بادید

لغت نامه دهخدا

بادید. ( ص ) آشکارا و هویدا و ظاهراً و بطور وضوح. ( ناظم الاطباء ). بمعنی پدید یعنی ظاهر و نمایان. ( شعوری ج 1 ورق 156 ): اما بعد از آن ازآل بوبکر و آل عثمان و آل عمر هرگز هیچ بادید نیامد. ( کتاب النقض ص 477 ). کاروانهای تجار و ارباب بضاعت روی بکار آوردند و از آفت و مخافت راه ایمن یافتند و نعمت و خصبی تمام بادید آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ فارسی

آشکارا و هویدا

پیشنهاد کاربران

پدیدار، نمایان، مشهود، معلوم، تابلو! - باشید، بشوید، به شما رِسَد، نصیبتان باد!
مثل: خوب بادید ( زشت بادید! )

بپرس