پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٦٦)
دیگه نگم واژه ای ترکی، چون از اسمش تابلو هست! - تورکای - اسم دخترانه تُرک: آذری، ترک تبار، ترک نژاد، آذربایجانی آی: ماه، قمر - زیبا، قشنگ، خوشگل - مع ...
واژه ترکی - اسم پسرانه آل: بگیر، دریافت کُن، بدست بیار، مال خود کُن قیش: عضوی از بدن، پا - یکی از چهار فصل سال، زمستان معنی: خوشامدگو و پیشواز ( پیشب ...
عَلیشان - علی را به ترکی آلی تلفظ می کنند! - واژه ترکی - اسم پسرانه علی: یکی از نام های خداوند، نام امیر المؤمنین - بلند مرتبه، بزرگوار - مِناعَت، ب ...
واژه ترکی - اسم دخترانه ماز: نه، خیر، پسوند منفی ساز ترکی معنی: آتیش نمی گیره، نمی سوزه، دعوا نمیشه - آشتی، صلح، دوستی و. . .
واژه ترکی - اسم دخترانه آش: باز کُن، گسترش بده، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش ...
واژه ترکی - اسم پسرانه آلپ: آلب فَرنام ( لقب ) پهلوانان ترک بوده است! مانند: آلپ ( آلب ) ارسلان! - توان، زور، نیرو، قدرت - نترس، شجاع، دلیر، دلاور، ...
واژه ایرانی - یونانی با ریشه ی ترکی - اسم پسرانه قاش: واژه ترکی - دو، دویدن - سریع و با شتاب رفتن - موهای بالای چشم، اَبرو معنی: اسب تندرو، اسب رعدآس ...
گِریسا - واژه فارسی - اسم دخترانه گِری: جام، ساتکین ( ساتگین، واژه ترکی ) ، ساغَر، صُراحی، قَدَح، کاسه، پیاله شراب و باده و. . . سا: آسا - پسوند هما ...
پسوند نسبت اَوِستایی - مانند: خانِواده، کَِواده، یادواده، یارواده، درواده و. . .
خانِواده - خان! و پسوندنسبت اَوِستایی "واده"
واژه اَوِستایی - ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سٓرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، مَعبَد، صومعه، دَِیر
مِهرابه، مِهراوه یا میتراییوم یا خَرابات ( خَرّه، فَرّه ) - مهرابه: واژه مرکّب اَوستایی - نام دخترانه مِهر: خورشید، آفتاب، هُور - عشق، محبّت، مهربا ...
داش - تاش ( داش ) :ترکی است و به معنی: سنگ - دولتیار، بختیار، خوشبخت، نیکبخت - خداوند، صاحب، دارنده - هم ( وندی:پیشوند، میانوند، پسوندِ همانندی ) ...
نازِ شَستِت - بِنازَم این اصطلاح را برای پاداش، تشویق، انگیزش و. . . برای هنرمندی که هنرنمایی می کند یا کارِ جالب، شگفت و شعبده بازی ( چشم بندی ) انج ...
چانه گرم: کنایه از پُر حرف، یاوه و گزافه گو، ژاژ خایی، فُشار گو! - اَراجیف باف، جَفَنگ گو، خِشت زَن، هارت و هورت کننده!
چند مردِ حلاج بودن: کنایه از سنجیدن توانایی و قابلیت کسی در برابر امری یا انجام دادن کاری، نشان دادن ظرفیت وجودی خود در رویارویی با چیزی، ببینیم چی ت ...
تیر از شست رفتن: کنایه از برباد رفتن و از دست دادن، پیشامَد، فرصت و امکان جبران کاری، کار از کار گذشتن، نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
پا افتادن: کنایه از فرصت مناسب، به موقعش، وقتش بشه! - اتفاق افتادن، رُخ دادن، وقوع یافتن، پیش آمدن، ناشی شدن - انجام و امکان پذیر، شدنی، ممکن شدن، م ...
برای خالی نبودن عریضه: کنایه از حفظ ظاهر، مُشتی نمونه خَروار، دهن بینی یا همش لب و دهنه!
دَربایِست ( دَروایِست ) - ضرورت، نیازمندی، حاجتداری، خواهشوَری - سزاواری، شایستگی، بَرازَندگی، زیبَندگی - در خور بودن، مناسب و پسندیده بودن مثال: حس ...
سَر نِمی اُفتَم - کنایه از این که: متوجه نمیشم، درک نمی کنم، سَر دَر نمیارم، نمی فهمم، شیر فهم نمیشم، دو هزاریم نمی افته!
هُنَر آن بود - کنایه ای که هنگام: رَهیدن خطر می گویند یا خطر از بیخِ گوشمون گذشت! بخت یار بود، خوشبختانه، خدا رو شکر و. . .
رَکَب - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) دَغَل، نیرنگ، حقّه، مکر و حیله، فریب، گول، شیله پیله، رند! و. . . فن و شِگِردی که در کشتی باستان ای ...
