ترجمههای زباری (٢٦٥)
آخرین بند ( این قانون ) ، یک تهدید آشکار برای کسانی است که شاید تصمیم بگیرند از دستورات پیروی نکنند.
قرارداد شامل بندی است که محرمانه بودن آنرا ذکر می کند.
اگر قایق کمی سبک تر بود، می توانست بیشتر شناور بماند.
کارهام تقریباً داره تموم می شه، بعدش زودی میام پایین برا ناهار
تمام این طرح ها تضمین خواهند کرد که بانک خواهان قرض دادن پول به ما خواهدبود
برای اثبات این، باید توانمندی پلیس را زیرسوال ببری.
مچ دستان زندانی به سبب دست بندها خون آلود شده بودند.
دانه ای بعد از دانه ای و مرغی که شکم از عزا درمی آورد.
به خاطر گم کردن گذرنامه، روزگارش سیاه شده است.
برخی از این اکتشافات در اعماق آب ها بودند.
حتماً این راز برملا می شه و زیارتگاه ضربه خواهد خورد.
او که یکی از دوستان نزدیک شاهزاده بود، از برجستگان هنر و دنیای رقص باله به شمار میآید
دیگری ( Another ) ، یکی از شخصیت های برجسته خوانندگی اپرا در این مرز و بوم بود.
کشاورزی کالیفرنیا به عنوان پیشرو در کشاورزی آمریکا و حتی جهان تلقی می شود.
ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند
این سنت، هم اکنون از رونق افتاده است.
بگذار این مشکل را برای مدتی نادیده بگیریم.
با یک دستور دولتی، قیمت ها ثابت نگه داشته شدند.
فیات از بزرگ ترین مجتمع های صنعتی ایتالیا می باشد.
قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.
با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.
دادگاه عالی کانادا حکمی داد که به موجب آن تصاویر مستهجن که مسبب "بی آبروئی زنان" می گردند را ممنوع کند.
میزان بزهکاری نوجوانان در این منطقه بسیار بالا می باشد.
از طریق آموزش می توانیم جلو بزهکاری نوجوانان را بگیریم.
آقای مک تاویش در پاسخ خود به طور متشخصانه ای صریح بود.
رفتار بی پرده او ممکن است با بی ادبی اشتباه گرفته شود.
به این کتابخانه یک ارثیه سخاوتمندانه از یکی از تجار محل رسیده است.
وی در وصیت نامه ی خود، سهم الارث قابل توجهی برای همسرش به جای گذاشت.
او ارثیه ای بنابه وصیت مادربزرگش دریافت کرد.
با نهایت تاسف، باید شکست را به عنوان میراثی برای زمین به جای بگذارم.
همونطور که انتظار می رفت، ارثیه باعث اختلاف شدیدی مابین آن ها گردید.
به سهم الارثی که در وصیت نامه ذکر نشده است، مابقی ارث میگویند.
این منطقه به انبار باروتی تبدیل شده است که می تواند دوباره کشور را به جنگ داخلی سوق دهد
شهر دوبلین هم اکنون همچون انبار باروتی است که منتظر ( جرقه ای برای ) انفجار است.
جولیا بالاخره دهان به حقیقت گشود و اقرار کرد که او پول را دزدیده بود.
همه اسرار دلش رو ریخت رو داریه.
او بین ژنرال و همسرش، میانجیگری کرد.
حرف او را قطع کرد و گفت: اما تو اینها رو از کجا میدانی؟
بانو فلاول رشته کلام او را برید و گفت: شاید کار سختی باشه.
اگر بانو هم رضایت می داد، وی باز هم در این باره مردد می ماند.
اغلب مردم به خواسته های او عمل می کردند، تا فقط گور خود را گم کند.
او به سوالات خبرنگار با بیـخیالی پاسخ داد، این موضوع را نمـی توان به صراحت برای کودکان توضیح داد.
چطور می تونی با این بی تفاوتی با من برخورد کنی.
قایق در شمال جزیره با طوفان برخورد کرد.
صدای غرش مهیب و غیر منتظره ای او را بر زمین کوبید.
او به جای ناراحت کردن والدینش، هر کاری را برای آنها انجام میدهد،