تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- ترکیب کوکائین و هروئین ( معمولاً برای تزریق )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

- تغلیظ از طریق جوشاندن The sauce will thicken when you boil it down

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- آن وقت ها، آن زمان ها، در آن دوره مثال: Back in the day, we used to get drunk and cruise the city

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

- بعدش چیزی توضیح داده میشه، موضوع اینه که . . . ، مسئله اینه که . . . Here's the deal: the publisher moved up the deadline, so I need to see an edi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

- از دست کسی یا چیزی خلاص شدن، از شر کسی یا چیزی خلاص شدن ?Did you know that Sarah ditched ( = ended her relationship with ) her boyfriend last week ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

- بی نظیر مثال: Have you tried this ice cream? It's the bee's knees, it really is

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

- یک مثال یا نمونۀ خوب برای چیزی Supermarkets often charge too much for goods. Bananas are a case in point

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

- مخفف Deltoids به گویش عامیانه، عضلۀ دالی یا دلتوئید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

- دلیل اصلی چیزی بودن The problem boils down to one thing - lack of money - ساده کردن، خلاصه کردن، تقلیل دادن Your essay is far too long. Please tr ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

- نادیده گرفته شدن، مورد بی توجهی قرار گرفتن، شنیده نشدن مثال: Tragedy could have been prevented if the warnings hadn't fallen on deaf ears The mayor ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سن تقویمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

- نادیده گرفتن چیزی، بی توجهی کردن به چیزی، فکر نکردن به چیزی، پرت شدن حواس از چیزی، قدر چیزی را ندانستن ( به این دلیل که فکر می کنیم همواره در دسترس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

بخش کناری ناحیۀ باسن واقع در بالای ران ها، [به بیان عامیانه]کون یا باسن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دو نیمۀ گوشتی بزرگ بخش پشتی ناحیۀ باسن، [به بیان عامیانه]کون یا باسن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

- تعجب آور And here’s the real kicker - if you buy one you get the second one free

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

- محلی که اتفاقات بسیار جالب و هیجان انگیز در آن رخ می دهد Emma says that Rome is definitely where it's at now The downtown dance scene is where it’s ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- مشخص کردن، ارزیابی کردن ارزش، اهمیت یا سودمندی چیزی You don't think it's that big a deal? Well, let me put it into perspective for you: each of us ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- به احتمال زیاد What he said is almost certainly true

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- اختلاف نظر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

- چه . . . ، چه . . . Whether or not you like it, I’m going out tonight چه خوشش بیاد چه نیاد، من امشب میرم بیرون - چه ( حالت یا احتمال اول، و چه ح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

- هر یک از بخش های مهم یک لیست که معمولاً با یک دایرۀ سیاه کوچک مشخص می شود. - نشانه هایی به شکل دایره های سیاه کوچک که برای نشان دادن بخش های مهم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

- بودن یا قرار گرفتن در یک وضعیت پیچیده و بغرنج Quoting from the people themselves is the easiest way of showing just how far down the rabbit hole we ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- وضعیت پیچیده و بغرنج Overhauling the current tax legislation is a rabbit hole I don't think this administration should go down at this point

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- چیزی ساده که نیاز به فکر کردن کمی داشته باشد Taking that job over the one I had was a no - brainer - چیزی که انجام دادن یا فهمیدن آن بسیار ساده با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

- گرفتن و نگه داشتن چیزی He latched onto her arm and wouldn't let go - شروع به انجام کاری با علاقه He latched onto music as a way to relax - نزدیک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

- دست به کار شدن We need to get going if we want to get this house cleaned up before your mother gets here - راه افتادن Let's get going! We can't st ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- تعیین شده به وسیلۀ ژنتیک، ساخته شده به شکلی ثابت Our brains are wired in terms of how we respond to changes in energy balance

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

- همه با هم، در مجموع، به طور کلی In the aggregate, our losses have been relatively small The world's biggest pension funds were worth $14 trillion i ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به عنوان فعل به معنای: یکسان، معادل، هم اندازه، برابر، همتراز کردن یا بودن یا شدن

پیشنهاد
٢٦

- درگیر شدن یا مشغول شدن بیش از حد ذهن به کسی یا چیزی ?Why are you so hung up on getting everything right - علاقه و دلبستگی خیلی زیاد به کسی یا چیزی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

- داخل متن To really know a word, you must be able to use it in context - با توجه به شرایط و عوامل We need to consider these events in context It is ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

- دست کشیدن از کار یا هر فعالیتی شبیه به آن برای مدت زمانی As it's Friday, I think I'll sign off early today - قطع کردن مکالمه - اعلام پایان چیزی M ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بیان کردن فکر یا ایده، یا پیشنهاد دادن کسی یا نقشه ای به دیگران The proposals that you have put forward deserve serious consideration She has decided ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خیلی زیاد، به تعداد خیلی زیاد Things were about to get a whole lot worse I said no, for a whole lot of reasons

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیچیده کردن یا شدن My proposal would simplify the process, whereas yours would needlessly complexify it

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به وضوح و روشنی بیان یا ابراز یا اظهار کردن، طوری که دیگران به خوبی متوجه شوند ( از طریق صحبت کردن، موسیقی، سینما و . . . ) What comes across in his ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار کردن قصد و نیت، برنامه ها، اسرار یا منابع The foreign leader has definitely tipped his hand when it comes to his country's position in the nego ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

be like herding cats herd cats like herding cats بسیار غیر قابل کنترل بودن، غیر قابل سامان دادن بودن، غیر قابل مرتب کردن و نظم و ترتیب دادن، غیر قا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

- ناتمام ماندن، ناتمام گذاشتن 25 Students began the course but a number have fallen by the wayside and only 12 will be taking the exam - فراموش شدن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

- stir something around مخلوط کردن چیزی با هم زدن آن مثال: You should stir the dressing around a bit before you serve it

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

فواید و مزایای دو چیز مختلف یا متضاد، همراه با هم مثال: She works in the city and lives in the country, so she gets the best of both worlds - صرفا ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

- راه رفتن یا قدم زدن بدون داشتن هدفی خاص، پرسه زدن مثال: We were walking around in the garden - داشتن رفتار یا خصوصیت خاص، بخصوص زمانی که احمقانه ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

موافق بودن با یک عمل یا ایده مثال: It's a new approach and we want everyone to get on board and make it happen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- گهگاه، بعضی اوقات مثال: I've had toothache on and off for a couple of months - به طور متناوب، به تناوب، به نوبت مثال: It rained on and off most of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

و امثال این ها، و چیزهایی مثل این ها، و چیزهایی از این دست مثال: I find these parties dreadfully boring. The only thing anyone talks about is how muc ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

امثال این ها، چیزهایی مثل این ها، چیزهایی از این دست مثال: I find these parties dreadfully boring. The only thing anyone talks about is how much mone ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

حال گیریه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

- مقدار زیاد، قدر زیادی، مقدار قابل توجه، تعداد زیاد مثال: Please take some cake home with you—there's quite a bit left - تقریباً زیاد، نسبتاً زیاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

- عبارتی بدون معنایی خاص که گوینده برای ایجاد توقف در کلامش برای فکر به چیزی که میخواهد بیان کند از آن استفاده میکند. در زبان فارسی معادل خاصی برای آ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

- به طور حتم، به طور قطع و یقین، قطعاً This photo now proves, without a question, that my client is innocent - بی چون و چرا، بی اما و اگر، بدون قید ...

١