پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٢٠)

بازدید
٤,٢٤٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : motorcycle pegs motorcycle footrest رکاب جاپایی قطعه ای در دوطرف موتورسیکلت ها که پاها بر روی آن قرار می گیرند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

idiom : والدین جاده صاف کن والدین مشکل حل کن ( والدینی هستند که به دنبال حذف همه موانع از سر راه کودک شان می باشند تا او هیچ درد، شکست یا ناراحتی را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

idiom : والدین جاده صاف کن والدین مشکل حل کن ( والدینی هستند که به دنبال حذف همه موانع از سر راه کودک شان می باشند تا او هیچ درد، شکست یا ناراحتی را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : حرکت برف روبی ( حرکتی در ورزش اسکی که اسکی بازان از آن برای کاهش سرعت استفاده می کنند. در این حالت اسکی بازان سر جلویی چوب اسکی ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : snow plow snowplough ( British ) برف روب ( ماشین برف روب یا وسیله ای پارو مانند که در بخش جلویی خودروها نصب شده و از آن برای پاک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable - uncountable : ماشین آب پاش ( خودرویی که پلیس با پاشیدن آب بسیار پرفشار بر روی جمعیت معترض، از آن برای کنترل شورش ها استفاده می کند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : footstool زیرپایی ( وسیله ای برای قرار دادن پاها بر روی آن، هنگامی که روی صندلی نشسته اید. ) به عنوان مثال : The seats reclined ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

noun - countable : صندلی تاشو ( صندلی ای که برای اشغال فضای کمتر و یا حمل و نقل آسان تر، قابل تازدن می باشد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : فضای خالی موجود در جلو صندلی های ماشین یا هواپیما که پای سرنشینان در آن جا قرار می گیرد. به عنوان مثال : The seats are some of t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

jet - skiing ( noun - uncountable ) : جت اسکی سواری به عنوان مثال: He wanted to go jet - skiing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

trademark in US - noun - countable : 1 - وسیله نقلیه کوچک یک یا دو نفره که ظاهری نسبتا شبیه موتورسیکلت دارد و از آن برای حرکت سریع بر روی سطح آب، به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : قایق تندرو قایق موتوری تندرو به عنوان مثال : Then the police will start spending the money on helicopters and speedboats

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

phrase - informal - British : خوشحالم که جای تو نیستم چه خوب که مثل تو نیستم خیلی خوبه که توی شرایط تو قرار ندارم rather you than me ( American ) ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

adjective : سیل زده غرق شده به زیرآب رفته به عنوان مثال : The government called on the army to help the inundated cities

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Exclamation - informal British : ممنونم متشکرم به عنوان مثال : Ta for your help with the homework

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

abbreviation : Naval Criminal Investigative Service سرویس تحقیقات جنایی نیروی دریایی آمریکا که یک آژانس مجری قانون و اطلاعات ایالات متحده است که عمدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢٦

phrasal verb : 1 - اطمینان حاصل کردن ( از درست بودن، امن بودن یا قابل قبول بودن چیزی ) خاطرجمع شدن به عنوان مثال : I made a phone call to check out ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

trademark : Samsonite International S. A یک تولیدکننده و خرده فروش چمدان، کیف اداری، ساک و لوازم آرایش چندملیتی است. این شرکت در شهر Denver ، ایالت C ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : ساک سفری ( ساک بزرگی که به هنگام مسافرت برای قرار دادن لباس ها و سایر الزامات سفر و حمل و نقل آنها، از آن استفاده می شود. ) به ع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

noun - countable - uncountable : 1 - صندوق ( محل پرداخت پول اجناس خریداری شده در فروشگاه ها ) به عنوان مثال : Why can’t they have more checkouts op ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

noun - North American : فروش وسایل دست دوم یک منزل در حیاط، پارکینگ و یا باغ متصل به آن منزل. مزایای این روش نیاز نداشتن به کسب پروانه فعالیت از دولت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

adjective : اسطوره ای افسانه ای تخیلی زاده و پرداخته دست یا تخیل انسان به عنوان مثال : Some letters were pictures in themselves, containing miniat ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

