obtrude

/əbˈtruːd//əbˈtruːd/

معنی: مزاحم شدن، جسارت کردن، بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
معانی دیگر: بیرون زدن، ورقلمبیدن، بیرون جستن، بیرون دادن، در آوردن، تحمیل کردن، سر بار کردن یا شدن، متحمل شدن بر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: obtrudes, obtruding, obtruded
(1) تعریف: to thrust or force (oneself, one's concerns, or one's opinions) on another or others without being asked.
مترادف: foist, impose, thrust
مشابه: force, intrude, push

- I wish he would not obtrude his opinions on us; if we want his opinion, we'll ask for it.
[ترجمه گوگل] ای کاش او نظرات خود را در مورد ما مخدوش نمی کرد اگر نظر او را بخواهیم، ​​آن را می خواهیم
[ترجمه ترگمان] کاش به ما اجازه نمی داد که عقاید خود را به ما تحمیل کند؛ اگر نظر او را بخواهیم، ما از آن درخواست خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stick or push out; cause to protrude.
مترادف: poke, protrude, thrust
مشابه: push
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: obtruder (n.), obtrusion (n.)
• : تعریف: to thrust or push forward; force oneself upon others.
مترادف: impose, intrude
مشابه: butt in, cut in, encroach, interfere, interrupt, meddle, poke, presume, thrust

جمله های نمونه

1. rain forced us to obtrude ourselves upon them
باران ما را مجبور کرد که سر بار آنها بشویم.

2. I'm sorry to obtrude on you at such a time.
[ترجمه گوگل]متاسفم که در چنین زمانی مزاحم شما هستم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که مزاحم شما شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't want to obtrude upon/on her privacy.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم به حریم خصوصی او تجاوز کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم به خاطر حریم خصوصی او مزاحمت ایجاد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He didn't want to obtrude on her privacy.
[ترجمه گوگل]او نمی خواست در حریم خصوصی او دخالت کند
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست مزاحم حریم خصوصی او شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Popper insists that neither facts nor hypotheses simply obtrude themselves.
[ترجمه گوگل]پوپر اصرار دارد که نه حقایق و نه فرضیه ها به سادگی خود را مخدوش می کنند
[ترجمه ترگمان]Popper اصرار دارد که نه حقایق و نه فرضیات به سادگی خودشان را آزار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He persists in obtrude himself despite our effort to get rid of him.
[ترجمه گوگل]علیرغم تلاش ما برای خلاص شدن از شر او، او همچنان به سرکشی خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]با وجود تلاش ما، سعی می کند از شر او خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't obtrude your ideas upon others.
[ترجمه گوگل]عقاید خود را به دیگران تحمیل نکنید
[ترجمه ترگمان]مزاحم افکار دیگران نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You had better not obtrude your opinions on [ upon ] others.
[ترجمه گوگل]بهتر است نظرات خود را در مورد دیگران مخدوش نکنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است بیش از پیش به عقاید خود ادامه بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You have better not obtrude your opinion upon others.
[ترجمه گوگل]بهتر است نظر خود را به دیگران مخدوش نکنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است بیش از این موضوع را بر دیگران تحمیل نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't obtrude your opinions on others.
[ترجمه گوگل]نظرات خود را در مورد دیگران مخدوش نکنید
[ترجمه ترگمان]مزاحم عقاید دیگران نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are facts which I would not obtrude upon a child.
[ترجمه گوگل]حقایقی وجود دارد که من نمی توانم در مورد یک کودک مزاحمت ایجاد کنم
[ترجمه ترگمان]حقایق دیگری وجود دارد که من بیش از این مزاحم یک بچه نخواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is unwise for an outsider to obtrude his opinions into a family quarrel.
[ترجمه گوگل]عاقلانه نیست که یک فرد خارجی عقاید خود را به یک دعوای خانوادگی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]برای یک غریبه که احساسات خود را در یک نزاع خانوادگی تشدید می کند، کار عاقلانه ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A 40 watt bulb would be quite sufficient and would not obtrude.
[ترجمه گوگل]یک لامپ 40 وات کاملاً کافی است و مزاحم نمی شود
[ترجمه ترگمان]یک لامپ ۴۰ وات به طور کامل کافی است و باعث روشن شدن شما نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The existing caravans, and particularly the new brick and stone built communal facilities already obtrude unacceptably into the landscape.
[ترجمه گوگل]کاروان‌های موجود، و به‌ویژه تأسیسات اشتراکی جدید ساخته شده از آجر و سنگ، در حال حاضر به‌طور غیرقابل قبولی در منظره نفوذ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کاروان های موجود و به خصوص ساختمان های آجری و سنگی که ساختمان های عمومی ساخته بودند، قبلا به طور غیرقابل قبولی به منظره نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم شدن (فعل)
annoy, intromit, trouble, disturb, intrude, buttonhole, obtrude, perturb

جسارت کردن (فعل)
obtrude

بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن (فعل)
obtrude

انگلیسی به انگلیسی

• thrust outward; force (oneself or one's opinion on others); interrupt; invade
when something obtrudes or when you obtrude it, it becomes noticeable in an undesirable way; a formal use.
if an object obtrudes, it sticks out.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : obtrude
اسم ( noun ) : obtrusion
صفت ( adjective ) : obtrusive
قید ( adverb ) : obtrusively
mid 16th century: from Latin obtrudere, from ob - ‘towards’ trudere ‘to push’.
ریشش با intrude یکیه هردو به معنی دخالت کردن مزاحم شدن
مثلا عقاید و باورهای خود رو توی چشم بقیه کردن
جسارت کردن، مزاحم شدن

بپرس