وزه

لغت نامه دهخدا

( وزة ) وزة. [ وَزْ زَ ] ( ع اِ ) مؤنث وز. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). ج ، وزات. ( اقرب الموارد ). رجوع به وَزّ شود.
وزه. [ وَ زَ / زِ ] ( اِ ) تخم مگس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

تخم مگس

واژه نامه بختیاریکا

مریضی که در ان دهان بچه کف میکند

پیشنهاد کاربران

به نقل از خانم دکتر حکاک:
به فردی گفته میشود که مرموز و کار بلد است.
بعضی وقت ها وزه بود خیلی خوب طرف حساب کار دستش می آید
شر . شیطون بلا. پیگیر. فضول. پاپیچ. رواعصاب.
زهرا صادقی پاچه پاره
واقعا ادمای پررو و وززه موفق هستن حق دیگران میخورن خودشون بالا بروند
سمج. پر رو. رو مخ . گیر سه پیچ بده تا اعصاب طرف را خورد کنه.
افراز
آدم پر رو و بی درد عار .
ابطحی یک نوع از وزه ها می باشد از نوع گیر و رو مخ
کسی که صبور نیست، بی صبر، کار بد کردن، عجله داشتن، حرف بد زدن، مثل مگس دویدن و کارکردن و سر و صدا کردن.
خاله زنک پاچه پاره
آیدا طبق نظر دربند
کسی که در عین شر و شور بودن، دلبری هم دارد، اگر موهای وزوزی هم داشته باشد، کاملاً وزّه است.
دنبال قاطل بروسلی بودن
همون رند در ادبیات فارسی و بویژه غزلیات حافظه
در کوردی تلفظ"vza"را دارد
با معنای:انرژی، نیرو، توان و قدرت
وزه به خش:انرژی زا
اویزون و تخم مگس ک همه جا هست
خواستنی خوشگل رند زیرک ترسو زبل باهوش بلا فرصت طلب تو دل برو
شیطون ، اتیش پاره، خوشگل، تو دل برو
شیطون که بازبونش همرو رام خودش میکنه و دلچسب و تو دل برو
دورو مکار . کیّاس. رندوحقه باز. کسی ک نقش بازی کردن و کیّاس بودن رو خوب بلده
آب زیرکاه ، مکار ، حیله گر و دو در کار
حصین
بسیار خسیس
شیطون و شر - اتیش پاره
وروجک، بلا، بامزه، شیطون، شلخته
کسی که مته به خشخاش، میزنه هی میره میاد، موزی رومخی
تو مخی
شیطون. بازیگوش
کسی که زیاد گیره و رو مخه
تقص
سمج ، موزی
موزمار ( مارموز ) !
گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) ، جِقِل، وروجَک!
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
وِزِّه - پاپی شدن، آویزون! - شر و شلوغ، شیطون، بلا، مصیبت - آتیشپاره، ورپریده!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس