پیشنهادهای فرشته عاج (٦٠٥)
طاقت فرسا
سر زدن Tanks for dropping by ممنون که سر زدی
بدون دلیل مشخص دقت کنید که به دلایلی ترجمه مناسب این عبارت نیست؛ زیرا وقتی در جمله این عبارت به کار می رود به این معناست که دلیل یا توجیه مشخصی وجود ...
شگفتی ساز به طور غیر منتظره برنده شده
معادل برگ چغندر در گویش عامیانه فارسی What am I, chopped liver من چیه ام، برگ چغندر؟
دندون رو جیگر بزار
از کسی حساب بردن در مورد خداوند یعنی ترس و خوف از پروردگار
قابلیت
گاهی به معنای فیصله دادن است.
همون آدم سابقی
مسئله حیثیتی
هیچ اهمیتی برام نداره
خود کفا خود بسنده
گاهی به معنی لباس بدن نما
آخرین خبر خبر فوری
زیاده روی کردن معمولا به شکل گذشته ساده در مکالمات استفاده میشه I went a bit over the top یکم زیاده روی کردم.
اگر در مورد خداوند به کار رود خوفو خشوع. اگر در مورد انسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
حالا که حرفش شد
اوراق کردن
نقطه عطف
اسیر یکنواختی بودن اسیر روزمره گی بودن
گاهی در نقش قید به معنی صادقانه است. I simply told them the truth. حقیقت را صادقانه به آن ها گفتم.
آخه چرا؟!
معمولا در مورد زمانی به کار می رود که در فرودگاه مننظر پرواز بعدی هستیم. یعنی از یک هواپیما پیاده شده ایم و منتظر بعدی هستیم. درمورد پروازهای connec ...
آدم به غایت چاپلوس وقتی suckup صفت باشد معمولاً بدون فاصله نوشته می شود.
زیروبم I know you inside out. من زیرو بم تو را می شناسم. من کاملا میشناسمت.
با صفا
گاهی به معنی همدوره است.
اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خشوع اگر در موردانسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
دزدکی به کسی نزدیک شدن طوری که طرف متوجه نشه و غافلگیر بشه
یکی از معانی کلمه good وقتی قبل از اسم بیاید در ترجمه حسابی یا یک دل سیر است. You need a good rest به یک استراحت حسابی نیاز داری. یا She sat down a ...
دست و پنجه نرم کردن با
یکی از معانی کلمه way به ویژهاگربعد از آن یک صفت بیاید خیلی است. این نکته در ترجمه بسیار مهم است. مخصوصا در ترجمه فیلم و سریال های آمریکایی به عنوان ...
هم راستا بودن
رازی را فاش کردن
بند و آب دادن
بیشتر زمانی به کار میرود که فقط چهره و صورت مدنظر باشد.
ماموران مخفی یا ماموران لباس شخصی
I don't hold with testing cosmetics on animals.
بسیار قدیمی
میتواند معادل اصطلاح بی خیال شدن باشد. برای مثال I wanted to tell her but then hung back. می خواستم بهش بگم ولی بعد بی خیال شدم یا منصرف شدم.
یکی از معانی این فعل پخش شدن خبر است. If news or information gets round, it is told to a lot of people.
موافق بودن
ناراحت و عصبی بودن
تسلی دادن
به جای very wide معمولا این صفت به کار می رود.
دو سو گرا، دودل
خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. بهبود یافتن معادل چندان مناسبی نیست چون خیلی است .
امتناع کردن
دقیقا همان به عنوان مثال This is the very cellphone I want. این دقیقا همون گوشی تلفن همراه یه که می خواستم.