موجودی افسانه ای که سر و سینه اش شبیه شیر و بقیه بدنش شبیه ماهی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : شیر دریایی ( گونه ای از فُک های دریایی گوشدار که عمدتا در سواحل اقیانوس آرام وجود دارد و نرهای بزرگ آن دارای یال بر روی گردن و شان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrasal verb - informal : Harp on something Harp on about something درباره چیزی بیش از حد صحبت کردن ( به طوری که باعث ناراحتی یا خسته شدن شنونده شود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Noun - countable : سازِ چنگ ( یکی از مشهورترین سازهای ایرانی است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Phrasal verb : ۱. کسی را به شدت ناراحت کردن به عنوان مثال : stop crying—it's tearing me apart ۲. به شدت سرزنش یا انتقاد کردن از کسی یا چیزی به عنوان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Be open to something : پذیرای چیزی بودن از چیزی استقبال کردن به عنوان مثال : I'm open to any ideas as to the best way forward

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لو دادن کسی یا چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase - informal : تصمیم خوبی نیست. پیشنهاد خوبی نیست. ( برای بیان انتقاد از تصمیم یا پیشنهاد یک فرد استفاده می شود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase - informal : فکر خوبیه پیشنهاد خوبیه برای موافقت با تصمیم یا پیشنهاد استفاده می شود. به عنوان مثال : So you asked her to leave? Good call

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گونه ای جیرجیرک ( جیرجیرک قهوه ای دُم شمشیری ساکن مناطق گرمسیری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : ازدواج غارتگرانه ( ازدواج با افراد مسن ، صرفا با نیت بدست آوردن اموال آنها پس از فوت آن فرد مسن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : نهنگ قاتل Orca whale Orca به عنوان مثال : A lone killer whale near a Canadian fishing village was a skilled mimic that barked jus ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهم چیزی که مهم تر و تاثیرگذارتر از هر چیز دیگری است. به عنوان مثال : values which are central to our society

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

adjective : دوپا دوپایی به عنوان مثال : The pelvis is central to the bipedal gait of humans

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : اندام تخم گذاری در برخی حشرات و ماهی ها ( که معمولا به صورت استوانه ای بلند در انتهای بدن آن ها وجود دارد و از طریق آن تخم های درو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Phrasal verb : به دقت فکر کردن ( درباره انجام کاری، زیرا شما خطرات و مشکلات آن را می شناسید. ) به عنوان مثال : A visible alarm makes burglars thin ...

پیشنهاد
٠

Phrase : It was inconsiderate of somebody to do something بی ملاحظه گی کردی که. . . . . . . . به عنوان مثال : It was inconsiderate of you to keep ...

پیشنهاد
٧

Phrase - informal : برایت آرزوی سعادت و خوشبختی میکنم. ( این اصطلاح در واقع از مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان، اقتباس شده است. ) به عنوان مثال : sendin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - usually plural : اطلاعات یا شواهد مرتبط با هم به عنوان مثال : federal agents stood by in the hope that the trail of breadcrumbs would lead t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : دایره یخی پدیده آب و هوایی نادر که در هوای خیلی سرد و بر روی آب های دورانی و در حال چرخش به وجود می آید. در این حالت حرکت دورانی آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : تخته موج سواری ( تخته بلند ساخته شده از پلاستیک ، چوب و . . . که موج سواران به هنگام موج سواری روی آن می ایستند. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

adjective : bite - size bite - sized 1 - لقمه ی اندازه ی دهان ( مقداری کمی از یک غذا و به اندازه ای که بتوان آن را به یکباره در دهان گذاشت و فرو برد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - uncountable : حق اولاد ( پولی که دولت ها به خانواده های دارای فرزند در قالب حقوق، یارانه، کمک بلاعوض و . . . جهت تشویق ایشان به فرزندآوری بیشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

phrase - informal : کاری که انجام آن بسیار آسان است. بسیار ساده و راحت به عنوان مثال: Being stuck alone with my father isn't a walk in the park

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

noun - countable : قفلِ آویز قفلی که قابل حمل و نقل بوده و به چیزهایی مانند: در، دوچرخه و . . . . . زده می شود. به عنوان مثال: He undid the padlock ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrasal verb : کسی را از خواب بیدار کردن به عنوان مثال: The birds woke me up at 6 o'clock every morning

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable - mainly North American : مغازه ای با ساعات کاری طولانی، که طیف محدودی از کالاهای خانگی و مواد غذایی را در اختیار دارد. به عنوان م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

adjective : کاملا خوش بین به عنوان مثال : The young CEO is sanguine about the struggling company's future.