پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩٣)
noun - countable : کفش اسکی ( یک نوع بوت مخصوص اسکی کردن که روی تیغه اسکی بسته می شود. )
1 - noun - countable : کفش اسکیت ( همانطوری که سایر دوستان نیز اشاره کردند، تفاوت این کلمه با roller blades یا inline skate در این است که در roller ...
Noun - countable : استایل تخم مرغی پوزیشن تخم مرغی حرکتی در ورزش اسکی، که اسکی بازان برای افزایش سرعت و کم کردن مقاومت هوا، خود را خم کرده و سر را پا ...
noun - countable : چیزبرگر همبرگری که بر روی آن مقداری پنیر گذاشته شده باشد. به عنوان مثال : She ate a cheeseburger and fries last night because sh ...
adjective - mainly US informal : 1 - کاملا احمقانه یا دیوانه کننده ( به طوری که ایجاد خطر کند. ) به عنوان مثال : The whole idea sounds absolutely ...
Phrasal verb : Become fogged بخار گرفتن اجسام شیشه ای به عنوان مثال : The windscreen had fogged up
noun - countable - American english : big wheel چرخ و فلک خیلی بزرگ فان فار به عنوان مثال : He rode on an elephant and on the Ferris wheel, taking o ...
noun - countable - British English : ferris wheel چرخ و فلک خیلی بزرگ فان فار به عنوان مثال : The big wheel had stopped with our chair rocking swe ...
noun - countable : 1 - چرخ و فلک کوچکی در شهربازی ها که عموما صندلی های آن به شکل اسب است و کودکان برای تفریح سوار آن می شوند. به عنوان مثال : In t ...
داره . . . . . . میشه به عنوان مثال : It's getting dark/late/cold/scary/better داره تاریک/دیر/سرد/ترسناک/بهتر میشه
adjective : رو به کاهش کاهنده رو به افول نزولی هِلالی ( در مورد ماه که از قُرص کامل، رفته رفته به صورت هلالی در می آید. ) به عنوان مثال : The cresc ...
Noun - countable : Video doorbell آیفون تصویری اِف اِف تصویری
phrase : put somebody off the scent اطلاعات غلط به کسی دادن ( به منظور جلوگیری از دستگیر شدن، کشف حقیقت توسط سایرین، سر درنیاوردن دیگران از مسائلی ک ...
noun - countable : درب ورودی/خروجی دارای میله های فلزی چرخنده که در هر لحظه فقط امکان عبور یک نفر از آن را می دهد. به عنوان مثال : It was claimed l ...
noun - countable : آبشار رودخانه دارای آبی با سرعت زیاد پرش و جهش ( به خصوص نوعی پرش با اسب در مانژ اسب دوانی. البته این معنی منسوخ شده است. ) ( ای ...
نام قرص ماه کامل در ماه مارس ( در فرهنگ آمریکایی، در هر ماه که ماه به صورت قرص کامل در می آید، به آن یک نام اختصاص داده اند و همانطور که توضیح داده ...
شکل دوم ( past tense ) و سوم ( past participle ) فعلِ stab به معنای چاقو زدن ( به کسی یا چیزی )
idiom - informal : untill the cows come home برای مدت زمان طولانی تا ابد برای همیشه به عنوان مثال : I could sit here and argue with you till the cow ...
phrase : put the record straight set someone straight گفتن حقیقت درباره چیزی به دیگران ( زیرا گوینده می خواهد مطمئن شود که شنونده حقیقت را فهمیده است ...
noun - countable : British English ) piano accordion ) ساز آکاردئون به عنوان مثال : From their room came the sound of an accordion
noun - countable : طبل کوچک طبل تخت کوچکی که وقتی به آن ضربه زده می شود، صدای مداوم و سختی تولید می کند. به عنوان مثال : The electronic click start ...
Phrase : Wild horses wouldn't/ couldn't drag someone somewhere هیچ چیزی/کسی نمی تواند فردی را به کاری که تمایل به انجام آن ندارد ( جایی که دوست ندار ...
Noun - countable - old fashioned - not polite : ( واژه ای قدیمی و بی ادبانه برای ) مرد همجنسگرا
noun - countable - North American : حمل کننده حلقه ازدواج ( فردی ( عموما پسری جوان ) که در مراسم عروسی حلقه ازدواج را با خود به مجلس عروسی آورده و ...
noun - countable - British English : صندلی آفتاب گیری صندلی ساحلی ( صندلی تاشو با فریم چوبی و بدنه ساخته شده از پارچه ( عموما کرباس ) مخصوص آفتاب گر ...
noun - countable - British English : ماشین آتش نشانی fire truck ( American English ) به عنوان مثال : One night she heard an ambulance approach the ...
noun - countable : کپسول آتش نشانی کپسول اطفا حریق ظرف فلزی کوچکی حاوی آب یا مواد شیمیایی برای خاموش کردن آتش های کوچک به عنوان مثال : He turned to ...
