خنده، بد مستی ست در ایّامِ ما، هشیار باش!
محتسب بو می کند اینجا دهانِ بسته را!
محتسب به لحاظ ریشه ای از خود کلمه یعنی کسی که در امورات مختلف حساب پس می کشد
کسی که می شمارد و می داند
Guidance Patrol
مامور احکام شرعی
گشت ارشاد
خیلی ساده تر: مامور اجرای احکام
در شعر ها به معنی : کسی که مشروب خور ها رو میگرفت : )
محتسب = عاس
ماموری که کار او نظارت بر اجرای احکام دین است
معادل گشت ارشاد امروزی است
کسی که مامور رسیدگی ونظارت بر حسن اجرای احکام شرعی است و از تخلفات در سطح شهر جلوگیری می کند ومواظب است تا کسی از حدود شرع تجاوز نکند مثال :گران فروشی نکند مرتکب شرب خمر نشود و. . .
مامور امنیت دینی
مُحتَسِب: گشتِ ارشاد یا گوشمالی دهنده ( تعزیرات ) شرعی حکومتی
( ( دیگر سنجی ( تفاوت ) بین تعزیر و حَد:
تعزیر: همان مجازات غیر نقدیی که، سنجش آن به دست حاکم دین و حکومت ( فرمانده گشت ارشاد ) است؛ تا جایی که می تواند آن را ببخشد!
حَد: همان مجازات غیر نقدیی که، سنجش آن بر اساس احکام دین است و کسی نمی تواند آن را ببخشد!
خواهشمند است برای آگاهی بیشتر، خودتان هم فرق بین این دو را، از سرچشمه های سرشناس بخوانید! ) )
پروین اعتصامی به خوبی شعرهایی که درباره " محتسب " بود را از شاعران پیشین خود خوانده و از بَر بود!
شاعرانی که در این باره سرودند: سعدی، حافظ، مولوی، نظامی، عطار، سنایی، وحشی، خاقانی،
انوری، اوحدی، خواجوی کرمانی، صائب تبریزی، ابوسعید ابوالخیر، محتشم کاشانی، سیف فرغانی، فروغی بسطامی، عبید زاکانی، امیر خسرو دهلوی و. . .
سپس با سبک مناظره ( پرسش و پاسخ، گفتاوَرد! ) خود، شگرد نویی را، در سرودن این واژه برانگیخت:
یادآوری از واژه رد دادن:
مثالی از شعر مست و هوشیار پروین اعتصامی:
گفت:"می بسیار خوردی، زان چنین بی خود شدی"/گفت:"ای بی هوده گو، حرفِ کم و بسیار نیست"
گفت:"باید حَد زند هُشیار مردم، مست را"/گفت:"هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست"
معنی: مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) گفت: خیلی شراب خوردی و رد دادی داداش/ردداده گفت: برای مست شدن کم و زیاد معنا ندارد، مهم عملِ بدی است که انجام دادم
مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) گفت: باید آدم های هوشیار مردم ردداده رو مجازات کنند/ ردداده گفت: هوشیار دیدی خبرش هم به من بده، چون اینجا کسی هوشیار نیست!
داروغه: کسی که کارگزار و گماشته ی رسیدگی ( بازرسی ) به گَزیتَک ( جَزیه، مالیات ) ، حسابرسی و پادافره ( مجازات ) پولی و نقدی است!
مثالی از شعر مست و هوشیار پروین اعتصامی:
گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب >>> مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) : تا هنگامی که به گماشته ی جریمه کننده بگیم تا بیاد مجازاتت بکنه، برو تو مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست >>> رد داده: مسجد مکان مقدسی است و جای آدم های نابِکار نیست!
گفت: دیناری بده، پنهان و خود را وارَهان >>> مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) : پس زیر میزی بده و جیفنگ شو!
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست >>> رد داده: کار دین، پول چاپیدن و پُر کردنِ خزانه آن نیست بلکه کار آن درست کردن و بازسازیِ آدم های گناه کار است!
مأموری که کار وی نظارت بر اجرای احکامِ دین بود؛ باتوجه به این معنی، معنای امروزی آن ( گشتِ ارشاد ) می شود.
که از 4سال پیش پیشنهاد دادم ولی کسی ثبت نکرد امیدوارم شما ثبت کنید.
در ضمن داروغه یعنی نگهبان، مراقب که با محتسب فرق می کند! مجتبی عیوض صحرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)