تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در جایگاه اسم، خاصه در متون روانشناسی، به معنای آن نیروهای نامرئی است که روابط بین افراد در یک گروه را کنترل و هدایت می کند، چه در جهت ثبات، چه به سم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قدر دانستن از چیزی که معمولا خیلی ها قدرش رو نمیدونن! یعنی شما یه پتانسیل و ظرافت درون یک چیز یا شخص حس می کنید و به او اعلام میکنید که من ارزش آن گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قابلیت سازگاری و انعطاف پذیری در موقعیت های مختلف. در خیلی از موقعیت ها عملکرد خوبی نشان میده. مثلا عطری که versatile است، این خاصیت رو داره که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هول شدن، غرق و سردرگم شدن در سنگینی و فشردگی هیجانی اون لحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سر عقل آمدن. از توهم قبلی رها شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شاعرانگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

این عبارت که نام انیمیشن معروف ژاپنی هم هست، به زیرکی انتخاب شده Spirit away به معنای این هست که چیزی یا کسی به طور مخفیانه به جایی دیگر برده شود که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

زید !

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تلخ و شیرین لذت و درد توامان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Fussy به معنای ایرادگیر نق نقو! Fuzzy هم به معنای کُرکی ( مثل گربه ) و هم به معنای مغشوش و نامشخص ( درباره ایده ها یا تفکر مغشوش یا تصویر تار و مبهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

there need to be reasonable limits نیازه که محدودیت های معقولی اعمال بشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشخصا اشاره کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پا روی دم کسی گذاشتن پا رو از گلیم خود فراتر گذاشتن و وارد حوزه های دیگران شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

همیشه حواسم هست که همیشه مواظبم که توی همچنین پس زمینه هایی بکار میره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

وسواس و توجه انجام کار یا عادت بخصوصی را داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شانس آوردم که. . . شما بی برنامه و بی هدف یک کاری رو میکنی ( اون لحظه حتی ممکنه بگی این چه کاری بود کردم ) ، بعدا میبینی که نه تنها بد نبوده بلکه خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیر قابل تمییز اینقدر شبیه که تشخیص تفاوت دو تا چیز از همدیگه، سخت باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Thanks for coming all the way over here مرسی که کلی راه رو تا اینجا اومدی تاکید برای طولانی بودن یک مسیر We are supporting you all the way from Cape ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. در دسته خاصی طبقه بندی شدن they all come under the general heading of opinion polls 2. زیر بار حملات ( بمباران ) یا فشار و انتقادات قرار گرفتن The ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

منافات داشتن یا در حالت منفی، وقتی میخواین بگین دو تا موضوع با هم منافاتی ندارن، یعنی میشه هر دو با هم در یک زمان اتفاق بیفته مترادف: Incompatible ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

میتونه "ماندگار" هم ترجمه شه چیزی که بعلت تاثیرگذار بودن و خاص و نمادین بودن، توی ذهن ها "می مونه" مثلا سکانس هزارتوی آخر فیلم The Shining، به همین م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی از دو معنی اصلی واژه inhibit و inhibition یعنی خود را زیاد پاییدن و هر چیزی رو بروز ندادن، کسی که حواسش به تمام کارهایی که میکنه هست و نگاه انتقا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

خود را تحویل گرفتن مثل خوردن یک غذای مورد علاقه توی رستوران مورد علاقه یا کسی را خیلی تحویل گرفتن که درباره بچه میشه همون لوس کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

اصولا lecturer یا مدرس، با professor یا استاد دانشگاه متفاوته مدرس از بیرون فضای دانشگاهی میاد ( شغل یا حرفه خاص ) و براساس اعتبار شغلی و دانش و تجرب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

هم خانه شدن ( با کسی غیر از خانواده مثل دوستان یا دوست دختر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فکر عذاب دهنده یا توام با اضطراب غصه چیزی را خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رو و جرات کاری را داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر خلاف جریان شنا کردن یا متفاوت با هنجارها و رویکردهای پذیرفته شده رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعضی جاهاش Your composition is good except for some overcolouring here and there

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 ) در غیر این صورت، مترادف otherwise Do you want that cake? If not, I’ll have it اگه جواب منفیه پس. . . I’ll go if you’re going. If not، I’d rath ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گولاخ در زبان عامیانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حواسمان به. . . هم باشد ( از قبل ) یا جا برای اتفاقات احتمالی آینده ( مثل تاخیر هواپیما ) باز بذاریم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

معنی اول I'm not buying the children anything else today - I've spent far too much money as it is تا همین الانش هم زیاد خرج کردم یا همینجوریش هم خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا شهره شهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to get someone tipsy or drunk example He liquored her up and tried to take her home with him

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

many people—myself included—balk at living in cities خیلی از افراد، من جمله، خودم به زندگی در شهر، به دیده تردید نگاه می کنند یا از زندگی در شهر امنت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثلا عقاید و باورهای خود رو توی چشم بقیه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرایط و تقاضاهای طرف مقابل تسلیم در عین رضایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ترجمه شده به " روان رنجوری" که به طور کلی یعنی یک گرایش شخصیتی به سمت هیجانات منفی مثل اضطراب و عدم ثبات هیجانی روان پریشی پدیده متفاوتی است در روا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی بعد از یک سری اتفاق بد و آسیب زای روحی و جسمی مثل بیماری، فرد ( یا حتی یک شیء ) در وضعیت خوبی به سر می برد و آسیب زیادی ندیده است، این اصطلاح را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جدای از معنای ظاهریش که کاربر dark light نوشتن، معنای کنایی و طعنه وارش بیشتر کاربرد داره مثلا فرض کنید یک آدم لاغر بخواد حسین رضازاده رو توی وزنه بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

یعنی تاریخ و زمان چیزی را جلوتر آوردن و زودتر برگزار کردن متضاد این لغت هست Push back یعنی عقب و به تاخیر انداختن یک رویداد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یه توکِ پا بیرون رفتن ( عامیانه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشارکت کردن در یک پروژه، بحث و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چه بسا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مبتنی بر ادله و شواهدی که نظر ما را پشتیبانی می کند یعنی نظری که داریم ابراز می کنیم، بی اساس نیست و پشتش استدلال وجود داره که میشه درباره اون استدلا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

از زیر زبان کسی حرفی یا فکری را بیرون کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همونطور که توی مثال ها هم دیده میشه، توی فضای جلسات و جمع ها زیاد بکار میره یه نفر یک ایده یا پیشنهاد رو که به ذهنش رسیده رو اعلام میکنه البته توی حا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در مشهد ما میگیم "تا موقع" یا "تا وقتی" که تقریبا معادل این کلمه است در محاوره مطمئن نیستم تو قسمت های دیگه ایران این استفاده باشه مثلا { من میرم در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

توجه داشته باشید که واژه "Worth" در مقام فعل بکار نمیره با اینکه توی ترجمه شاید بعنوان فعل ترجمه شه مثلا این جمله His house is worth $2 million این ...

١