پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)
خَشتَرا ( کَشتَرا، شَهریوَر ) - واژه مرکّب اَوِستایی - اسم پسرانه خَش: یزدان، ایزد، خدا، پروردگار، آفریدگار، پدید و بوجود آورنده، مادر! تَرا: تره - ...
چِنوانت - واژه اَوِستایی - اسم پسرانه پُل چینوانت ( اوستایی: činvănt peretāv ) چین: داور، قاضی، حاکم - هیربُد، آموزگار، استاد، دبیر، معلم - پیشوا، ...
هیتمَن - واژه مرکّب فارسی باستان - اسم پسرانه هیت: واژه فارسی باستان - پاک، تمیز، زَکی ( زَکا ) - سَره، خالص، صاف، زُلال، شَفاف - پالایش، بی آلایش، ...
پس از اینکه خشایارشاه؛هخامنشیان، اشکانیان و. . . با رشادت های سردارانی مانند: آرتِمیس، آریوبَرزن، سورِنا و. . . در سال 480 پیش از میلاد یونان را فتح ...
باباشَمَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) شَمَل:سردَمدار، سردسته، سرکرده، سرگروه، پیشوا، رهبر، سرپرست، کلانتر، باشی ( ترکی ) معنی: بابا ...
هَلالوش - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) فِتنه، آشوب، بَلوا، هِنگامه، وِلوِله، هَمهَمه، هَیاهو، اَلَم شَنگه، جَنجال، شُورِش - اغتشاش، آشفتگی، تشنج، تَنِ ...
واژه اَوِستایی - سر: تارک، رأس، فرق، کله، چَکاد، هَباک، قله، نوک، دهانه - بالا، لوج، بلندا، بَرین - بزرگ، پیشوا، سرپرست، رئیس، سَروَر، برتر، والاتر ...
واژه اَوِستایی: فَراثَنگ فَر: فَرّه، خُرّه - فرا - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری می یابد و از پر ...
اک، اگ ( در عربی: اغ ) - پسوند نسبت و دارندگی - پسوند فاعلی و انجام دهندگی اوستایی و فارسی میانه ( پهلوی ) مانند: دماغ، چراغ ( اوستا: چیتراک ) ، فر ...
پسوند فاعلی، انجام دهندگی و نسبت فارسی میانه ( پهلوی ) مثل: دعوا، پروا، پیشوا، نانوا، مروا، پیلوا! و. . .
تو نَخِتَم - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) تو فکرِتَم، تو خیالِتَم، تو کفِ تو ام، نظر دارم روت، حواسم بهِته، دلم درگیر و پیشِته، چالِشَم ت ...
دا: در فارسی میانه ( پهلوی ) برابر: "روز" است مانند: فردا ( پهلوی: فرتاک یا fradāg ) . day انگلیسی برگرفته شده از اسکاندیناوی کهن ( dagher ) است ...
یازگُون - واژه ترکی - اسم دخترانه یاز: فصل شروع یا اولِّ سال، بهار، ربیع، آبسال - آورنده بهترین ها، خوبی ها و شادی ها گون: مِهر، خورشید، آفتاب، هور، ...
واژه ی ساده فارسی یا هند و اروپایی - اسم پسرانه رای: اندیشه، فکر، نظر، باوَر، عقیده، دیدگاه - عقل، دانش، خِرَد، هوش، تدبیر، چاره - عنوان پادشاهان، ام ...
واژه ترکی - اسم دخترانه پیوند دهنده دل ها، رُفوگرِ دلخوری و رنجدیدگی، آشتی، صلح، سازش، توافق - همدلی، دوستی، رفاقت، مهربانی - آرامش، آسایش، آسودگی، ...
ممنون از این که گفتین، سپاس! آری به فارسی می شود: آرام و پسوند نسبت "ین" معنی: به آرامی، به سادگی و راحتی، آسان و بی دغدغه، خودمونی! - فوری، سریع، آن ...
واژه ترکی - اسم پسرانه معنی: قِبراق، چُست و چابُک، چالاک، شاطِر، فِرز، سرزنده، سردِماغ، سرحال، شاداب، بانشاط، دلخوش، سرخوش - زبر و زرنگ، زبردست، تَ ...
دیگه نگم واژه ای ترکی، چون از اسمش تابلو هست! - تورکای - اسم دخترانه تُرک: آذری، ترک تبار، ترک نژاد، آذربایجانی آی: ماه، قمر - زیبا، قشنگ، خوشگل - مع ...
واژه ترکی - اسم پسرانه آل: بگیر، دریافت کُن، بدست بیار، مال خود کُن قیش: عضوی از بدن، پا - یکی از چهار فصل سال، زمستان معنی: خوشامدگو و پیشواز ( پیشب ...
عَلیشان - علی را به ترکی آلی تلفظ می کنند! - واژه ترکی - اسم پسرانه علی: یکی از نام های خداوند، نام امیر المؤمنین - بلند مرتبه، بزرگوار - مِناعَت، ب ...
واژه ترکی - اسم دخترانه ماز: نه، خیر، پسوند منفی ساز ترکی معنی: آتیش نمی گیره، نمی سوزه، دعوا نمیشه - آشتی، صلح، دوستی و. . .
واژه ترکی - اسم دخترانه آش: باز کُن، گسترش بده، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش ...
واژه ترکی - اسم پسرانه آلپ: آلب فَرنام ( لقب ) پهلوانان ترک بوده است! مانند: آلپ ( آلب ) ارسلان! - توان، زور، نیرو، قدرت - نترس، شجاع، دلیر، دلاور، ...
واژه ایرانی - یونانی با ریشه ی ترکی - اسم پسرانه قاش: واژه ترکی - دو، دویدن - سریع و با شتاب رفتن - موهای بالای چشم، اَبرو معنی: اسب تندرو، اسب رعدآس ...
