پیشنهادهای مهدی کائینی (٦٨٦)
ژن خوب ( در بافتار سیاسی غالباً با بار معنایی منفی استفاده می شود و نباید �نخبه� ترجمه شود! )
مازاد disposable income درآمد مازاد ( مازاد بر نیازهای حیاتی )
کسایی که باید بدونن، میدونن
اَبَرشرکت ( در مقایسه با company با معادل شرکت )
مرفه
متحول ساز؛ دگرگون ساز ( در بافتار استارتاپی )
وقت کشی کردن؛ زمان خریدن
بازی روانی دادن/کردن؛ جنگ روانی کردن؛
با عقل جور در آمدن It doesn't add up با عقل جور در نمیاد
قشر؛ جامعک ( جامعه های کوچکتری که جامعه بزرگتر Society رو تشکیل میدن ) ؛ جامعه پیرامونی
[سیاست آمریکا] معاون ریاست جمهوری ( نه معاون رئیس جمهور ) در سیاست آمریکا فردی که در این جایگاه قرار دارد در واقع رئیس جمهور بالقوهاست و همزمان ریا ...
[شخص] شهره؛ پدیده
ایفای نقش کردن
پیگیر ( کسی که پیگیر کاری است و به آن دقت و توجه می کند )
ملأ عام
در قامتِ
با این اوصاف
شخصی سازی کردن
در معرض آسیب قرار دادن؛ لو رفتن ( در امور امنیتی ) our asset has been compromised مأمورمون لو رفته
برگشتن و نگاه کردن به عقب/گذشته نگاه کردن
بی برو برگرد
مشارکت محور
فرصت برابر؛ شرایط رقابتی
کرانه شرقی ( ایالت های شرقی آمریکا مثل نیویورک، ماساچوست و . . . )
همه کارۀ هیچ کاره؛ اقیانوسی به عمق یک سانت
انواع و اقسام
مرغوب
سامان دادن؛
فدرال رزرو ( بانک مرکزی آمریکا ) ؛ مأمور اف بی آی
صرف انرژی و زمان؛ ذی نفع
حائز موضوعیت
هدف وجودی؛ مأموریت؛ رسالت
به درک ( درست ) رسیدن
آزمون و خطا؛ سعی و خطا
دست روی موضوعی گذاشتن
برده سیاه ( کاکاسیاه بار معنایی بسیار منفیِ کلمه رو به مخاطب فارسی زبان نمی رسونه )
حس و حال
امیال نفسانی
نشانۀ بی اعتنایی به حرف کسی ( وقتی حرف یه نفر انقدر مسخره و ساده لوحانه ست که طرف مقابل جواب حرف رو نمیده و فقط چشماش رو به بالا می چرخونه )
خلاصه که . . .
تلاش لحظه آخری؛ با سلام و صلوات؛ با نذر و نیاز ( کاری که احتمال داده می شود موفق نباشد بنابراین برای آن دعا می کنند )
هزار تو
به مقصد و از مبداً
منتسب بودن
مراوده؛ تبادل آتش ( در امور نظامی )
بازی با کلمات؛ ملانقطی
سرمایه سالاری
خنثی کردن ( اثرات منفی یک اتفاق ) ؛ بازگرداندن وضعیت به حالت قبل؛ ملغی کردن
مسیریابی کردن
صفر تا صد [کار، پروژه، . . . ]