پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
منظورت را متوجه می شم.
دلیل پنهانی
مد شدن. Trend There was a fad for wearing ripped jeans a few years ago
دست دوم they received hand - me - downs and toys from relatives and friends
1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کاری. بسیار مشتاق بودن Each one of them is just on fire Fred is on fire in his new job
کدورت ها را کنار گذاشتن. آشتی کردن
آسان This is such a cinch work to do
رضایت بخش. درست همونیه که می خواستم.
مثل قبله فرقی نکرده I 'm getting tired of the same ol same ol
He is at odds with his boss مخالفت. ناسازگاری. موفق نبودن
پرحرفی
کرایه کردن. پول بابت پرواز یا کشتی پرداخت کردن He chartered a private plane
فلنگا بستن. در رفتن. فرار کردن He 's getting out of dodge
خوب بگو ‘I have a few questions. ’ ‘OK, shoot. ’
نگران شدن. آشفته شدن that news greatly perturbed me
1. سرزنش کردن. توهین کردن. 2. نا امید کردن. شکست دادن
افراط در کاری مخصوصا خوردن🍦🍨 "she binged on ice cream"
امنه. دشمنی نمی بینم.
بلاخره وقت پیدا کردن I finally got around to cleaning the windows.
تلافی کردن I want to get even with her
پرانرژی. مشتاق. بلندپرواز She’s got a lot of get up and go.
کسی که شکست را می پذیرد.
شایسته ی مجازات
موفقیت آمیز This is a hit song, Awesome
در مشکلی بودن و شانس موفقیت بسیار کم است. he has difficulty speaking on the phone. He’s got two strikes against him already.
پول زور گیر IF HE NEEDS MONEY HE 'Il HUSTLE SOMEONE💵
خنده دار He is the funniest person I know. He always keeps me in stitches😁😄😃
بی تفاوت. آرام. خون سرد I want to be insouciance and don’t think so much until I will sleep.
سیار. تحرک a peripatetic music teacher
زبر. ناهموار. مشکل clearing up after the parade proved to be a scabrous task
تسکین. رفع
سخت کوش. مشغول - Parents wait for the day when their children will be as sedulous in fulfilling their family responsibilities as they are in prepari ...
کثیف. نامرغوب A sleazy home
حکم آزادی
غار شناسی
بی مزه. کسل کننده. ایده ی بسیار ساده jejune political opinions
لجباز. سنگدل They argued, but he remained obdurate.
ظریف و زیبا
مغرور She raised her hand in an imperious gesture.
خودسر. لجباز. مشکل حل نشدنی the seemingly intractable problem of human greed
باهوش. زیرک The student is so perspicacious about this problem.
کول کردن. برپشت یا شانه کسی سوار شدن He piggybacked his wounded friend.
قانع گری که بقیه را به سمت مصیبت می برد. DNC officials labeled Trump a “Pied Piper candidate”
The thief snatched her purse and ran. به زور گرفتن, دزدیدن
اهانت و بی احترامی. دست انداختن. قانون شکنی The union had openly flouted the law.
روش مودبانه ی نه گفتن. حالا هر چی. دروغ می گی. ساکت تنهام بذار
دلیل مشکلی که منجر به شرایط بسیار سخت می شود.
علت ضعیف و لاغر شدن
مبهم. غیر واضح
مختصر و پر معنا