پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٧٩)

بازدید
٨٧٧
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣١

مأموری که کار وی نظارت بر اجرای احکامِ دین بود؛ باتوجه به این معنی، معنای امروزی آن ( گشتِ ارشاد ) می شود. که از 4سال پیش پیشنهاد دادم ولی کسی ثبت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

نام یک پرنده که نخسین بار امین حیایی به شکل طنز در رُخشاره ( فیلم ) مهمان، برای یک پرنده که نامی نداشت این نام کهن را با داستانش برای آن ساخت! شاس: ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنای امروزیش به قول بچه تهرونی ها: جیرینگی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

نمایشی است، طنز آمیز و فُکاهه که برای بیشتر مردم خاطره ساز است ( و با خاطره تعریف کردن فرق می کند ) و اغلب سرپا اجرا می شود: ایستا طنز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

انگلیسی: impasse رُو در رُو بایستی ( رُو در بایستی، رُو در وایسی، رُو در باسی، رُو در واسی ) ، محظور - آچمَز ( در بازی شطرنج ) ، وَالذاریات، سردرگمی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

دستمال یا شال بزرگ که بسیجی ها به گردن می بندد یا دستمال چهارخانه ایِ فلسطینیان. فکر کنم اول در فلسطین بود! رزمندگان اسلام هم آن را به گردن می انداز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

باهوشی، کنجکاوی - کند و کاو

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

پانتو: پیشوند است و به معنی همه و میم: نمایش تقلیدی بدون حرف و صحبت : ادا اطوار، ادا بازی ( در خندوانه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٥

توجه: هر کدوم از معنی های چالش بستگی داره در کجا و چگونه بکار برده شود و متناسب با جاش معنیش رو در نظر می گیریم! ممنونم. طاقچه بالا گذاشتن! - رقابت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پَچول، پَپِه، چُلمَن، زیقی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) به آن: جیرینگی گویند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ارتجالاً، کسی که حاضر جواب است، حاضرجوابی! که فرق می کند با بدیهی: هویدا، آشکار، روشن، واضح و مُبَرهَن، تابلو! و هم نویسه یکدیگرند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سَرسوکی - سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی - سرگذر، سرراه - نبش و بَرِ خیابان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فقط در صورتی که مربوط به فحش و ناسزا باشد معنی های زیر را می دهد: زشت، رَکیک وبد و. . . مثال:فحش چاروادار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اُسگُل - اُسکُل، اُشکول در عربی: عُثکول: خوشه خشکیده خرما بسیار شبیه اُشگول! نام یک پرنده که نخسین بار امین حیایی به شکل طنز در رُخشاره ( فیلم ) مهما ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٦

لُکّه دویدن - حالتی بین راه رفتن و دویدن - باهیجان دویدن - قِسمی یا نوعی راه رفتن اسب و شتر و. . . ، نوعی از رفتار اسب و شتر - یورتمه، چهار نَعل ( چ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

هارت و هورت ( پورت ) - داد و فریاد تصنعی و توخالی همراه با تظاهر و لاف زنی - چاخان کردن، توپ خالی زدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٤

کنکاش ( کنگاش، کنکاج ) - واژه ای ترکی است به معنی: مشورت، رایزنی، مشاوره، گفت و گو، هم فکری، همه پرسی، نظرخواهی ( نظر سنجی ) ، پُرسِمان! و با کند ...

پیشنهاد
١٤

چهار زانو نشسته، حالتی مؤدبانه از نشستن که ساقِ پای چپ زیر زانوی راست و ساق پای راست زیر زانوی چپ قرار می گیرد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

فارسی آن می شود: واکاوی!، واپژوهیدن، مجدداً تفحص و جست و جو کردن، موشکافی ( دقیق ) بررسی کردن، کند و کاو، کاوش - تجزیه و تحلیل کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

