تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

- عبارتی بدون معنایی خاص که گوینده برای ایجاد توقف در کلامش برای فکر به چیزی که میخواهد بیان کند از آن استفاده میکند. در زبان فارسی معادل خاصی برای آ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

1. برای تکمیل یا اصلاح جملۀ قبلی. معمولاً یک مبحث کلی را به سمت یک موضوع خاص میبرد. "منظورم این است که . . . "، "از نظر اینکه . . . "، "از این جهت که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

- هر یک از بخش های مهم یک لیست که معمولاً با یک دایرۀ سیاه کوچک مشخص می شود. - نشانه هایی به شکل دایره های سیاه کوچک که برای نشان دادن بخش های مهم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

- راه رفتن یا قدم زدن بدون داشتن هدفی خاص، پرسه زدن مثال: We were walking around in the garden - داشتن رفتار یا خصوصیت خاص، بخصوص زمانی که احمقانه ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

بخشی از یک وبسایت اینترنتی، مختص بحث و تبادل نظر در ارتباط با موضوعی خاص، تالار تبادل نظر، تالار گفتگو، انجمن گفتگو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

بخش کناری ناحیۀ باسن واقع در بالای ران ها، [به بیان عامیانه]کون یا باسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

- چه . . . ، چه . . . Whether or not you like it, I’m going out tonight چه خوشش بیاد چه نیاد، من امشب میرم بیرون - چه ( حالت یا احتمال اول، و چه ح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

به دردسر افتادن، به مشکل برخوردن، گرفتار شدن مثال: If we don't get this finished on time, we're screwed They found out about our betrayal, so now we' ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

- محض اطلاع مثال: For the record, most Moscow girls leave school at about 18 - صرفاً جهت اطلاع مثال: It doesn’t matter now, but just for the record ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

شاید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

- از دست کسی یا چیزی خلاص شدن، از شر کسی یا چیزی خلاص شدن ?Did you know that Sarah ditched ( = ended her relationship with ) her boyfriend last week ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عضلات باسن، عضلات سرینی، عضلات گلوتئال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

- مقدار زیاد، قدر زیادی، مقدار قابل توجه، تعداد زیاد مثال: Please take some cake home with you—there's quite a bit left - تقریباً زیاد، نسبتاً زیاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

- نادیده گرفتن چیزی، بی توجهی کردن به چیزی، فکر نکردن به چیزی، پرت شدن حواس از چیزی، قدر چیزی را ندانستن ( به این دلیل که فکر می کنیم همواره در دسترس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

- ثبت نام کردن مثال: They’ve signed me up to do voluntary work next month - عضو شدن مثال: Kathy signed up for the soccer team this year - قرارداد ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

استهلاک مثال: Most tires will last for four years with normal wear and tear

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دو نیمۀ گوشتی بزرگ بخش پشتی ناحیۀ باسن، [به بیان عامیانه]کون یا باسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

جلسۀ تمرین بدنی، جلسۀ تمرین ورزشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

- دلیل اصلی چیزی بودن The problem boils down to one thing - lack of money - ساده کردن، خلاصه کردن، تقلیل دادن Your essay is far too long. Please tr ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- دست به کار شدن We need to get going if we want to get this house cleaned up before your mother gets here - راه افتادن Let's get going! We can't st ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- به احتمال زیاد What he said is almost certainly true

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- وضعیت پیچیده و بغرنج Overhauling the current tax legislation is a rabbit hole I don't think this administration should go down at this point

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- گهگاه، بعضی اوقات مثال: I've had toothache on and off for a couple of months - به طور متناوب، به تناوب، به نوبت مثال: It rained on and off most of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- چیزی ساده که نیاز به فکر کردن کمی داشته باشد Taking that job over the one I had was a no - brainer - چیزی که انجام دادن یا فهمیدن آن بسیار ساده با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- تعیین شده به وسیلۀ ژنتیک، ساخته شده به شکلی ثابت Our brains are wired in terms of how we respond to changes in energy balance

پیشنهاد
٢٦

- درگیر شدن یا مشغول شدن بیش از حد ذهن به کسی یا چیزی ?Why are you so hung up on getting everything right - علاقه و دلبستگی خیلی زیاد به کسی یا چیزی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

- دست کشیدن از کار یا هر فعالیتی شبیه به آن برای مدت زمانی As it's Friday, I think I'll sign off early today - قطع کردن مکالمه - اعلام پایان چیزی M ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

حال گیریه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

- تعجب آور And here’s the real kicker - if you buy one you get the second one free

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بیان کردن فکر یا ایده، یا پیشنهاد دادن کسی یا نقشه ای به دیگران The proposals that you have put forward deserve serious consideration She has decided ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

- نادیده گرفته شدن، مورد بی توجهی قرار گرفتن، شنیده نشدن مثال: Tragedy could have been prevented if the warnings hadn't fallen on deaf ears The mayor ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

- داخل متن To really know a word, you must be able to use it in context - با توجه به شرایط و عوامل We need to consider these events in context It is ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

موافق بودن با یک عمل یا ایده مثال: It's a new approach and we want everyone to get on board and make it happen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

- بودن یا قرار گرفتن در یک وضعیت پیچیده و بغرنج Quoting from the people themselves is the easiest way of showing just how far down the rabbit hole we ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

- بعدش چیزی توضیح داده میشه، موضوع اینه که . . . ، مسئله اینه که . . . Here's the deal: the publisher moved up the deadline, so I need to see an edi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به عنوان فعل به معنای: یکسان، معادل، هم اندازه، برابر، همتراز کردن یا بودن یا شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بودن یا کار کردن در کنار هم یا همزمان ( خوب و دقیق ) مثال: The heart and lungs will be transplanted in tandem I want these two groups to work/operat ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

امثال این ها، چیزهایی مثل این ها، چیزهایی از این دست مثال: I find these parties dreadfully boring. The only thing anyone talks about is how much mone ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

[ورزش]: انقباض یا تمرین درون گرا یا کانستریک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

و امثال این ها، و چیزهایی مثل این ها، و چیزهایی از این دست مثال: I find these parties dreadfully boring. The only thing anyone talks about is how muc ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واکِر، عصای چارپایه ای است که افرادی که در حفظ تعادل مشکل دارند، یا عملکرد اندام های تحتانی آن ها با اشکال مواجه شده است، می توانند به کمک آن راه برو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به وضوح و روشنی بیان یا ابراز یا اظهار کردن، طوری که دیگران به خوبی متوجه شوند ( از طریق صحبت کردن، موسیقی، سینما و . . . ) What comes across in his ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسابقات سه گانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

- ناتمام ماندن، ناتمام گذاشتن 25 Students began the course but a number have fallen by the wayside and only 12 will be taking the exam - فراموش شدن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

- یک مثال یا نمونۀ خوب برای چیزی Supermarkets often charge too much for goods. Bananas are a case in point

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

فواید و مزایای دو چیز مختلف یا متضاد، همراه با هم مثال: She works in the city and lives in the country, so she gets the best of both worlds - صرفا ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

- مخفف Deltoids به گویش عامیانه، عضلۀ دالی یا دلتوئید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی زیاد، به تعداد خیلی زیاد Things were about to get a whole lot worse I said no, for a whole lot of reasons

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

- گرفتن و نگه داشتن چیزی He latched onto her arm and wouldn't let go - شروع به انجام کاری با علاقه He latched onto music as a way to relax - نزدیک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

- بی نظیر مثال: Have you tried this ice cream? It's the bee's knees, it really is

١