تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

e. g. to find somebody/something of a good enough standard کسی/چیزی را به اندازه کافی خوب و استاندارد دانستن یا احساس کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

برانکارد Mind out! We're coming through with the stretcher مواظب باش! ما داریم برانکارد می بریم/ما داریم با برانکارد رد میشیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. ?Whatcha scared of ( ?What are you scared of= )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

نفوذ ( سیاسی و اجتماعی ) 1 ) Whoever did it still has a terrific amount of clout 2 ) He's got more clout than the common market

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. The motorcade will pass towards city hall at 12:30.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

e. g. Diamond went back to Philly to get ahold of captain Heller

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

"Abbreviation for "Philadelphia ( Maryland, US ) e. g. Diamond went back to Philly to get ahold of captain Heller

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. You have a commie background in the F. B. I Files 🎥 Winter Kills 1979

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ ) بی شرمانه، وقیحانه ۲ ) آشکار As usual, the party's leaflet is full of barefaced lies

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

SYN: pamphlet نوعی بروشور 🚨 Brochure vs Leaflet Brochures and leaflets are two similar types of products. A brochure is a leaflet or pamphlet that ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محض That's a downright lie!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

a web of elaborate lies یه رشته دروغ استادانه و پیچیده و تو در تو چیده شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. He told a whopping great lie! اون یه دروغ شاخدار خیلی بزرگ گفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. He told a whopping great lie!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

✔️ بارز - آشکار ✔️ وقیحانه blatant lie = دروغ شاخدار و وقیحانه blatant aggression= تجاوز آشکار 💠 How could she swallow such a blatant lie? 💠 Blat ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( adj ) e. g. He told a big fat lie! اون آقا/پسر یه دروغ خیلی گنده گفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بزحمت درست/ساخته شده، پیچیده 1 ) an elaborate lie about being attacked by two masked men 2 ) a web of elaborate lies

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

◼️ناپسند How dare you spread such vicious lies about other people? ◼️وحشی، شرور، بی رحم، خطرناک He was set upon ( =attack someone ) by a vicious dog ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشت The whole story is nothing but a pack of lies

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بطور باورپذیر He was unable to lie convincingly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واضح، آشکار e. g. That's an outright lie!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی جلوتر The challenge lies in the fact that most people do not like to plan so far ahead چالش/مشکل اصلی در اینجاست که اکثر آدما خوششون نمیاد واسه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

. e. g Their dreams lay in tatters رویاهاشون از بین رفت/خراب شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

. e. g 1 ) Their dreams lay ⭐in tatters رویاهاشون خراب شد 2 ) Vancouver woman shocked to find checked bag, clothes ⭐in tatters after Air Canada flig ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

e. g. Our plans lay in ruins ۱ ) نقشه هامون خراب شد ۲ ) طرح هامون نابود شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

This precious film lay untouched in an attic این فیلم نفیس تو یه اتاق زیر شیروونی دست نخورده ( دیده/توجه نشده ) افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نفیس، ارزشمند This precious film lay untouched in an attic این فیلم نفیس تو یه اتاق زیر شیروونی دست نخورده ( دیده/توجه نشده ) افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

👈عظیم - خیلی زیاد 1 ) A tremendous amount of work lay ahead of us حجم عظیمی/خیلی زیادی از کار پیش رومون داریم 2 ) We're tremendous fans of yours ما ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

The seeds lie dormant in the soil throughout the ( 1 winter این بذرها سرتاسر/کل زمستون پنهان در زیر خاک می مونن ( تا بهار که سر برمی آورن ) The unl ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g. The field is left to lie fallow اون زمین ( همین طور ) شخم شده و نکاشته ( اونجا ) افتاده [مونده و ازش استفاده نمیشه/مونده بی استفاده]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Too many apartments are lying vacant تعداد زیادی آپارتمان خالی/بی سکنه خواهند ماند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. She left the letter lying unread on her desk for a week

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خرابه، ویرانه 1 ) Much of the city now lay in ruins حالا ( دیگه ) بیشتر اون شهر تو خرابه ها/ویرانه ها افتاده ( قرار گرفته ) 2 ) These Roman ruins ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگه داشته شدن be kept in a perticular state نگه داشته شدن در یک حالت بخصوص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

دراز کشیدن ( lie, lay, lain ) 1 ) I lay on the grass and fell asleep 2 ) She wouldn't enjoy a holiday just lying on the beach 3 ) A man lay dead in ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ریخته و پاشیده e. g. Broken glass lay scattered all over the floor شیشه شکسته ریخته و پاشیده سرتاسر کف اتاق پهن بود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. He tried to pick up the gun that was lying close by اون مرد سعی کرد تفنگی رو که نزدیک ش پهن زمین بود برداره ( نزدیک ش روی سطح زمین بود. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دسته، پشته، توده e. g. A stack of waffles lay next to a pile of blueberry pancakes یه پشته وافل ( نوعی کیک و کلوچه ) پهن بودن رو زمین کنار/بغل دست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

He found a piece of quartz lying on the sand او یه تیکه/قطعه سنگ quartz پهن زمین؛ روی سطح ماسه ها پیدا کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

حوله He just leaves his wet towel lying on the carpet اون پسر حوله خیس ش همون جوری پهن زمین، ول کرد رو قالی ( و رفت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

e. g. An empty pill bottle lay on the bedside table یه جعبه خالی قرص کنار میز رو زمین پهن ه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

The painting depicts a male figure lying prone اون نقاشی تصویر می کنه/به تصویر می کشه هیکل یه مرد رو در حالی که دمر دراز کشیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

e. g. The painting depicts a male figure lying prone اون نقاشی به تصویر می کشه هیکل یه مرد رو در حالت درازکش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Lie still while I put the bandage on دراز کشیدن درحالی که پانسمان دارید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

He was lying face down in the mud با صورت دراز کشیدن تو گل و لای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. They found him lying unconscious at the foot of the stairs بیهوش داز کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دراز کشیدن در 1 ) They found him lying unconscious at the foot of the stairs 2 ) A sleeping dog lies at his feet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

دراز کشیدن در 1 ) A man lay dead in the middle of the road 2 ) They found him lying in a pool of blood 3 ) He was lying next to his wife in bed 4 ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ولو شدن، به حالت ولو شدگی دراز کشیدن ( آزاد آزاد😄 ) She lay sprawled on the sofa

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناگزیر، بی چاره They stole her belongings while she lay helpless on the bed