پیشنهادهای مهدی کائینی (٦٤٣)
کسایی که باید بدونن، میدونن
مازاد disposable income درآمد مازاد ( مازاد بر نیازهای حیاتی )
اَبَرشرکت ( در مقایسه با company با معادل شرکت )
مرفه
با عقل جور در آمدن It doesn't add up با عقل جور در نمیاد
قشر؛ جامعک ( جامعه های کوچکتری که جامعه بزرگتر Society رو تشکیل میدن ) ؛ جامعه پیرامونی
[سیاست آمریکا] معاون ریاست جمهوری ( نه معاون رئیس جمهور ) در سیاست آمریکا فردی که در این جایگاه قرار دارد در واقع رئیس جمهور بالقوهاست و همزمان ریا ...
[شخص] شهره؛ پدیده
بازی روانی دادن/کردن؛ جنگ روانی کردن؛
ایفای نقش کردن
با این اوصاف
در معرض آسیب قرار دادن؛ لو رفتن ( در امور امنیتی ) our asset has been compromised مأمورمون لو رفته
ملأ عام
برگشتن و نگاه کردن به عقب/گذشته نگاه کردن
شخصی سازی کردن
فرصت برابر؛ شرایط رقابتی
پیگیر ( کسی که پیگیر کاری است و به آن دقت و توجه می کند )
کرانه شرقی ( ایالت های شرقی آمریکا مثل نیویورک، ماساچوست و . . . )
انواع و اقسام
در قامتِ
مرغوب
مشارکت محور
همه کارۀ هیچ کاره؛ اقیانوسی به عمق یک سانت
صرف انرژی و زمان؛ ذی نفع
فدرال رزرو ( بانک مرکزی آمریکا ) ؛ مأمور اف بی آی
هدف وجودی؛ مأموریت؛ رسالت
به درک ( درست ) رسیدن
حائز موضوعیت
خلاصه که . . .
تلاش لحظه آخری؛ با سلام و صلوات؛ با نذر و نیاز ( کاری که احتمال داده می شود موفق نباشد بنابراین برای آن دعا می کنند )
آزمون و خطا؛ سعی و خطا
برده سیاه ( کاکاسیاه بار معنایی بسیار منفیِ کلمه رو به مخاطب فارسی زبان نمی رسونه )
مراوده؛ تبادل آتش ( در امور نظامی )
امیال نفسانی
نشانۀ بی اعتنایی به حرف کسی ( وقتی حرف یه نفر انقدر مسخره و ساده لوحانه ست که طرف مقابل جواب حرف رو نمیده و فقط چشماش رو به بالا می چرخونه )
مسیریابی کردن
به مقصد و از مبداً
دربرنگیرنده
سرمایه سالاری
مخدوش
منتسب بودن
غریبی نکن
اضافه پرداخت ( متضاد discount تخفیف )
درامدی بر
بازی با کلمات؛ ملانقطی
خراب کردن ( کار ) ؛ گند زدن ( در کار ) بیشتر کمدین هابه این معنی استفاده می کنن
ناپایدار
کم کم
خنثی کردن ( اثرات منفی یک اتفاق ) ؛ بازگرداندن وضعیت به حالت قبل؛ ملغی کردن
از قبل برنامه ریزی شده؛ فیلنامه نویسی شده؛ سناریونویسی شده؛