پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
ناراحت شدن. توهین شده She felt put out that she hadn't been cosulted
عیاش. مهمانی برو
معنوی. غیرقابل لمس. غیر مادی music is incorporeal
بو بسیار بد the fetid water of the marsh
خوش اندام
به طور مضحکی کوچک. ناکافی "They were given a derisory pay rise"
از همه دور بودن. گوشه نشینی. منزوی شدن
رد کردن. غیر مشخص. گنگ her tone was noncommittal, and her face gave nothing away"
چین چینی تا کردن she was absently pleating her skirt between her fingers"
گرد و چاق. یا. برآمدگی a bulbous nose
برآمدگی. بادکرده. پف کرده his protuberant eyes fluttered open"
پیش گویی. Presage the eclipses portend some major events"
صاف کردن پرها با نوک آرایش کردن. افتخار به کاری که کرده باشید
سخت کوش
قوی. عضله دار His brawny arms glistened with sweat.
پیاده روی و گردش
Nathan's tousled head appeared in the hatchway" موی آشفته
روحیه نداشتن به خاطر نا امیدی I 'm so despondent these days
در کمین نشستن he was waylaid by bandits
پیش پا افتاده. کلیشه ای
گروه نوجوانان دردسرساز
قابل خرید. معامله
وحشی, مانند حیوان
موچین. انبرک pliers ( انبردست )
کاملا I’m sorry. That’s quite impossible.
مشاجره. دعوای جزئی Joanna had a tiff with her boyfriend"
بریدن. خراب کردن موسیقی یا سخنرانی. آسیب دیدن با بریدگی the car was mangled almost beyond recognition
طولانی نوشتن a critic with a reputation for verbosity"
مختصر. موجز
بی احتیاط. بی فکر. اهمیت ندادن. مرتب نبودن he'd caused many problems with his slipshod management"
بداخلاق. اذیت شدن. عصبانی
غیر موثق. غیرقابل اعتماددر بیزینس cheap suits made by fly - by - night operators"
بدلیجات
she crimped the edge of the pie" چین کوچک زدن
بدجنس. دشمنی
ساکن. خاموش strikes were headed by groups of workers who had previously been quiescent"
لجباز
آراسته. ظاهر مرتب he looked as spruce as if he were getting married
شرایط سخت He’s a good man to have around if ever you’re in a tight corner.
به بهترین صورت مکان. گروه. یا سازمانی را اداره کردن. She ran a tight ship , when she worked here
دست از سرم بردار. بیخیالم شو. ولم کن
بیا بریم بترکونیمشون. دخلشونا بیاریم
چه با حال Damn, that album is tight
چه با حال. پایه. خوبه
دسیسه. توطئه چینی They connived with their mother to deceive me.
هوس باز
باور کردنی. محتمل
فراوان there were prizes galore for everything"
شیطانی his diabolical cunning
بدون سوال اطاعت کردن. مطیع she was subservient to her parents"