تاریخ
١ سال پیش
متن
Dublin city is currently like a tinderbox just waiting to explode.
دیدگاه
٠

شهر دوبلین هم اکنون همچون انبار باروتی است که منتظر ( جرقه ای برای ) انفجار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Julia finally made a clean breast of it and admitted that she had stolen the money.
دیدگاه
٠

جولیا بالاخره دهان به حقیقت گشود و اقرار کرد که او پول را دزدیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He made a clean breast of the whole secret.
دیدگاه
٠

همه اسرار دلش رو ریخت رو داریه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She interposed herself between the general and his wife.
دیدگاه
٠

او بین ژنرال و همسرش، میانجیگری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
'But how do you know that?' he interposed.
دیدگاه
٠

حرف او را قطع کرد و گفت: اما تو اینها رو از کجا میدانی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
"That might be difficult," interposed Mrs. Flavell.
دیدگاه
٠

بانو فلاول رشته کلام او را برید و گفت: شاید کار سختی باشه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you know how to conjugate the verb "seek"?
دیدگاه
٠

آیا میدانید که فعل speak چگونه صرف میشود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Grain by grain and hen fills her belly.
دیدگاه
٠

دانه ای بعد از دانه ای و مرغی که شکم از عزا درمی آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Having lost her passport, she is now in deep water.
دیدگاه
٠

به خاطر گم کردن گذرنامه، روزگارش سیاه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some of the discoveries were in deep water.
دیدگاه
٠

برخی از این اکتشافات در اعماق آب ها بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Word was sure to get about, and the shrine would suffer from it.
دیدگاه
٠

حتماً این راز برملا می شه و زیارتگاه ضربه خواهد خورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A leading light in/of the art and ballet world, he was a close friend of the Princess.
دیدگاه
٠

او که یکی از دوستان نزدیک شاهزاده بود، از برجستگان هنر و دنیای رقص باله به شمار میآید

تاریخ
١ سال پیش
متن
Another was a leading light opera singer in the local community.
دیدگاه
٠

دیگری ( Another ) ، یکی از شخصیت های برجسته خوانندگی اپرا در این مرز و بوم بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Californian agriculture is the leading light in America and even in the world.
دیدگاه
٠

کشاورزی کالیفرنیا به عنوان پیشرو در کشاورزی آمریکا و حتی جهان تلقی می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I wish he'd quit bothering me with his pesky questions.
دیدگاه
٠

ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
This custom has fallen into abeyance now.
دیدگاه
٠

این سنت، هم اکنون از رونق افتاده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Let's hold that broblem in abeyance for a while.
دیدگاه
٠

بگذار این مشکل را برای مدتی نادیده بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Prices have been fixed by government fiat.
دیدگاه
٠

با یک دستور دولتی، قیمت ها ثابت نگه داشته شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Fiat is Italy's largest industrial conglomerate.
دیدگاه
٠

فیات از بزرگ ترین مجتمع های صنعتی ایتالیا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
دیدگاه
٠

قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He brought off his speech with ease.
دیدگاه
٠

با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lam, who was also the firm's Beijing managing partner, practices in all areas of contentious and non-contentious IP, with a particular emphasis on consumer electronics and telecommunications.
دیدگاه
٠

در این جمله lam اسم شخصه و جیم زدن نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Popular realizations of MPI standard are CHIMP and LAM and so on.
دیدگاه
٠

در اینجا LAM نوعی استاندارده و جیم زدن نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
Even in ruin the Colosseum is a magnificent edifice of great structural interest and aesthetic splendour.
دیدگاه
٠

حتی در زمان ویرانی، کلوسیوم بنای با عظمتی از جنبه سازه ای و شکوه هنری تلقی میشود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Colosseum is a landmark documentary that will answer these questions.
دیدگاه
٠

کلوسیوم به عنوان مستندی جلوه گر است که تمام این سوالات را پاسخگو خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Since then, Michael has lived an unexceptional life.
دیدگاه
٠

از آن زمان بود که مایکل یک زندگی معمولی را ادامه داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a hard-working, if unexceptional, student.
دیدگاه
٠