فارسی آن می شود: مَنَصه، کُرسی، تخت، مِنبَر - جایگاه، صحن، جلوه گاه، حِجله

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَردابه - واژه مرکٓب اَوِستایی - سرد و آبه: ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سَرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، معبد، صومعه، دَِیر معنی: اتاقِ خنکی زیر س ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

طرّه - کناره ی هر چیزی، حاشیه، گوشه - زلف، گیسو، دسته موی پیشانی - نقش و نگار لباس - کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند برای محافظت در برا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

حالتی بین خواب و بیداری که هنگام فکر یا تأمل کردن بر چیزی برای صوفی اتفاق می افتد تا حقایق بر وی آشکار گردد یا مُکاشِفه حاصل شود!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مُتِشَرِّعان - عالمان دین، دینداران، اهلِ صورت، حاج آقایان! که با متصوفه فرق می کند که به معنی: صوفیان، عارفان - پیروانِ راه شناخت و معرفت و حق

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

پارچه ای که اهلِ فضل و دانش به سَر می بستند. مثل: نخست، سِپَنتمان زرتشت آن را رواج داد! سپس در فردوسی، سعدی، مولوی، حاج آقایان و. . . نمایان شد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارسی آن می شود: انباری، پَستو. که مترادف انگلیسی آن سوله است و با پارکینگ فرق می کند زیرا پارکینگ محل گذاشتن ونگهداری چیزهایی است که مال خودمان است ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پَستو - انباری! - تو: واژه پهلوی ( توه ) - پرده، کناره، پوشش، لایه - اندرون، اتاق، سراچه، چاردیواری یعنی: اتاق پشتی، پشت اندرونی، انباری! انگلیسی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

افسانه جنگاوران، جنگجویان افسانه ای - هنر جنگاوری، شِگِرد درگیری و جنگجویی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) - سَوا کردن حساب ها. ولی تصفیه: صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف کردن حساب ها. ولی تسویه: مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) ، آراستن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

جَنیبَت - اسب یدک کش که گاری و. . . را حمل می کند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

نام گُلی که بیشتر در صحرا می روید و دارای رنگ های گوناگون و بسیار خوشبو است. خوراکی هم هست! و در ایران و خاورمیانه پیدا می شود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

تِیه - بَرَهُوت! بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خَِیلتاشان - جمع خیلتاش - گروه نوکران و چاکران، دار و دسته ها از دو کلمه: خیل:گروه اسبان و سواران، سپاه، لشکر، فوج، قشون - پیرو، مرید - قبیله، طای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

واژه مرکّب - واژه ترکی داد:به فارسی: عدل، دهش، انصاف و. . . - به ترکی: شیرین، شهدار - طعم، مزه آش:ترکی است - بازکُن، گسترش بده، روشن کن و. . . یعن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

آچ - در گویش ترکی: بازکردن، گُسترش دادن، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

یَرغو - واژه ترکی دادگاه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیشب، شب گذشته - شانه، کِتف، کَت و کول - آبپاشِ گرمابه ( حمام )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اُتول - اتومُبیل ( ماشین ) ، فارسی آن می شود: سواری، خودرو - دستگاه، سامانه، ابزار نمونه: اتول باز >>> ماشین باز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بِشُوی - پرهیز کن، جلوگیری کن، دوری کن، ول کن، بی خیال شو، وارهان! - بِشور، تمیز و پاک کن. مثال: بِشُوی اوراق اگر همدرس مایی/که علم عشق در دفتر نبا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

بَرات - بُن برگ، برگ برنده!، حواله، سند - لباس کهنه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨١

نُخبه، منتخب، سرآمد، برتر، با استعداد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

بازجای - به مانند: بازگو، بازپرس، بازدید و. . . برگرد، بایست، فرارنکن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

عوض کرد، تغییر داد - مدیریت و رهبری کنید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خود آمد، بیدار شد، مُتِنَبّه شد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بُن بست، کوچه ای که آخرش بسته است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

دواملایی است: پا در رکاب - کنایه از کسی که برای رفتن آماده است، حرکت کرده.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مهمانسرا، شبستان، خوابگاه!