوغا - منفجر، نابودی، پُوکُوندَن ( لهجه اصفهانی ) - بی نقص و کم و کاس ...
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - در زبان بچگانه: به کسی که خیلی لباس خوشگلی پوشیده و خیلی تَرگُل وَرگُل هست بکار می رود! امروزه از همون زب ...
کُری - رَجَز خوانی، کل!
فِنچ ( فنچول ) در مورد دختر کم سن و سال هم بکار می رود! کوچولو، ریزه میزه ( مرکّب اتباعی ) ، گوگولی مگولی! ( مرکّب اتباعی )
خاک انداز، جا کلیدی ( جا سوئیچی ) !
قاراشمیش!
واژه ای ترکی - قار ( برف ) ، آش ( باز کُن ) ، میش ( ببند ) یعنی: برفو باز کنو گلوله کن - برف میباره و نمیباره، معلوم نیست هوا چطوره؟ ( این واژه اولی ...
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - فضول، آدم فروش، خبرچین، جاسوس، نخ دادن!
مَشَنگ، سیرابی، گلابی، هالو، اُسگُل!
زِپِرتی!، فَکَسَنی ( فَکَستَنی ) !
تنبوشه!
کُری ( کُری خوانی ) !
عوامل، دست اندر کاران!
چِت زدن، خُل وضع شدن!
وقتی کسی شراب یا نوشیدنی های مستی آور بخورد و از حدّ و اندازه آن بگذرد می گویند طَرَف رد داده! از خود بی خود شدن، مست، ملنگ، مدهوش، منگ، آب از سَر گذ ...
گِلِ هم در سُفالگری، وقتی می خواستند گِلی را درست کنند تا در سُفال، مجسمه، ساختمان و. . . بکار بِبَرند؛ گِل ها را به هم می چسباندند و لگد کوب می کردن ...
واژه ای فرانسوی - طُفیل، آویزون! - موج منفی، بسامد اخلالگر، خیزِ خراب کننده
به جای واژه ی فرانسوی پارازیت!
به جای واژه ی فرانسوی پارازیت!
بی نظیر و مانند، عالی، دبش!، محشر!
معرکه!
تابلو!
انگشت به دهن ماندن، کف کردن، بُریدن، سنکوپ!
شاسگول!
پاپی شدن، وبالِ گردن، موی دماغ، تِلِپ!
آویزون!
اُرت! - با قُمپُوز دواملایی است - واژه ای ترکی قمپز، نوعی توپ جنگی سَرپُر بود؛ که دولتِ امپراتوری عثمانی ( ترکیه ) در جنگهایش با ایران مورد استفاده ق ...