اگر نگوییم که یک شاگرد بی نظیر است، خیلی سخت کوش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rest of the summer was unexceptional.
دیدگاه
٠

بقیه روزهای تابستان خیلی عادی گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
At the time, I thought it normal and unexceptional .
دیدگاه
٠

یک زمانی تصور می کردم که یک قضیه عادی و معمولی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
But it couldn't have been easy being Billy Ripken either, an unexceptional major league infielder craning his neck for notice while the press swarmed around Hall of Famer and elder brother Cal.
دیدگاه
٠

اما بیلی ریپکین بودن هم آنقدر نمی توانست کار ساده ای باشد، توپ زن لیگ برتری بدون استثنا که گردن خود را برای دیدن اخطاریه کج کرده بود و در حالیکه خبرن ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
"On the broad canvas of presidential trade policy, Obama's decision is unexceptional, " says Doug Irwin, a trade historian at Dartmouth College.
دیدگاه
٠

داگ اروین، تاریخ شناس تجارت دانشگاه دارتموث اذعان کرد: "

تاریخ
١ سال پیش
متن
He becomes yet another defender of dead scholasticism, a mere hawker of dogma.
دیدگاه
٠

او نیز به یکی دیگر از مدافعان مکتب مدرس گرایی بی روح تبدیل گشت، فروشنده دوره گردی که عقاید خود را حراج کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Scholasticism is a term used to designate both a method and a system.
دیدگاه
٠

مدرس گرایی اصطلاحی است که هم یک روش و هم یک نظام را مشخص می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
دیدگاه
٠

آشفتگی بی موردی به موجب هیجانات رسانه ها و اطلاع رسانی غلط به وجود آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was mass hysteria when the band came on stage.
دیدگاه
٠

هنگامی که گروه نوازندگی وارد صحنه شدند، هیجانی همگانی به وجود آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
دیدگاه
٠

ای کاش از فرهنگ جامع جملات آنلاین مان بهره ببرید تا به طور روزانه پیشرفت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Why should the taxpayer pick up the tab for mistakes made by a private company?
دیدگاه
٠

چرا مالیات دهندگان باید هزینه هایی را پرداخت کنند که ناشی از اشتباهات شرکت های خصوصی است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wouldn't pick up the tab for anyone else.
دیدگاه
٠

او اصلاً صورت حساب شخص دیگری را پرداخت نخواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When the check comes, the lobbyists almost always pick up the tab.
دیدگاه
٠

وقتی که چشم لابی گرها به چک نقدی می افتد، تقریباً همیشه خودشان صورت حساب را پرداخت می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the interests of conservation, stiletto heels are not permitted in the house.
دیدگاه
٠

برای داشتن یک گفتگوی سالم، پوشیدن کفش پاشنه بلند در خانه ممنوع است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her story didn't jibe with the witnesses'account.
دیدگاه
٠

حرف های او با اظهارات شاهدین تناقض داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your statement doesn't jibe with the facts.
دیدگاه
٠

اظهارات شما با واقعیت مغایر است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How did your expectations jibe with the reality?
دیدگاه
٠

چگونه توقعاتتان با واقعیت مطابقت دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
All right, I won't ask leading questions.
دیدگاه
٠

بسیار خب! من سوالات تلقینی نمیپرسم

تاریخ
١ سال پیش
متن
For example, a leading question may take the respondent outside the bounds of the context of everyday life.
دیدگاه
٠

برای مثال، سوال تلقینی ممکن است که پاسخ دهنده را به خارج از مرزهای سیاق زندگی روزمره منتقل کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He gave me a reluctant assistance.
دیدگاه
٠

به من منشی دادند که با ناخواستگی اورده بودند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Gardeners reckon her manure is pure gold.
دیدگاه
٠

باغبان همیشه کود خود را طلای خالص تلقی می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If farm - yard manure is used it must be well rotted.
دیدگاه
٠

اگر برای مزرعه یا باغچه کود استفاده کنیم، باید کاملاً پوسیده باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Adding organic matter such as manure can improve the soil.
دیدگاه
٠

افزودن مواد آلی مانند کود باعث بهبود خاک می گردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
٠

به رد دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.