پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٦٦)

بازدید
٤,٦٦٥
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: خواهَر، پسَر، شوهَر، داتار ( داتَر، دادار ) ، ساستار ( معنی: فرمانروا ) ، پرستار و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: مادر، پدر، اَودر، برادر، دختر ، رتوشترو. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

چاپو ( چاپیو ) - از مصدر چاپیدن ( واژه ترکی: چاپماق ) و پسوند شیرازی او ( در اینجا شباهت ) معنی: اختلاسگر، هاپولی کننده، تاراج و یَغما برنده، چپاول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رُبات! معادل فارسی: هوشمان هوش: خِرَد، عقل، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک و. . . مان: پسوند اسم ساز فارسی آدم آهنی - علم طراحی و ساخت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

واژه فرانسوی - دلخواه، آرمانی، رویایی، دست نیافتنی، پسندیده، خوشایند، دلچسب، دلپذیر، دلپسند، دلنشین - هدف والا، آرمان برتر! - بهترین، باحال، عالی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

واژه فرانسوی ( ideal ) - دلخواه، آرمانی، رویایی، دست نیافتنی، پسندیده، خوشایند، دلچسب، دلپذیر، دلپسند، دلنشین - هدف والا، آرمان برتر! - بهترین، ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

چون این واژه فارسی، انگلیسی است، می توانیم از واژه ی فارسی، ترکی آن استفاده کنیم: خوشمَل!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

خنداننده ( کُمِدیَّن: comedian ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٥٠

دست مایه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست مایه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بهازار، بهاگاد، ارزگان ( زار، گاد، گان: پسوند جا و مکان ) و به جای اینکه بگوییم: طَرَف رو بورسه >>> میتونیم بگیم طَرَف رو دوره کالایی رو بورسه >>> ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

توجه کُن: منو نِگا ( نگاه ) ، به گوش و به هوش باش، هُشدار، هوشیار باش، زِنهار ( زینهار ) ، دل بده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سفسطه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

معادل فارسیش: فَرافِکَنی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

جیفَنگ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) جی: مخفف جا ! فَنگ: در رفتن، بیرون رفتن، فرار کردن، گریختن معنی: جیم زدن، دودر! به مانند واژه تُفَ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پَپَه به زبان کودکانه: واژه ای ترکی - نان، یه چیز خوردنی، خوراکی، غذا و. . . پَپِه به زبان عامیانه: شاسگول!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

شاسگول!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

این واژه انگلیسی است: dubsmash !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

لانتور! همه معنی هایی که گفتین درستند، فقط ساختار دستوریش اینجوری میشه: لانتور به اضافه پسوند نسبت ( ی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در ف ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در ف ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در فا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

برابر فارسی شارژر - اسم پسرانه - واژه مشتق نیر: مخفف نیرو - توانایی، جُربُزه، جَنَم، جسارت ال: پسوند ابزار ( افزار ) ، پسوند قدرت، نیرو دهنده و شارژ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

جاناقا - اسم پسرانه - واژه مرکّب جان: روح، روان، حیات، نفس، هوش، عزیز، گرامی آقا: ارباب، افندی، کیا، خداوندگار، خواجه، سرور، سید، صاحب، کارفرما، مالک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کمک واژه ترکی است و sos از لحاظ ظاهری و معنایی برگرفته شده از ترکی است! که مخفف کلمه: کشتی ما را نجات دهید >>> ship our save امداد رسانی، پشتیبانی، د ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

این واژه ترکی است و sos از لحاظ ظاهری و معنایی برگرفته شده از ترکی است! که مخفف کلمه: کشتی ما را نجات دهید >>> ship our save امداد رسانی، پشتیبانی، د ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رُباتیک ( robotic ) - چند معادل فارسی برایش میشه انتخاب کرد: هوشمانیک، هوشمانال، آدم آهنیک، آدم آهنال - علم طراحی و ساختار ایک: پسوند اسم ساز فارسی: ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

