تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. The plane swooped in on its bombing run هواپیما ( ی جنگی ) شیرجه زد/حرکت سریع نزولی انجام داد در عملیات/گردش بمبارانی ش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

✅برای به دست آوردن چیزی یا کسی کوشیدن ✅پیله کردن به ✅ ( عامیانه ) دوست داشتن - علاقمند بودن SYN: interested in e. g. Allowing the robot to cook foo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

The plane swooped in on its bombing run هواپیما ( ی جنگی ) شیرجه زد/حرکت سریع نزولی انجام داد در عملیات بمبارانی ش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Jim had just been on a run and was dripping with sweat جیم رفته بود واسه دوئیدن و عرق داشت ازش می چکید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. After the run they were fit to drop

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

دنبال کردن ( سمت پایین/امتداد چیزی و غیره ) A ) She ran her finger along/down the page/list, looking for her name B ) The road runs along the coast ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

حرکت کردن روی ( ریل و غیره ) Trains run on rails ( = move along on top of them ) قطارها روی ریل حرکت می کنند انجام دادن They’re running tests on h ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتراک ( روزنامه، مجله و غیره ) A magazine subscription usually only runs ( = can be used ) for one year

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تن صدا How does she manage to run so fast at her age?" he asked in awed tones

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

( آمیزه ای از ترس و احترام و شگفتی ) حیرت How does she manage to run so fast at her age?" he asked in awed tones

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

هن هن کردن، نفس نفس زدن "I ran all the way home, " she puffed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 ) They stripped naked and ran into the sea اونا لخت و برهنه شدن و پریدن تو آب دریا 2 ) He was lying naked on the bed اون پسر/مرد لخت تو تختخواب درا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پریدن/دوئیدن/رفتن داخل ( آب و غیره ) They stripped naked and ran into the sea اونا لخت مادرزاد شدن و پریدن تو آب دریا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

They stripped naked and ran into the sea اونا لخت و برهنه شدن و پریدن تو آب دریا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برق انداختن، واکس/پارافین خوردن Skis are waxed on the bottom so that they run smoothly over the snow

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. Skis are waxed on the bottom so that they run smoothly over the snow کف چوب اسکی ها برق انداخته می شود تا که به خوبی/نرمی روی برفها سر بخوره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

گچ بری بالای دیوار و زیر سقف There's a beautiful cornice running around/round all the ceilings

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

The engineer soon got the air - conditioning running again مهندس/مهندسان سیستم تهویه مطبوع رو دوباره زود راه انداختند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اصلاح Modification of the engine to run on lead - free fuel is fairly simple

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Feedback from the sensors ensures that the car engine runs smoothly بازخورد دریافتی از سنسورها اطمینان میده که موتور اتومبیل به خوبی داره کار میکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

We must impose some kind of order on the way this office is run ما بایستی اعمال کنیم/جا بندازیم یه سری دستور/ایده درباره روش اداره کردن این دفتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ruth runs a tight ship and has no time for shirkers راث داره قرص و محکم کسب و کارش رو اداره می کنه و واسه آدمای از زیر کار دررو و بی مسئولیت وقت نمیذ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Be in controll of sth کنترل چیزی را بدست داشتن، اداره کردن اون چیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

noun ارتقا ( دادن ) They had the new computer system up and running ( = working ) within an hour

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شیار، خط گود A deep furrow has formed in the rock, where water has run over it for centuries

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Meaning: [Phrasal Verb] 1 ) - ( of a situation ) improve. - to become better - to get better; improve 2 ) look something up - search for and fin ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

1 ) A ripple of applause ran through the crowd موجی از کف زدن و هلهله در میان جمعیت جریان داشت 2 ) Her words kept running through my mind حرفاش مدام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

موج A ripple of applause ran through the crowd موجی از کف و هلهله در میان جمعیت جاری بود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

کف زدن و هلهله 1 ) A ripple of applause ran through the crowd موجی از کف و هلهله در میان جمعیت جاری بود 2 ) The announcement drew loud applause from ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

🗣️پریٖ فِریٖ سطح خارجی دایره - دوره چیزی دایره ای شکل - محیط 💠 Prior to checking alignment the Coupling Hub Runout must be checked by mounting t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

E. g. The ring road runs around the periphery of the city centre جاده کمربندی حاشیه مرکز شهر رو دور میزنه ( از اطراف/بیرون مرکز شهر رد میشه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

محدوده A river runs along one side of the field's perimeter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسرعت رفتن He dashed out the door after the dog

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیز برداشتن، هجوم بردن، ( با سرعت یا عجله ) حرکت کردن Everyone rushed to the door when the alarm went off

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

[NOUN] تبار - طبقه - نژاد - طایفه - قوم e. g. Police failed to record race of nearly two - thirds of people referred to Prevent ▪️▪️▪️ [VERB] دوی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آهسته دویدن "What do you do to keep fit?" "I jog and go swimming. " تکان کوچیک دادن، حرکتی زدن The police showed him a photo to try to jog his memo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

به سرعت دویدن ( مث برق و باد ) I had to sprint to catch the bus

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ ) اینور و اونور دوئیدن، ورجه وورجه کردن A ) You don't put on weight when you spend all day running around after small children B ) We want a place ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. You don't put on weight when you spend all day running around after small children

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. A little girl ran up to ( = came quickly beside ) me, crying for her daddy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

۱ ) فرار کردن The sheep ran away/off in fright ۲ ) خارج شدن/بیرون رفتن از ( جاده و غیره ) A ) The truck's brakes failed and it ran ( = went ) off th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فرار کردن The sheep ran away/off in fright

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

E. g. The sheep ran away/off in fright

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

پا به پای کسی یا چیزی پیش رفتن 1 ) The children had to run to keep up with their father 2 ) A successful company must keep up with the pace of techn ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

venison

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شرکت کننده Study participants developed no major side effects

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نصف شدن ( حجم، مقدار یا اندازه چیزی ) ، نیمی از چیزی کاسته شدن In a study of 400 patients, half of those given the medication saw the number of the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شیوع بیماری/مرض و غیره، میزان بروز The study compares the incidence of bone cancer in men and women

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

قشرهای مختلف The study group was selected from a broad cross section of the population گروه مورد تحقیق از قشرهای مختلف و جامعی از جمعیت ها انتخاب شد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

⁦🔰گسترده - وسیع - جامع 1 ) The study group was selected from a broad cross section of the population گروه مورد تحقیق از قشرهای مختلف و وسیعی از جمع ...