تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

✔️انجام دادن - اقدام کردن/نمودن 1 ) Many undertake further studies after college پس از دانشکده مطالعات خیلی بیشتری انجام میشه 2 ) Prior to undertaki ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوره کارآموزی ( پزشکی ) Students have great opportunities through study abroad and internship programs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرخصی گرفتن The company allows its staff to take paid study leave ( گرفتن مرخصی تحصیلی باحقوق )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

⁦✔️⁩گویش The scientific study of American dialects began in 1889

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزاد ( مطالعه ) This grammar book is suitable both for classroom use and for independent study

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

پرداختن به کاری، وقت گذاشتن ( واسه کاری ) شروع کردن و انجام دادن فعالیتی به صورت منظم ( مثلاً به عنوان یک سرگرمی ) Now that her children are all ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

a room set aside for private study یه اتاق بصورت اختصاصی کنار گذاشته شده بود واسه مطالعه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وراثت The influence of heredity is best studied in genetically identical twins

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جوجه تیغی He's been studying hedgehogs for many years

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

از همه جهات، بصورت وسیع 1 ) The early modern world has not been extensively studied outside Europe 2 ) She has written extensively on the subject

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بصورت غیر مترقبه/غیرمنتظره They are studying what happens to people who unexpectedly win a lot of money

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از دست رفتن/دادن The group will study how the region coped with the loss of thousands of jobs اون گروه بدقت بررسی خواهند تا تا بفهمند چگونه آن منطقه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی کم I have two tests tomorrow, and I've barely had time to study

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

دانشکده The faculty offers students the opportunity to study dance

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

verb بدقت نگاه کردن، برانداز کردن 1 ) study something for something Scientists are studying photographs of the planet for signs of life 2 ) study ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیدار نشستن، در بستر نشستن He sat up very late that night, studying

پیشنهاد
٢

selah

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

توسعه عظیم 1 ) The company yesterday reported record iron ore production for the year to June, driven by a construction and manufacturing boom in Ch ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ساختمان، فضاهای ساختمانی The firm said it would drive sales by switching into larger premises while closing smaller stores

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی امان، بی وقفه 1 ) The supermarket continues in its 🔵relentless🔵 drive for expansion 2 ) ‘It’s like hunting aliens’: inside the town besieged ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ادغام He believes there will be consolidation in the airline industry and wants his company to be in the driver's seat of any merger

پیشنهاد
٢

Shilling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصیل، شریف We're gonna teach you soldiering, the world's noblest profession ما میخوایم شما رو سرباز کنیم، اصیل ترین حرفه جهان باشکوه Lions are noble ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرفه We're gonna teach you soldiering, the world's noblest profession ما میخوایم شما رو سرباز کنیم، اصیل ترین حرفه جهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

متعصب E. g. different countries, different customs Mustn't be prejudiced, Danny ( The Man Who Would Be King ( 1975

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسیاب بادی The water pump is driven by a windmill

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اراده و عزم راسخ One of the definition for drive: energy and determination to achieve things

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

noun تلاش/کوشش با برنامه/برنامه ریزی شده 1 ) The latest promotional material is all part of a recruitment drive 2 ) UK I'm meant to be on an economy ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

براه، سر به زیر، خوش کردار، منطبق ( با اصول اخلاقی و انسانی ) His family could not understand how this quiet, well - adjusted man could have bee ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

کردار، عمل His family could not understand how this quiet, well - adjusted man could have been driven to this terrible deed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تند، خشن Her husband's violent and abusive behaviour drove her to the verge of despair رفتار خشن و تحقیرآمیز شوهرش اونو به مرز سرخوردگی/یاس و ناامی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

توهین/تحقیر آمیز Her husband's violent and abusive behaviour drove her to the verge of despair رفتار خشن و تحقیرآمیز شوهرش اونو به مرز سرخوردگی/فروم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرز Her husband's violent and abusive behaviour drove her to the verge of despair رفتار خشن و تحقیرآمیز شوهرش اونو به مرز سرخوردگی/فروماندگی کشانده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرخوردگی، فروماندگی Her husband's violent and abusive behaviour drove her to the verge of 🔰despair رفتار خشن و تحقیرآمیز شوهرش اونو به مرز سرخوردگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

E. g. Self - hatred apparently drove her to mutilate her own face تنفر از خویش ظاهراً دختره/زنه رو به جایی کشوند تا صورت خودش رو درب و داغون/آش و لاش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرز Extreme stress had driven him to the brink of a nervous breakdown استرس بیش از حد او را تا مرز فروپاشی عصبی ( اعصاب خوردی ) پیش برده بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فروپاشی، از دست دادن سلامتی ( روانی، جسمی ) Extreme stress had driven him to the brink of a nervous breakdown استرس بیش از حد او را تا مرز فروپاشی ...

پیشنهاد
٨

در طول تاریخ In the course of history, love has driven men and women to strange extremes در طول تاریخ، عشق مردان و زنان را به افراط ( گری ) های عجیب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ملعون Because the bloody Highlanders turned around and follow him up the hill چون اسکاتلندی های ملعون/لعنتی برگشتن و تا بالای اون تپه دنبالش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسکاتلندی Because the bloody Highlanders turned around and follow him up the hill چون اسکاتلندی های ملعون/لعنتی برگشتن و تا بالای اون تپه دنبالش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

🗣️دیٖس کِرِشِن ✓ صلاحدید - صوابدید - حق اعمال قضاوت شخصی 💠 If readings are outside the permitted tolerances, it will be at the discretion of the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

۱ ) کرامت - حرمت ۲ ) شان - مقام - منزلت - ارزش ( انسانی ) We conduct ourselves with dignity and discretion با همدیگه با کرامت و ملاحظه رفتار می کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مستقر By the end of the year, most of the occupying troops had been driven from the city

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آغل They used dogs to drive the sheep into a pen

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دور شدن/کردن We saw their car outside the house and drove away

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. We saw their car outside the house and drove past

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. We saw their car outside the house and drove on

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

You accusing me of extortion? داری بهم اتهام اخاذی میزنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( جمع ) نردبان We need the steps to get into the attic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 ) We need the steps to get into the attic ما واسه دسترسی به اتاق زیر شیروونی به نردبون نیاز داریم 2 ) This precious film lay untouched in an attic ...