Noun - countable : کیک ( شیرینی ) لوله ای شکل که درون آن با خامه پر شده و روکش شکلاتی دارد. نان خامه ای شکلاتی ( این کلمه، یک اسم فرانسوی است. ) ...
Adjective : بدون خدمه بدون سرنشین به عنوان مثال : NASA is preparing for an uncrewed test flight
Noun - countable : ضامن نارنجک دستی
noun - countable : سنجاق سنجاق قفلی به عنوان مثال : I love those ones where there's a piece of cloth just with a safety pin or something like that
adjective - new word : خوراکی دارای مزه شیرین و تند ( به صورت همزمان ) این کلمه از ترکیب دو کلمه sweet و spicy ساخته شده و اخیرا به زبان انگلیسی راه ...
phrase : احساس خستگی کردن/داشتن احساس ضعف و سستی و بی حالی داشتن/کردن به عنوان مثال : I usually feel too tired to cook dinner after a day at the of ...
phrase : احساس بی فایدگی داشتن/کردن ( به دلیل اینکه فرد قادر به کمک کردن به دیگران و یا دست یافتن به اهداف خود نیست. ) به عنوان مثال : ؟I feel use ...
phrase : احساس ضعف کردن/ داشتن ضعف جسمانی/روحی داشتن به عنوان مثال : I was feeling weak and agreed to go
phrase : احساس بدی داشتن ( ناشی از ترس، بیماری، عصبانیت، مشکلات روحی و . . . . ) بدحال بودن ( ناشی از ترس، بیماری، عصبانیت، مشکلات روحی و . . . . ) ...
phrasal verb : feel/be obliged to do something مسئول انجام کاری بودن مسئولیت چیزی را بر عهده داشتن/گرفتن مجبور کردن کسی به انجام کاری چون قانون، قاعد ...
adjective - British English : 1 - سپاسگزار قدردان متشکر به عنوان مثال : I'm obliged to you for all the trouble you've taken 2 - گرامی محبوب عزیز ( ...
phrasal verb : get goose pimple get goose flesh مو به تن انسان سیخ شدن ( بر اثر ترس، هیجان و یا سرما ) به عنوان مثال : I still get goose bumps re ...
noun - plural : ( British English ) gooseflesh ( British English ) goose pimples حالتی موقت که در آن تورم های برآمده کوچکی به دلیل سرما، ترس یا هی ...
Noun - countable - British English: Punching bag ( American English ) ۱ - کیسه بوکس ۲ - آدم توسری خور آدم همیشه مقصر ( آدمی که تحت هر شرایطی و بر ...
Noun - countable - American English: Punch bag ( British English ) ۱ - کیسه بوکس ۲ - آدم توسری خور آدم همیشه مقصر ( آدمی که تحت هر شرایطی و برای ه ...
Phrase : استقلال مالی به دست آوردن از نظر مالی و کسب درآمد، روی پای خود ایستادن به عنوان مثال : I only want to achieve financial independence no mat ...
noun - uncountable - informal : کسی که بیشترِ وقت خود را به خوشگذرانی و تفریح در ساحل می گذراند. به عنوان مثال : I could quite easily become a beac ...
noun - countable - informal : بیرون زدگی شکم زن باردار، معمولاً زمانی که برای اولین بار توسط افراد دیگر قابل مشاهده است. به عنوان مثال : Although ...
Phrase - informal : رابطه عاشقانه یا جنسی پایدار داشتن ( بین دو نفر ) به عنوان مثال: When they realised that he and Lesley were an item, they weren ...
noun - countable : lynx سیاه گوش جانوری از تیره گربه سانان ساکن آمریکای شمالی که دارای خز قهوه ای مایل به قرمز با لکه ها یا راه راه های تیره، دُمی کو ...
noun - countable : shop vacuum cleaner جاروبرقی دومنظوره جاروبرقی دوکاره جاروبرقی کِشنده - دَمنده ( جاروبرقی که هم می تواند هوا را به داخل بمکد ( ک ...
phrasal verb - spoken : spring from something/someone نشات گرفتن از یک مکان/خانواده/ موقعیت خاص ناشی شدن از چیزی/کسی شروع شدن از جایی/کسی/چیزی به عن ...
noun - countable : 1 - گَله ( به خصوص درباره بوقلمون ) flock 2 - کسی که به ورزش rafting یا قایق سواری می پردازد. به عنوان مثال : The rafter almo ...