تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

آشفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

a blue shirt with accents of gray پیراهنی آبی با رگه هایی از خاکستری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضعیف کشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حجم زیاد یا حجم زیادی از He spend a good deal of time playing video games

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

وقتی تو فارسی بعد اینکه یه نفر دیر میاد میگن " آقا بالاخره تشریفشون رو آوردن!" وقتی یهویی چشمت به جمال یه نفر روشن میشه مهم ترین معنی معنیش تو یک هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قبل اجرا و یا یک برنامه به طرف میگن یعنی بترکونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

خوب شد یادم انداختی خوب شد گفتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوست و رفیق شدن ( غیر رسمی ) I buddied up with the neighbour's son

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

دو معنی داره که نزدیک به هم هستن 1. همون بهتر که. . . The party was so dull that I might as well have stayed home 2. چاره ای نیست یا هیچ راه دیگه ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خوش فکر و ایده پرداز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اجرایی شدن یک قانون جدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جا خوش کرده در چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. این دست و آن دست کردن و اهمال کاری مشابه مفهوم واژه Procrastinate که این هم به معنای وقت کشی و اهمال کاری است 2. معنای دوم اشاره به وضعیت نوسانی ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمام پیشنهاداتی که دوستان دادن، همون کلمه "wow" خالی برای گفتن ش درسته و کفایت میکنه این عبارت اصلا وجود خارجی نداره! مخصوصا اگه بخواد توی خارج از کش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

توجه داشته باشید که واژه "Worth" در مقام فعل بکار نمیره با اینکه توی ترجمه شاید بعنوان فعل ترجمه شه مثلا این جمله His house is worth $2 million این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در مشهد ما میگیم "تا موقع" یا "تا وقتی" که تقریبا معادل این کلمه است در محاوره مطمئن نیستم تو قسمت های دیگه ایران این استفاده باشه مثلا { من میرم در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

همونطور که توی مثال ها هم دیده میشه، توی فضای جلسات و جمع ها زیاد بکار میره یه نفر یک ایده یا پیشنهاد رو که به ذهنش رسیده رو اعلام میکنه البته توی حا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

از زیر زبان کسی حرفی یا فکری را بیرون کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مبتنی بر ادله و شواهدی که نظر ما را پشتیبانی می کند یعنی نظری که داریم ابراز می کنیم، بی اساس نیست و پشتش استدلال وجود داره که میشه درباره اون استدلا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چه بسا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشارکت کردن در یک پروژه، بحث و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یه توکِ پا بیرون رفتن ( عامیانه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

یعنی تاریخ و زمان چیزی را جلوتر آوردن و زودتر برگزار کردن متضاد این لغت هست Push back یعنی عقب و به تاخیر انداختن یک رویداد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جدای از معنای ظاهریش که کاربر dark light نوشتن، معنای کنایی و طعنه وارش بیشتر کاربرد داره مثلا فرض کنید یک آدم لاغر بخواد حسین رضازاده رو توی وزنه بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی بعد از یک سری اتفاق بد و آسیب زای روحی و جسمی مثل بیماری، فرد ( یا حتی یک شیء ) در وضعیت خوبی به سر می برد و آسیب زیادی ندیده است، این اصطلاح را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ترجمه شده به " روان رنجوری" که به طور کلی یعنی یک گرایش شخصیتی به سمت هیجانات منفی مثل اضطراب و عدم ثبات هیجانی روان پریشی پدیده متفاوتی است در روا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرایط و تقاضاهای طرف مقابل تسلیم در عین رضایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثلا عقاید و باورهای خود رو توی چشم بقیه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

many people—myself included—balk at living in cities خیلی از افراد، من جمله، خودم به زندگی در شهر، به دیده تردید نگاه می کنند یا از زندگی در شهر امنت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

to get someone tipsy or drunk example He liquored her up and tried to take her home with him

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا شهره شهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

معنی اول I'm not buying the children anything else today - I've spent far too much money as it is تا همین الانش هم زیاد خرج کردم یا همینجوریش هم خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حواسمان به. . . هم باشد ( از قبل ) یا جا برای اتفاقات احتمالی آینده ( مثل تاخیر هواپیما ) باز بذاریم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گولاخ در زبان عامیانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 ) در غیر این صورت، مترادف otherwise Do you want that cake? If not, I’ll have it اگه جواب منفیه پس. . . I’ll go if you’re going. If not، I’d rath ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعضی جاهاش Your composition is good except for some overcolouring here and there

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر خلاف جریان شنا کردن یا متفاوت با هنجارها و رویکردهای پذیرفته شده رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رو و جرات کاری را داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فکر عذاب دهنده یا توام با اضطراب غصه چیزی را خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

هم خانه شدن ( با کسی غیر از خانواده مثل دوستان یا دوست دختر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

اصولا lecturer یا مدرس، با professor یا استاد دانشگاه متفاوته مدرس از بیرون فضای دانشگاهی میاد ( شغل یا حرفه خاص ) و براساس اعتبار شغلی و دانش و تجرب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

خود را تحویل گرفتن مثل خوردن یک غذای مورد علاقه توی رستوران مورد علاقه یا کسی را خیلی تحویل گرفتن که درباره بچه میشه همون لوس کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یکی از دو معنی اصلی واژه inhibit و inhibition یعنی خود را زیاد پاییدن و هر چیزی رو بروز ندادن، کسی که حواسش به تمام کارهایی که میکنه هست و نگاه انتقا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

میتونه "ماندگار" هم ترجمه شه چیزی که بعلت تاثیرگذار بودن و خاص و نمادین بودن، توی ذهن ها "می مونه" مثلا سکانس هزارتوی آخر فیلم The Shining، به همین م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

منافات داشتن یا در حالت منفی، وقتی میخواین بگین دو تا موضوع با هم منافاتی ندارن، یعنی میشه هر دو با هم در یک زمان اتفاق بیفته مترادف: Incompatible ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. در دسته خاصی طبقه بندی شدن they all come under the general heading of opinion polls 2. زیر بار حملات ( بمباران ) یا فشار و انتقادات قرار گرفتن The ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Thanks for coming all the way over here مرسی که کلی راه رو تا اینجا اومدی تاکید برای طولانی بودن یک مسیر We are supporting you all the way from Cape ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیر قابل تمییز اینقدر شبیه که تشخیص تفاوت دو تا چیز از همدیگه، سخت باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شانس آوردم که. . . شما بی برنامه و بی هدف یک کاری رو میکنی ( اون لحظه حتی ممکنه بگی این چه کاری بود کردم ) ، بعدا میبینی که نه تنها بد نبوده بلکه خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

وسواس و توجه انجام کار یا عادت بخصوصی را داشتن

١