پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
آزار دهنده
both exhibitions are curated by the museum's director" انتخاب کردن. سازماندهی. مواظبت از نمایشگاه و . . .
بی خیال. بی اهمیت نسبت به قانون و احساس دیگران. بی تفاوت Anne was irritated by his cavalier attitude"
به دام انداختن pigeons snared in a trap
خراب شدن. فاسد شدن the mill was in a state of dilapidation"
بازگشت بیماری. عود کردن My arthritis has flared up again.
تقلا. دست و پنجه نرم کردن. سعی کردن تا پس چیزی برآمدن Some have to grapple with the topic for a long time
Persimmon I rather eat the date than this persimmon ترجیح می دم این خرما رابخورم تا این خرمالو را.
ژولیده و کثیف
انگیزه. کسی یا ایده ای که راهنمایی یا تشویق می کند. امید به آینده A beacon of light to guide their way home نور امیدی که آنها را به طرف خانه می کشاند.
دزد دریایی. یاغی
چسبناکی بین مایع و جامد viscous lava"
متغیر it is difficult to comprehend the whole of this protean subject درک تمام این موضوع متغیر دشوار است.
گستاخ a saucy remark
جذاب و پرزرق و برق she was resplendent in a sea - green dress
غمگین. ناامید
توضیح و پیشنهاد دادن
عیاشی. آدم خوش گذران their opulent and sybaritic lifestyle" سبک زندگی ثروتمندی و عیاشی
دقیق و نکته سنج he was punctilious in providing every amenity for his guests او در فراهم کردن راحتی مهمانانش نکته سنج است.
بی دقت و با عجله انجام دادن He gave a slapdash performance
جسور. اهل کارهای خطرناک
رازی را بر ملا کردن I’m sure he knows more than he’s letting on.
دلمه بستن. قلمبه قلمبه شدن take care not to let the soup boil or it will curdle
ترحم
موقعیت خود را به خطر انداختن
جذاب
غیرقابل کنترل. مهارنشدنی a great shout of irrepressible laughter
غیر قابل تحمل. غیر قابل توجیه Matt's behavior was inexcusable"
خودخواه the writer takes a rather snobbish tone
هشدار The revolution foreshadowed an entirely new social order.
حواس کسی را از فرد مهمی پرت کردن. Outshine they were totally upstaged by their costar in the film
لجباز. مخالف. اهل دعوا she was in a defiant mood
بسیار عصبانی. آماده ی دعوا
احساساتی افراطی که باعث شرمساری می شود. a mawkish love story
کاراگاه. detective
لباس کش بافت. ساپورت. جوراب بافی
شال گردن
یه چیزی باید عوض بشه. همیشه که نباید این طوری ادامه پیدا کنه.
کولاک. باد شدید همراه با برف
خسیس. ارزان
شکایت کردن Make a big stink
ترک کردن. قال گذاشتن I'll ditch him
شیک
غیرقابل اعتماد
شگفت زده شدن
ناراحت شدن
تجربه ی بد
پنهان شدن.
رئیس
غذا