self contained

/ˈselfkənˈteɪnd//selfkənˈteɪnd/

خوددار، تودار، محتاط، (ماشین آلات) کامل، بی نیاز به دستگاه های کمکی، با حوصله، جامع، برون بی نیاز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: self-containedly (adv.), self-containedness (n.)
(1) تعریف: having within oneself or within itself all of the qualities, characteristics, or elements that are necessary to survive or function successfully.

(2) تعریف: keeping one's thoughts and emotions to oneself; reserved; quiet.

(3) تعریف: having or showing self-control.

تخصصی

[ریاضیات] همه چیز سر خود، خود شمول، بی نیاز

انگلیسی به انگلیسی

• something that is self-contained is complete and separate and does not need help or resources from outside.
a self-contained flat has all its own facilities including a kitchen and bathroom.

پیشنهاد کاربران

در برخی موارد: مستغنی
We need a two _bedroom self_contained apartment for rent in new york.
جناب آقای آرمان بدیعی عزیز،
کار ارزشمند شما را در ارائه انگلیسی آیات قرآن کریم، ارج می نهم و لذت می برم،
برای این entry در آبادیس مراجعه نمودم و کامنت شما را دیدم و با اجازه شما دیسلایک زدم، چون:
...
[مشاهده متن کامل]

شما self - contained را درست معادل گذاشته آید ولی در استعمال آن برای واژه عربی سائل به خطا رفته اید،
آنچه که از واژه سائل ( شخصی که بخواهد، بگیردو راضی شود ) بر می آید و با توجه به معنی معتر ( سائلی که بگیرد ولی راضی نشود و باز بخواهد ) ، شما self - contained needy را برای سائل در نظر گرفته آید - یعنی سائل خودکفا، مستقل، خود محور و یا تودار - که به نظر می رسد معادل درستی نباشد. من واژه self - contained needy را گشتم ولی در جایی ندیدم که نیتیو استفاده شود.
با عنایت به عظمت قرآن و احتمال تاثیر معادل سازی های نارسا بر فهم آن توسط دیگران، جسارتا لازم دیدم نظر خودم را درج کنم.
چنانچه نیاز به راهنمایی اینجانب می بینید با کمال میل آماده آموختن از شما هستم. لطفا دریغ نفرمایید.
با سپاس و اعتبار
09127772125

در خودبسنده
خود کفا
خود بسنده
خودمحور
۱. خودکار. تودار ۲. خودکفا ۳. مستقل
مثال:
And feed the self - contained needy and the mendicant
و به فقیران تودار و {نیازمندان} سائل غذا دهید.
�وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ�
معمولا وقتی چیزی یه آپشنی رو که معمولا جدا ارائه میشه همراه خودش داره میگن Self - contained
معادل فارسی براش نمیتونم پیدا کنم ولی شاید بشه گفت خود - شامل شده
کامل ، خودکفاء ، جامع
آدم تودار
آدم محجوب و کم حرف
کسی که افکار و احساسات خود را ابراز نمی کند.
خود مختار
خودشمول
[در بریتانیا] ( آپارتمان، خانه ) مستقل؛
( شخص ) مستقل؛ خودکفا؛تودار؛ خوددار
( دستگاه ) کامل
خودگنجیده
خودبنیاد
خودبسنده، مستقل
قسمتی از یک خانه ی بزرگ که سرویس بهداشتی و آشپزخانه جداگانه دارد
خودکفا
خودگردان
خودکفا، مستقل

درونگرا
مستقل
مجزا
عاملی با محتوای داخلی و مستقل
مستقل
خانه مبله خانه مستقل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس