تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

ناراحت و عصبی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

تلفات برای حوادثی مثل زلزله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

بسیار قدیمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨١

دو سو گرا، دودل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

موافق بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

I don't hold with testing cosmetics on animals.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

بیشتر زمانی به کار میرود که فقط چهره و صورت مدنظر باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

تسلی دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. بهبود یافتن معادل چندان مناسبی نیست چون خیلی است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧١

یکی از معانی این فعل پخش شدن خبر است. If news or information gets round, it is told to a lot of people.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

میتواند معادل اصطلاح بی خیال شدن باشد. برای مثال I wanted to tell her but then hung back. می خواستم بهش بگم ولی بعد بی خیال شدم یا منصرف شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

در زبان فارسی عامیانه معمولا از واژه ی صفرکیلومتر استفاده می کنیم. دقت کنید که این کلمه صفت نیست بلکه اسم است و قابل شمارش.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

ماموران مخفی یا ماموران لباس شخصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

دقیقا همان به عنوان مثال This is the very cellphone I want. این دقیقا همون گوشی تلفن همراه یه که می خواستم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

ضد حال یا ناخوشایند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

به جای very wide معمولا این صفت به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

امتناع کردن

پیشنهاد
٩٩

قناعت توانگر کند مرد را

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

یاس آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از کسی حساب بردن در مورد خداوند یعنی ترس و خوف از پروردگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خشوع اگر در موردانسان به کار رود، حساب بردن از کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر در مورد خداوند به کار رود خوفو خشوع. اگر در مورد انسان به کار رود، حساب بردن از کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی دید بعد از فاعل به کار می رود. جمله هم سوالی نیست در ترجمه دقت کنید. معنی پاک یا کاملا میده. مثال. I did forget his birthday پاک تولدش را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی به معنی همدوره است.

پیشنهاد
٠

اگر با مردم بد نشست و برخاست کنی، مانند آنها خواهی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

You don't have what it takes این کاره نیستی You have what it takes این کاره ای یعنی می تونی از پیش بر بیای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر زدن Tanks for dropping by ممنون که سر زدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف خاله زنکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به امید دیدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب بین بد و بدتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به عقیده من به نظر من

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاهی در نقش قید به معنی صادقانه است. I simply told them the truth. حقیقت را صادقانه به آن ها گفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می تواند موذیانه ترجمه شود. Loaded question سوال موذیانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسئله حیثیتی

پیشنهاد
٠

آدم که قحط نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشمم آب نمی خوره احتمالش کمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانی کلمه good وقتی قبل از اسم بیاید در ترجمه حسابی یا یک دل سیر است. You need a good rest به یک استراحت حسابی نیاز داری. یا She sat down a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

می فهمم. درکت می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل برگ چغندر در گویش عامیانه فارسی What am I, chopped liver من چیه ام، برگ چغندر؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همون آدم سابقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرایط سخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هوایی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خراشیدن چیزی از روی سطحی غالبا جیزی که دوست نداریم روی سطحی باقی بماند. مثلا می خواهیم کاغذ دیواری های کهنه را از روی دیوار برداریم. Scrape the wall ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذای مغذی و پر و پیمون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختروش دورترین اجرام شناخته شده از منظومه شمسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم تنگ تنگ نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فقط اهل شعار بودن طبل تو خالی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا ببینیم چی میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا ببینیم چی میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمونه تمام عیار یک مرد یا یک زن بودن