نمادهای برگرفته شده فرهنگ های فَرَنگی از فرهنگ کُهَن و ریشه دار ایران در شب یلدا: کریسمس ( جشن مسیح ) >>> نماد یلدا . بابانوئل ( بابا نوروز، پدر میت ...
پیدایش حیات: از نظر علمی: 4. 5 میلیارد سال قبل زمین بوجود آمد، به این گونه که سطح اولیه زمین پوشیده از مواد مذاب بود >>> بتدریج سرد شد >>> سنگی شدن ...
پیشینه ی تاریخی یلدا و کریسمس ( میلاد مسیح ) : میتراییسم یا مِهر پرستی یکی از آیین های دینی ( مذهبی ) ایران باستان به شمار می رفت، که مهمترین جشن آن ...
تاریخچه تقویم مسیحی: از نظر زمین شناسی، وقتی خورشید در دی ماه ( حَضیضِ خورشیدی ) قرار گیرد: در نیم کُره ی شمالی ( به مانندِ کشور ایران ) : انقلاب زم ...
این مقاله را چند سال پیش نوشتم و چکیده ای از آن را در دسترس شما بزرگواران می نَهَم ( قرار می دهم ) ، امیدوارم بهره کافی را ببرید. خواهشمندم همه ی ای ...
پَرچَمِت بالاست - در زمان قدیم، وقتی بین دو کشوری که جنگ می کردند؛کشوری به پیروزی می رسید، پرچمش را به بالاترین نقطه می برد و برافراشته می کرد تا هم ...
در زمان قدیم؛پادشاهان، زن های زیادی اختیار می کردند و به بهترین زن که از لحاظ زیبارُویی، رهبری و. . . از دیگران، سَرتَر و آس تر بود؛ لقب خانم خانما ر ...
به نوعی خمیر مایه طبیعی نانوایی که از دیروز باقی مانده باشد؛چون، تا فردا وَر اومده و باد می کند و برای همین است که به او سَرکِش می گویند! برای این که ...
کودکانه اش: پیخ پیخ ( پِخ پِخ ) کردن!
واژه ای فرانسوی، یونانی - ترکیبی از: تله: دور، فاصله دار پاتی: راه، مسیر - می رسد، وقوع می گیرد معنی: دو هم اندیشی، همپا انگاری - با هم اندیشی، همذات ...
سِلفی ( selfie ) ، واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: خودمونی مثال: عکس خودمونی، پذیرایی خودمونی و. . . توجه: عکس واژه ای عربی که در فارسی استفاده می ش ...
سِلف سِرویس - واژه انگلیسی ( self service ) معادل فارسی در مهمانسرا: پذیرایی خودمونی، غذا خوری خودخدمتی، سَروَر خوری ( یعنی خودت هر چی بخوای میخوری! ...
معادل فارسی در مهمانسرا: پذیرایی خودمونی، غذا خوری خودخدمتی، سَروَر خوری ( یعنی خودت هر چی بخوای میخوری! )
اَودَر، اَفدَر، اَپدَر - واژه اوستایی اَو، اَف، اَپ: اَب، پدر، بابا، آبا - بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگه ...
شوهَر - شوی ( دوتا، جفت، زوج ) و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! اوستا: اِخشَئودرَ ( xšaudra ) اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . ...
پِسَر - اوستایی: puthrem پاسدار و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: خ ...
خواهَر - خواه یا مصدر خواستن و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! آن که خواهان خانه و خانواده است، خاطر خواه و خواستار خانواده، مَد ...
بَرادَر! - برای ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی ...
بَرادَر - برای ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! brother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، ر ...
دوش و پسوند اسم ساز شباهت ( یزه! ) یعنی کسی که مشغول دوشیدن! می باشد و قصد ازدواج ندارد ( قصد ادامه تحصیل دارد! ) ، پاک کننده بدی ها، پاکدامن، دلپاک ...
پسوند اسم ساز فارسی اَوِستایی: 1. کوچکی ( تحقیر ) 2. دلسوزی و دوست داشتنی 3. شباهت 1. شهریزه 2. آرامیزه 3. پاکیزه، هُوِیزه، دوشیزه! و. . .
دیدگاه های گوناگونی درباره ( دُختَر ) وجود دارد: 1. از واژه ی دوغدر: یعنی کسی که مسئول ( مسوؤل ) و نگهبان دوغ یا کسی که شیر می دوشید ( واژه دوشیزه هم ...
در پهلوی: دُخت ( duxt ) ، کنیزَک ( kanīg ) دیدگاه های گوناگونی درباره ( دُختَر ) وجود دارد: 1. از واژه ی دوغدر: یعنی کسی که مسئول ( مسوؤل ) و نگهبان ...
پِدَر! - از مصدر پاییدن - در اصل پایدر یا پادر بود، که به مُرور زمان تغییر یافت. تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. ...
مادَر! - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! mother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، ...
پِدَر - از مصدر پاییدن - در اصل پایدر یا پادر بود، که به مُرور زمان تغییر یافت. تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. ...
مادَر - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! mother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آ ...