پیشنهادهای فرشته عاج (٦٤٧)
بدون معطلی
اگر در مورد خداوند به کار رود خوفو خشوع. اگر در مورد انسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
طاقت فرسا
نتیجه عکس دادن مثال The plan backfired. نقشه نتیجه عکس داد.
استاد مدعو
خدا از دهنت بشنوه
هیچ اهمیتی برام نداره
لاعلاج غیر قابل درمان
آخه چرا؟!
نقطه عطف
اوراق کردن
اسیر یکنواختی بودن اسیر روزمره گی بودن
قابلیت
گاهی در نقش قید به معنی صادقانه است. I simply told them the truth. حقیقت را صادقانه به آن ها گفتم.
زیروبم I know you inside out. من زیرو بم تو را می شناسم. من کاملا میشناسمت.
با صفا
گاهی به معنی همدوره است.
اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خشوع اگر در موردانسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
آدم به غایت چاپلوس وقتی suckup صفت باشد معمولاً بدون فاصله نوشته می شود.
حالا که حرفش شد
دزدکی به کسی نزدیک شدن طوری که طرف متوجه نشه و غافلگیر بشه
یکی از معانی کلمه good وقتی قبل از اسم بیاید در ترجمه حسابی یا یک دل سیر است. You need a good rest به یک استراحت حسابی نیاز داری. یا She sat down a ...
دست و پنجه نرم کردن با
یکی از معانی کلمه way به ویژهاگربعد از آن یک صفت بیاید خیلی است. این نکته در ترجمه بسیار مهم است. مخصوصا در ترجمه فیلم و سریال های آمریکایی به عنوان ...
معمولا در مورد زمانی به کار می رود که در فرودگاه مننظر پرواز بعدی هستیم. یعنی از یک هواپیما پیاده شده ایم و منتظر بعدی هستیم. درمورد پروازهای connec ...
هم راستا بودن
رازی را فاش کردن
بند و آب دادن
بیشتر زمانی به کار میرود که فقط چهره و صورت مدنظر باشد.
ماموران مخفی یا ماموران لباس شخصی
I don't hold with testing cosmetics on animals.
بسیار قدیمی
میتواند معادل اصطلاح بی خیال شدن باشد. برای مثال I wanted to tell her but then hung back. می خواستم بهش بگم ولی بعد بی خیال شدم یا منصرف شدم.
یکی از معانی این فعل پخش شدن خبر است. If news or information gets round, it is told to a lot of people.
موافق بودن
ناراحت و عصبی بودن
تسلی دادن
به جای very wide معمولا این صفت به کار می رود.
دو سو گرا، دودل
خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. بهبود یافتن معادل چندان مناسبی نیست چون خیلی است .
امتناع کردن
دقیقا همان به عنوان مثال This is the very cellphone I want. این دقیقا همون گوشی تلفن همراه یه که می خواستم.
تلفات برای حوادثی مثل زلزله
در زبان فارسی عامیانه معمولا از واژه ی صفرکیلومتر استفاده می کنیم. دقت کنید که این کلمه صفت نیست بلکه اسم است و قابل شمارش.
یاس آور
قناعت توانگر کند مرد را
ضد حال یا ناخوشایند