تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g. 1 ) They lived frugally off a diet of beans and lentils اونها صرفه جویانه زندگی می کردند با خوردن لوبیا و عدسی جات 2 ) Lentils do not require ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g. They lived frugally off a diet of beans and lentils اونها صرفه جویانه زندگی می کردند با خوردن لوبیا و عدسی جات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

She tried to live vicariously through her children اون زن سعی داشت که از طریق بچه هایش زندگی کند ( زندگی کردن بچه هایش را ادامه زندگی خودش می دانست )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. He's now living a life of luxury in Australia در حال حاضر اون یه زندگی مجلل داره تو استرالیا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صلح آمیز، بی سر و صدا و در صلح و صفا e. g. She lived a very peaceful life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

e. g. All she wanted was to get married and live happily ever after تمام چیزی که اون دختر میخواست این بود که ازدواج کند و از اون به بعد با خوشحالی زن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

✅توازن - همدلی to live in fear/peace/harmony ⭐⭐⭐ ✅ ( اندیشه، سلیقه و احساس و غیره ) یکدلی، همدلی ?Do you have many close friends I have only one ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. I absolutely could not live without my cell phone!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

e. g. Women live longer than men in general زنها بیشتر از مردا زندگی می کنن/زنده می مونن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

e. g. You can live there quite cheaply می تونید خیلی ارزان اونجا زندگی کنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. They live in a society that is among the most liberal in Western Europe اونا تو ییکی از آزادترین جوامع اروپا زندگی میکنن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. people living in rural areas

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

She lives quite near here اون کاملاً نزدیک اینجا زندگی میکنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

She's lived at this same address for four years اون خانم/زن چهار ساله که تو همین آدرس زندگی میکنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

I'm not going to live here permanently ۱ ) من نمی خوام بطور دائم اینجا زندگی کنم ۲ ) من نمی خوام واسه همیشه اینجا زندگی کنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. The couple have lived apart for two years اون زوج دو ساله که جدا از هم زندگی می کنن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

e. g. I live in an old farmhouse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

let sb go informal to make someone leave their job: e. g. Sales are down considerably and we've had to let some staff go e. g. I've only been let g ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از رده خارج، بدرد نخور They had let the office accommodation become rundown and shabby اونا گذاشته بودن وسایل ( راحتی ) دفتر کهنه و از رده خارج بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ ) وسایل ( راحتی ) They had let the office accommodation become rundown and shabby اونا گذاشته بودن وسایل دفتر کهنه و از رده خارج بشن ▪️▪️▪️ ۲ ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کهنه، فرسوده They had let the office accommodation become rundown and shabby اونا گذاشته بودن وسایل دفتر کهنه و از رده خارج بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ ) باعث شدن He let the pool empty - He let out a shout ( = He shouted - ۲ ) اجاره یا اجاره دادن ( زمین و خونه و غیره ) [UK] ✓He's let his flat to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

US: the movies UK: the cinema سالن سینما e. g. Fraya’s parents let her go to the movies والدین Fraya بهش اجازه میدن بره سالن سینما ▪️▪️▪️ Meaning ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

✔️طوق ( گردن ) ، پا بند، مزاحم، مانع، سد راه 1 ) She was more of a ⭐hindrance than a help 2 ) People will be able to travel from country to country ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. Let it rain - it won't spoil our afternoon اشکال نداره، بذار بارون بیاد ( پذیرش آن علی رغم میل باطنی ) - ( این اتفاق ) برنامه بعدازظهر ما رو به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

e. g. Some people never even read a newspaper, let alone a book ۱ ) بعضی آدما هیچ وقت حتی یه روزنامه نمی خونن، چه برسه به یه کتاب ۲ ) بعضی آدما هرگز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. Now let's hear from Sue at our travel desk حالا بزارید گوش بدیم به حرفای Sue مسئول میز مسافرت مون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

e. g. Kyle's mom lets him stay up late on the weekends مامان Kyle بهش اجازه میده که آخر هفته ها تا دیروقت بیدار بمونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هزینه ها 1 ) Who authorized this expenditure? کی اجازه همچنین هزینه هایی را ( به شما ) داده؟ 2 ) Expenditure on business travel was reduced

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

اجازه دادن، مجوز صادر کردن Who authorized this expenditure?

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بدست آوردن ( پول و غیره ) ، ( پول ) درآوردن If he needs money, let him ( = he should ) earn it!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

e. g It isn't hygienic to let the cat sit on the dining table این از نظر بهداشتی درست نیس که بذاریم گربه رو میز غذاخوری بشینه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The draw for the raffle takes place on Saturday قرعه کشی واسه بخت آزمایی شنبه برگزار میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بخت آزمایی The draw for the raffle takes place on Saturday قرعه کشی بخت آزمایی شنبه برگزار میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

دعوت ( به عمل ) کردن I’m now going to call on the President to make the draw مدیر/رئیس رو دعوت خواهم کرد واسه انجام اون قرعه کشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. The match ended in a two - all draw اون مسابقه منتهی شد به تساوی دو - دو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

noun 1 ) قرعه کشی Liverpool have an away draw against Manchester United اسم لیورپول تو یه قرعه کشی واسه بازی در برابر منچستریونایتد بیرون آمد I’m now ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. The ducts draw out stale air اون لوله ها هوای محبوس/درجا را خارج میکنن/بیرون میکشن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واداشتن کسی به بیشتر صحبت کردن ( راجع به چیز بخصوصی ) e. g. Spielberg refused to be drawn on his next movie استیون اسپیلبرگ از بیشتر صحبت کردن/تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( بازی، ورزش ) مساوی کردن/شدن ( امتیاز ) England drew with/against France انگلستان در مقابل/روبروی/با فرانسه مساوی کرد/شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

( بازی، ورزش ) مساوی کردن/شدن ( امتیاز ) England drew with/against France انگلستان در مقابل/روبروی/با فرانسه مساوی کرد/شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

e. g. The blinds were drawn پرده کرکره کشیده شد ( بسته شد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. She drew a revolver on me زنه/دختره هفت تیر روم کشید ( گرفت سمتم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشیده و صاف ( وضعیت خوابیدن یا نشستن ) E. g. She sat with her legs drawn up on the sofa

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. The project enables students to draw together their knowledge, skills and experience

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنار کشیدن ( pull aside= ) I tried to draw him aside ( = for example where I could talk to him privately )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشیدن تو جایی/مکانی ( pull onto= ) E. g. She drew me onto the balcony اون منو کشیدتو/رو بالکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بیرون کشیدن چیزی/کسی از ( pull out= ) 1 ) He drew the cork out of the bottle او چوب پنبه درب بطری رو بیرون کشید 2 ) I drew out �200 ۲۰۰ پوندز پول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کشیدن ( pull up= ) ( ≠ هل دادن ) I drew my chair up closer to the fire صندلی م رو نزدیک تر به آتش کشیدم ( جابجا/منتقل کردم )