گِریسا - واژه فارسی - اسم دخترانه گِری: جام، ساتکین ( ساتگین، واژه ترکی ) ، ساغَر، صُراحی، قَدَح، کاسه، پیاله شراب و باده و. . . سا: آسا - پسوند هما ...
پسوند نسبت اَوِستایی - مانند: خانِواده، کَِواده، یادواده، یارواده، درواده و. . .
خانِواده - خان! و پسوندنسبت اَوِستایی "واده"
واژه اَوِستایی - ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سٓرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، مَعبَد، صومعه، دَِیر
مِهرابه، مِهراوه یا میتراییوم یا خَرابات ( خَرّه، فَرّه ) - مهرابه: واژه مرکّب اَوستایی - نام دخترانه مِهر: خورشید، آفتاب، هُور - عشق، محبّت، مهربا ...
داش - تاش ( داش ) :ترکی است و به معنی: سنگ - دولتیار، بختیار، خوشبخت، نیکبخت - خداوند، صاحب، دارنده - هم ( وندی:پیشوند، میانوند، پسوندِ همانندی ) ...
نازِ شَستِت - بِنازَم این اصطلاح را برای پاداش، تشویق، انگیزش و. . . برای هنرمندی که هنرنمایی می کند یا کارِ جالب، شگفت و شعبده بازی ( چشم بندی ) انج ...
چانه گرم: کنایه از پُر حرف، یاوه و گزافه گو، ژاژ خایی، فُشار گو! - اَراجیف باف، جَفَنگ گو، خِشت زَن، هارت و هورت کننده!
چند مردِ حلاج بودن: کنایه از سنجیدن توانایی و قابلیت کسی در برابر امری یا انجام دادن کاری، نشان دادن ظرفیت وجودی خود در رویارویی با چیزی، ببینیم چی ت ...
تیر از شست رفتن: کنایه از برباد رفتن و از دست دادن، پیشامَد، فرصت و امکان جبران کاری، کار از کار گذشتن، نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
پا افتادن: کنایه از فرصت مناسب، به موقعش، وقتش بشه! - اتفاق افتادن، رُخ دادن، وقوع یافتن، پیش آمدن، ناشی شدن - انجام و امکان پذیر، شدنی، ممکن شدن، م ...
برای خالی نبودن عریضه: کنایه از حفظ ظاهر، مُشتی نمونه خَروار، دهن بینی یا همش لب و دهنه!
دَربایِست ( دَروایِست ) - ضرورت، نیازمندی، حاجتداری، خواهشوَری - سزاواری، شایستگی، بَرازَندگی، زیبَندگی - در خور بودن، مناسب و پسندیده بودن مثال: حس ...
سَر نِمی اُفتَم - کنایه از این که: متوجه نمیشم، درک نمی کنم، سَر دَر نمیارم، نمی فهمم، شیر فهم نمیشم، دو هزاریم نمی افته!
هُنَر آن بود - کنایه ای که هنگام: رَهیدن خطر می گویند یا خطر از بیخِ گوشمون گذشت! بخت یار بود، خوشبختانه، خدا رو شکر و. . .
رَکَب - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) دَغَل، نیرنگ، حقّه، مکر و حیله، فریب، گول، شیله پیله، رند! و. . . فن و شِگِردی که در کشتی باستان ای ...
نمادهای برگرفته شده فرهنگ های فَرَنگی از فرهنگ کُهَن و ریشه دار ایران در شب یلدا: کریسمس ( جشن مسیح ) >>> نماد یلدا . بابانوئل ( بابا نوروز، پدر میت ...
پیدایش حیات: از نظر علمی: 4. 5 میلیارد سال قبل زمین بوجود آمد، به این گونه که سطح اولیه زمین پوشیده از مواد مذاب بود >>> بتدریج سرد شد >>> سنگی شدن ...
پیشینه ی تاریخی یلدا و کریسمس ( میلاد مسیح ) : میتراییسم یا مِهر پرستی یکی از آیین های دینی ( مذهبی ) ایران باستان به شمار می رفت، که مهمترین جشن آن ...
تاریخچه تقویم مسیحی: از نظر زمین شناسی، وقتی خورشید در دی ماه ( حَضیضِ خورشیدی ) قرار گیرد: در نیم کُره ی شمالی ( به مانندِ کشور ایران ) : انقلاب زم ...
این مقاله را چند سال پیش نوشتم و چکیده ای از آن را در دسترس شما بزرگواران می نَهَم ( قرار می دهم ) ، امیدوارم بهره کافی را ببرید. خواهشمندم همه ی ای ...
پَرچَمِت بالاست - در زمان قدیم، وقتی بین دو کشوری که جنگ می کردند؛کشوری به پیروزی می رسید، پرچمش را به بالاترین نقطه می برد و برافراشته می کرد تا هم ...
در زمان قدیم؛پادشاهان، زن های زیادی اختیار می کردند و به بهترین زن که از لحاظ زیبارُویی، رهبری و. . . از دیگران، سَرتَر و آس تر بود؛ لقب خانم خانما ر ...
به نوعی خمیر مایه طبیعی نانوایی که از دیروز باقی مانده باشد؛چون، تا فردا وَر اومده و باد می کند و برای همین است که به او سَرکِش می گویند! برای این که ...
کودکانه اش: پیخ پیخ ( پِخ پِخ ) کردن!
واژه ای فرانسوی، یونانی - ترکیبی از: تله: دور، فاصله دار پاتی: راه، مسیر - می رسد، وقوع می گیرد معنی: دو هم اندیشی، همپا انگاری - با هم اندیشی، همذات ...