دبش

/debS/

مترادف دبش: تلخ وش، گس، تمام عیار، کامل

معنی انگلیسی:
acrid, astringent, dry, tart

لغت نامه دهخدا

دبش. [ دَ ] ( ع مص )پوست بازکردن. || خوردن. ( منتهی الارب ).

دبش. [ دَ ب َ ] ( ع اِ ) متاع و کالای خانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || متاع ردی خانه. ( منتهی الارب ).

دبش. [ دِ ] ( ص ) گس. صاحب مزه مرکب از ترشی و گسی. گس به ترشی مایل. لب ترش. زبان گز. لب گز. قابض. ترش وشیرین. لب ترش با کمی تلخی. طعمی مرکب از تلخی و ترشی. مزه گس که دهانرابهم کشد. قبض. طعم میان شیرینی و ترشی. با کمی ترشی و کمی گسی چنانکه شرابی دبش یا چای دبش. ترشی گس. بَشِع. که بترشی زند و گسی : این شراب کمی دبش است ، و غالباً با این کلمه از مزه شراب و امثال آن تعبیر کنند. || مردی دبش ؛ کامل. آمیخته از تجارب و صفات : فلان از جاهلهای دبش است ؛ مجرب و کامل است.

دبش. [ دَ ب ِ ] ( ع ص ) بزرگ. کلان. ستبر. || خطیر. مهم. || نخاله. ( دزی ج 1 ص 423 ).

دبش. [ دَ ] ( ع اِ ) نخاله گچ. سقط. سنگ و کلوخ. کلوخ. قطعات ریز دیوار ویران. سقط و نخاله دیوار ویران شده. ( دزی ج 1 ص 423 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه بتلخی زند : چای دبش . ۲ - کامل از جاهلهای دبش است .
نخال. گچ

فرهنگ معین

(دِ ) (ص . ) ۱ - عالی ، بسیار خوب . ۲ - گس ، دارای مزة تُرش .

مترادف ها

acerb (صفت)
ترش، گس، دبش

acrid (صفت)
تند، گس، دبش، تند خو، سوزاننده، زننده

پیشنهاد کاربران

همانطوری که ترجمه صحیح نمودید کلمه D�bsch or Debsh که نقطه برگردان D��utung�en
از زبان آلمانی در قرن ۱۹ میلادی وارد زبان فارسی گردید. این کلمه معانی جالب دیگر بمانند:
میوه کالک
هر نوع غذایی که طمع موزه تلخ همراه باترشی ویاتلخی بدهد هم بکار میبرند.
نگاه کنید:
منابع• https://www.wortbedeutung.info/ableiten/• https://learnattack.de/schuelerlexikon/deutsch/ableitungen
زبر، گس

زبر، مانند داخل پوست انار.
دبش: داغ وگس مزه وتلخ, مترادف لب سوز ولب دوزـ مزه مطلوب چای. که لب سوزی ناشی از داغیـ
ولب دوزی بواسطه مزه گس وتلخ است.
دلنشین
معرکه!

بپرس