dangerously

/ˈdeɪn.dʒə.rəs.li//ˈdeɪn.dʒə.rəs.li/

خطرناکانه

جمله های نمونه

1. she drives dangerously
او خطرناک (به طور خطرناکی) رانندگی می کند.

2. she is dangerously ill
او به طور وخیمی بیمار است.

3. the river is dangerously up
رودخانه به طور خطرناکی بالا آمده است.

4. our left flank was dangerously exposed to an enemy attack
جناح چپ ما به طور خطرناکی در معرض حمله ی دشمن بود.

5. Some of the information was dangerously misleading.
[ترجمه گوگل]برخی از اطلاعات به طرز خطرناکی گمراه کننده بود
[ترجمه ترگمان]برخی از این اطلاعات به طور خطرناکی گمراه کننده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Edwards was a dangerously volatile character.
[ترجمه گوگل]ادواردز شخصیت خطرناکی فرار بود
[ترجمه ترگمان]ادواردز یک شخصیت خطرناکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Max warned her she was sailing dangerously close to the wind and risked prosecution.
[ترجمه گوگل]مکس به او هشدار داد که به طور خطرناکی در نزدیکی باد دریانوردی می کند و خطر پیگرد قانونی دارد
[ترجمه ترگمان]مکس به او هشدار داده بود که به طور خطرناکی به طرف باد می رود و پی گرد قانونی را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Royal Airforce sill remained dangerously short of bombers.
[ترجمه گوگل]اسکله نیروی هوایی سلطنتی به طور خطرناکی از بمب افکن ها کم بود
[ترجمه ترگمان]چارچوب سلطنتی Airforce سلطنتی هنوز به طور خطرناکی از بمب گذاران باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sean Connery insisted on living dangerously for his new film by performing his own stunts.
[ترجمه گوگل]شان کانری اصرار داشت که برای فیلم جدیدش زندگی خطرناکی را با انجام بدلکاری های خودش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]شان کانری اصرار داشت که با اجرای stunts به طرز خطرناکی برای فیلم جدیدش زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her body had dehydrated dangerously with the heat.
[ترجمه گوگل]بدن او با گرما به طرز خطرناکی کم آب شده بود
[ترجمه ترگمان]بدنش با گرما از بدنش کم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The baby was dangerously underweight at birth.
[ترجمه گوگل]نوزاد هنگام تولد به طور خطرناکی کم وزن بود
[ترجمه ترگمان]کودک در هنگام تولد به طور خطرناکی وزن وزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stripped of their pretentious verbiage, his statements come dangerously close to inviting racial hatred.
[ترجمه گوگل]اظهارات او که از لفظ پرمدعای خود خلع شده اند، به طرز خطرناکی به ایجاد نفرت نژادی نزدیک می شوند
[ترجمه ترگمان]Stripped از لاف و گزاف their، اظهارات او به طور خطرناکی نزدیک به دعوت به نفرت نژادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His voice was dangerously quiet as he asked the question.
[ترجمه گوگل]هنگام پرسیدن سوال، صدایش به طرز خطرناکی آرام بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز خطرناکی آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 1776 these were considered dangerously democratic principles.
[ترجمه گوگل]در سال 1776 این اصول به طور خطرناکی دموکراتیک در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]در ۱۷۷۶ این اصول به طور خطرناکی اصول دموکراتیک محسوب می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some people like to live dangerously.
[ترجمه گوگل]برخی افراد دوست دارند خطرناک زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]برخی دوست دارند خطرناک زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was standing dangerously close to the fire.
[ترجمه گوگل]او به طرز خطرناکی نزدیک آتش ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]او به طرز خطرناکی نزدیک آتش ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a risky manner, in a manner which is not safe

پیشنهاد کاربران

به شکل فجیع، به طور خطرناک،
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endanger
✅️ اسم ( noun ) : danger
✅️ صفت ( adjective ) : dangerous / endangered
✅️ قید ( adverb ) : dangerously
e. g. Tonight she felt like living dangerously
امشب احساس می کرد زندگی ش تو خطره
به طرز خطرناکی
به شکل خطرناکی
به گونه ی خطرناکی
به نقل از هزاره:
به طور خطرناکی
به طرز مخاطره آمیزی
به طور وخیمی
به طور خطرناک - به طرز خطرناک
به خطرناکی

بپرس