پیشنهادهای Djawad (٦٤)
سر عقل آمدن. از توهم قبلی رها شدن
یا شهره شهر
there need to be reasonable limits نیازه که محدودیت های معقولی اعمال بشه
وسواس و توجه انجام کار یا عادت بخصوصی را داشتن
قدر دانستن از چیزی که معمولا خیلی ها قدرش رو نمیدونن! یعنی شما یه پتانسیل و ظرافت درون یک چیز یا شخص حس می کنید و به او اعلام میکنید که من ارزش آن گو ...
بعضی جاهاش Your composition is good except for some overcolouring here and there
پا روی دم کسی گذاشتن پا رو از گلیم خود فراتر گذاشتن و وارد حوزه های دیگران شدن
وقتی بعد از یک سری اتفاق بد و آسیب زای روحی و جسمی مثل بیماری، فرد ( یا حتی یک شیء ) در وضعیت خوبی به سر می برد و آسیب زیادی ندیده است، این اصطلاح را ...
رو و جرات کاری را داشتن
چه بسا
دوست و رفیق شدن ( غیر رسمی ) I buddied up with the neighbour's son
to get someone tipsy or drunk example He liquored her up and tried to take her home with him
مشخصا اشاره کردن
مثلا عقاید و باورهای خود رو توی چشم بقیه کردن
many people—myself included—balk at living in cities خیلی از افراد، من جمله، خودم به زندگی در شهر، به دیده تردید نگاه می کنند یا از زندگی در شهر امنت ...
ضعیف کشی
یعنی تاریخ و زمان چیزی را جلوتر آوردن و زودتر برگزار کردن متضاد این لغت هست Push back یعنی عقب و به تاخیر انداختن یک رویداد
همونطور که توی مثال ها هم دیده میشه، توی فضای جلسات و جمع ها زیاد بکار میره یه نفر یک ایده یا پیشنهاد رو که به ذهنش رسیده رو اعلام میکنه البته توی حا ...
در جایگاه اسم، خاصه در متون روانشناسی، به معنای آن نیروهای نامرئی است که روابط بین افراد در یک گروه را کنترل و هدایت می کند، چه در جهت ثبات، چه به سم ...
هول شدن، غرق و سردرگم شدن در سنگینی و فشردگی هیجانی اون لحظه
گولاخ در زبان عامیانه
1. این دست و آن دست کردن و اهمال کاری مشابه مفهوم واژه Procrastinate که این هم به معنای وقت کشی و اهمال کاری است 2. معنای دوم اشاره به وضعیت نوسانی ( ...
خوش فکر و ایده پرداز
شانس آوردم که. . . شما بی برنامه و بی هدف یک کاری رو میکنی ( اون لحظه حتی ممکنه بگی این چه کاری بود کردم ) ، بعدا میبینی که نه تنها بد نبوده بلکه خ ...
1. در دسته خاصی طبقه بندی شدن they all come under the general heading of opinion polls 2. زیر بار حملات ( بمباران ) یا فشار و انتقادات قرار گرفتن The ...
مبتنی بر ادله و شواهدی که نظر ما را پشتیبانی می کند یعنی نظری که داریم ابراز می کنیم، بی اساس نیست و پشتش استدلال وجود داره که میشه درباره اون استدلا ...
مشارکت کردن در یک پروژه، بحث و. . .
غیر قابل تمییز اینقدر شبیه که تشخیص تفاوت دو تا چیز از همدیگه، سخت باشه
تلخ و شیرین لذت و درد توامان
شاعرانگی
قابلیت سازگاری و انعطاف پذیری در موقعیت های مختلف. در خیلی از موقعیت ها عملکرد خوبی نشان میده. مثلا عطری که versatile است، این خاصیت رو داره که در ...
حواسمان به. . . هم باشد ( از قبل ) یا جا برای اتفاقات احتمالی آینده ( مثل تاخیر هواپیما ) باز بذاریم
Thanks for coming all the way over here مرسی که کلی راه رو تا اینجا اومدی تاکید برای طولانی بودن یک مسیر We are supporting you all the way from Cape ...
همیشه حواسم هست که همیشه مواظبم که توی همچنین پس زمینه هایی بکار میره
هم خانه شدن ( با کسی غیر از خانواده مثل دوستان یا دوست دختر )
از زیر زبان کسی حرفی یا فکری را بیرون کشیدن
جا خوش کرده در چیزی
فکر عذاب دهنده یا توام با اضطراب غصه چیزی را خوردن
Fussy به معنای ایرادگیر نق نقو! Fuzzy هم به معنای کُرکی ( مثل گربه ) و هم به معنای مغشوش و نامشخص ( درباره ایده ها یا تفکر مغشوش یا تصویر تار و مبهم ...
تمام پیشنهاداتی که دوستان دادن، همون کلمه "wow" خالی برای گفتن ش درسته و کفایت میکنه این عبارت اصلا وجود خارجی نداره! مخصوصا اگه بخواد توی خارج از کش ...
آشفته
یکی از دو معنی اصلی واژه inhibit و inhibition یعنی خود را زیاد پاییدن و هر چیزی رو بروز ندادن، کسی که حواسش به تمام کارهایی که میکنه هست و نگاه انتقا ...
ترجمه شده به " روان رنجوری" که به طور کلی یعنی یک گرایش شخصیتی به سمت هیجانات منفی مثل اضطراب و عدم ثبات هیجانی روان پریشی پدیده متفاوتی است در روا ...
زید !
بر خلاف جریان شنا کردن یا متفاوت با هنجارها و رویکردهای پذیرفته شده رفتار کردن
خود را تحویل گرفتن مثل خوردن یک غذای مورد علاقه توی رستوران مورد علاقه یا کسی را خیلی تحویل گرفتن که درباره بچه میشه همون لوس کردن
اجرایی شدن یک قانون جدید
جدای از معنای ظاهریش که کاربر dark light نوشتن، معنای کنایی و طعنه وارش بیشتر کاربرد داره مثلا فرض کنید یک آدم لاغر بخواد حسین رضازاده رو توی وزنه بر ...
1 ) در غیر این صورت، مترادف otherwise Do you want that cake? If not, I’ll have it اگه جواب منفیه پس. . . I’ll go if you’re going. If not، I’d rath ...
تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرایط و تقاضاهای طرف مقابل تسلیم در عین رضایت