disassociation


معنی: عدم یا فسخ همکاری
معانی دیگر: عدم یا فس  همکاری

جمله های نمونه

1. Another one is the disassociation of haem by haem oxygenase(HO), The second one is the main path.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر تفکیک هم توسط هم اکسیژناز (HO) است، دومی مسیر اصلی است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از آن ها disassociation of توسط haem oxygenase (هو)، دومین مسیر، مسیر اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So, what we get for the disassociation energy for a hydrogen atom is 424 kilojoules per mole.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنچه برای انرژی تفکیک یک اتم هیدروژن به دست می آوریم، 424 کیلوژول در هر مول است
[ترجمه ترگمان]بنابراین چیزی که ما برای انرژی disassociation برای یک اتم هیدروژن بدست می آوریم، ۴۲۴ kilojoules به ازای هر خال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The disassociation rates between VIQ and PIQ became lower with the FIQ grading increase.
[ترجمه گوگل]با افزایش درجه بندی FIQ، نرخ تفکیک بین VIQ و PIQ کمتر شد
[ترجمه ترگمان]نرخ disassociation بین VIQ و PIQ با افزایش درجه بندی fiq کم تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By in large it is the disassociation of your kingdom between inner and outer that has led to this problem; as inner earth humans felt that outer earth humans are too non conscious to intermix with.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، جدایی پادشاهی شما بین درون و بیرون است که به این مشکل منجر شده است همانطور که انسان‌های زمین درونی احساس می‌کردند که انسان‌های زمین بیرونی بیش از آن ناآگاه هستند که نمی‌توانند با آن‌ها مخلوط شوند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، احیای قلمرو شما بین درونی و بیرونی که منجر به این مشکل شده است، وجود دارد؛ همان طور که انسان ها احساس می کردند که انسان ها زمین بیرونی آن قدر non که نمی توانند با آن مقابله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This increased optical density caused by a disassociation or melting of the DNA is called hyperchromicity.
[ترجمه گوگل]این افزایش چگالی نوری ناشی از تجزیه یا ذوب DNA را هیپرکرومیکیتی می نامند
[ترجمه ترگمان]این تراکم نوری افزایش یافته ناشی از ذوب شدن یا ذوب شدن DNA hyperchromicity نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Residual ozone disassociation is another problem that affects the application of ozone technology.
[ترجمه گوگل]جداسازی ازن باقیمانده مشکل دیگری است که بر کاربرد فناوری ازن تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]لایه ازون Residual یک مشکل دیگر است که کاربرد تکنولوژی ازن را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Disassociation of the actuator product suction and delivery times results in a shorter cycle time.
[ترجمه گوگل]تفکیک زمان مکش محصول محرک و زمان تحویل منجر به زمان چرخه کوتاه‌تر می‌شود
[ترجمه ترگمان]کارایی محرک مکش و زمان تحویل محصول در مدت زمان چرخه کوتاه تر منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A key attribute of SOA is the disassociation of how services can be invoked from how they have been developed (and where they execute).
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی‌های کلیدی SOA عدم ارتباط نحوه فراخوانی سرویس‌ها از نحوه توسعه آنها (و محل اجرای آنها) است
[ترجمه ترگمان]ویژگی کلیدی SOA این است که چگونه می توان از نحوه توسعه آن ها از چگونگی توسعه آن ها (و در جایی که آن ها را اجرا کردند)استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could not think of him in disassociation from his wife.
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم او را در جدایی از همسرش فکر کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به فکر او در disassociation از همسرش باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her blunt opposition to Symington completed a process of disassociation between the two that began during the last gubernatorial election campaign.
[ترجمه گوگل]مخالفت صریح او با سیمینگتون روند جدایی بین این دو را که در آخرین مبارزات انتخاباتی فرمانداری آغاز شد، تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]مخالفت کند او با symington فرآیند of بین این دو را به پایان رساند که در طی آخرین مبارزات انتخاباتی gubernatorial آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the other hand, the South Node transits to Pluto are more of a disassociation or disintegrating process.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، گذرهای گره جنوبی به پلوتون بیشتر یک فرآیند تجزیه یا تجزیه است
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، گذر گره جنوبی به پلوتو بیش از یک فرآیند disassociation یا تجزیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your present situation is reframed in fantasy, creating a momentary disassociation from the activity you're involved in.
[ترجمه گوگل]موقعیت فعلی شما در حالت فانتزی مجدداً تنظیم شده است، و باعث ایجاد یک جدایی لحظه ای از فعالیتی می شود که در آن درگیر هستید
[ترجمه ترگمان]وضعیت فعلی شما در خیال پردازی متمرکز است و باعث ایجاد اختلال آنی از فعالیت هایی می شود که در آن شرکت کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Removing, deleting, and excluding each describe a different degree of disassociation from the project or solution.
[ترجمه گوگل]حذف، حذف، و حذف هر یک درجه متفاوتی از جداسازی از پروژه یا راه حل را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]حذف، حذف و حذف هر کدام یک درجه متفاوت از disassociation را از پروژه یا راه حل حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective. To discuss the diagnosis, limitations, and treatment of combined occipital-cervical and atlantoaxial disassociation with normal neurologic function.
[ترجمه گوگل]هدف، واقعگرایانه برای بحث در مورد تشخیص، محدودیت‌ها و درمان جداسازی ترکیبی پس سری-سرویکس و آتلانتواکسیال با عملکرد نورولوژیک طبیعی
[ترجمه ترگمان]هدف برای بحث در مورد تشخیص، محدودیت ها، و درمان ترکیبی از occipital occipital - گردنی و atlantoaxial disassociation با تابع طبیعی عصبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم یا فسخ همکاری (اسم)
disassociation

انگلیسی به انگلیسی

• separation, severance, parting, freeing oneself from

پیشنهاد کاربران

بریدن
گسستن
عدم ارتباط
از کسی بریدن: قطع رابطه کردن.
( ( از دوست بریدن و پشت بر کار او کردن، از قضّیت مکارم و سجیّت اکارم دور افتاد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب باقری عزیز )
the state of being unconnected in memory or imagination
- اختلاف نظر
تفکیک

بپرس