رُباتیک ( robotic ) - چند معادل فارسی برایش میشه انتخاب کرد: هوشمانیک، هوشمانال، آدم آهنیک، آدم آهنال - علم طراحی و ساختار ایک: پسوند اسم ساز فارسی: ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

معادل فارسیش: کارسوق سوق واژه ای عربی و بهتر بود فارسی آن یعنی سوک را انتخاب می کردیم! معنی دیگری برای آن: کارگاه آموزشی یا کارگاه بازاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سوق واژه ای عربی و بهتر بود فارسی آن یعنی سوک را انتخاب می کردیم! معادل فارسی برای: workshop معنی دیگری برای آن: کارگاه آموزشی یا کارگاه بازاری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آدرس واژه ترکیبی ایرانی است و دیگر نیازی به معادل فارسی ندارد و فرانسوی ها ( adresse یا address ) از ما گرفتن! آد: واژه ای ترکی - اسم، نام، نشان، اثر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

آدرس واژه ترکیبی ایرانی است و دیگر نیازی به معادل فارسی ندارد و فرانسوی ها ( adresse یا address ) از ما گرفتن! آد: واژه ای ترکی - اسم، نام، نشان، اثر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

این واژه ترکیبی ایرانی است و دیگر نیازی به معادل فارسی ندارد و فرانسوی ها ( adresse یا address ) از ما گرفتن! آد: واژه ای ترکی - اسم، نام، نشان، اثر، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

اَلَلَ - این واژه ترکی است ولی در فارسی هم رواج پیدا کرده و تبدیل به تیکه کلام و لغتی عامیانه گشته است! کاربرد:هنگامی که اتفاق مُهَیّج، جالب، خَفَن و ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١٤

آریا واژه ای فارسی است و area وام گرفته شده از فارسی است! چون در زمان هخامنشیان و به ویژه در زمان داریوش یکم ( 522 سال پیش از میلاد یا 3000 سال پیش ) ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١٨

آریا واژه ای فارسی است و area وام گرفته شده از فارسی است! چون در زمان هخامنشیان و به ویژه در زمان داریوش یکم ( 522 سال پیش از میلاد یا 3000 سال پیش ) ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کاروان واژه ای فارسی است و caravan برگرفته شده از فارسی است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

با کاربان دواملایی است! - واژه ای فارسی است و caravan برگرفته شده از فارسی است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آرمان واژه ای فارسی است و arman برگرفته شده از فارسی است! امید، آرزو، هدف و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

واژه ای فارسی است و arman برگرفته شده از فارسی است! امید، آرزو، هدف و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

هَنگ - واژه انگلیسی - معادل فارسیش: قُفل کردن، میخکوب شدن، سَنکوپ کردن، به حالت خلسه فرو رفتن، رد دادن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هَنگ - واژه انگلیسی ( hang ) - معادل فارسیش: قُفل کردن، میخکوب شدن، سَنکوپ کردن، به حالت خلسه فرو رفتن، رد دادن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

شایع شدن، دهن به دهن گشتن، چو افتادن، هو کردن!

پیشنهاد
٧

چِراغِ ذِهنَش روشن بود - کنایه از این که کاملاً مُطَلِّع و آگاه و مُسَلَّط بود، ذهن و فکر و حواسش خوب کار می کرد، نکته سنج بود!، حواسش به هَمِچی بود!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مثل: قَلَم اَنداز نوشتن - کنایه از سَرسَری و بی دقت نوشتن، بی حوصله و شتابزده نوشتن، باری به هر جهت انجام دادن، کاری کرده باشیم!

پیشنهاد
٠

دَر نُطق جوش کردن - کنایه از علاقه ای برای سخن گفتن نشان دادن، هیجانی برای صحبت کردن داشتن، میل و اشتیاقی برای حرف زدن و سخنوری داشتن

پیشنهاد
١٠

از دَهَنِ خَلق حَرف را گِرِفتَن - کنایه از این که در میان حرف مردم حرف زدن، پریدن تو سخن کسی، پابرهنه وسط حرف کسی پریدن، حرف تو حرف شدن، نوکِ صحبت ک ...